قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند

"جستجو در مطالب ویلاگ "

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سایت های کاریابی و کارآفرینی

تکنیک های موفقیت دکتر فرهنگ ( جلسه 1 تا 10 )

يكشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۳، ۰۶:۴۸ ب.ظ

کلیدهای موفقیت / جلسه اول / برای تحول آماده شویم           

 

 

میل به کمال و بهتر شدن در وجود تمامی ما انسان ها وجود دارد، همه ی ما دوست داریم انسان های بهتری باشیم . شاید در عمل کمی ضعیف کار می کنیم ولی تمایل به بهتر شدن در آفرینش ما وجود دارد.

به بیان دیگر می توان گفت فلسفه و هدف نهایی از خلقت و حضور در هستی بهتر شدن و حرکت به سمت کمال است . چنان که حضرت علی علیه السلام فرمودند : " هر کس دو روزش مثل هم باشد زیانکار است."

قطعا بهتر شدن و حرکت به سمت کمال -هر چند کوچک- تأثیر شگرفی بر زندگی ما می گذارد، چنانچه این تغییرات با صبر و استقامت و استمرار توأمان گردد، تأثیری چند برابر خواهد داشت.


بخش اول :

لزوم تحول

مهمترین چیزی که قبل از شروع مراحل تحول در زندگی باید بدان توجه کرد ، احساس نیاز و به بیان بهتر " تشنه بودن برای تحول" است . باید با تمام وجود به جایی برسیم که باید زندگی روزمره را تغییر داده و به سمت بهتر شدن حرکت کرد.

 

اهمیت تشنه بودن برای رسیدن به هدف در هر راهی که نیاز به اراده و صبر و استمرار دارد ، قابل انکار نیست.

می گویند در یک مهمانی ، صاحبخانه فراموش کرده بود آب بر سر سفره بگذارد ، مدتی گذشت و مهمانها یکی یکی تشنه شدند ، اما تنها به گفتن اینکه "تشنه شدیم" و "آب کجاست" اکتفا می کردند ، میزبان که مرد زیرکی بود ، در دلش گفت اینها در واقع هیچ کدام تشنه نیستند .

ناگهان یکی از مهمانها از جای خود برخاست و در حالی که اطراف را به جستجوی آب نگاه می کرد گفت : " پس این آب کجاست؟"

میزبان با دیدن تلاش مهمانش ، رو به سایر میهمانها کرد و گفت :" هیچ کدام از شما در واقع تشنه نیستید ، تشنه ی واقعی کسی است که به طلب آب از جای خود بر می خیزد و به دنبال آن همه جا را جستجو می کند.

قدم اول تحول نیز "تشنه بودن" است ، باید بخواهیم و سپس از جایی که هستیم برخیزیم و حرکت کنیم .


کلیدهای موفقیت / جلسه دوم / آستینها را بالا بزنیم            

عوامل مؤثر بر شکل گیری تحول

در قسمت اول ، پیرامون لزوم تحول و تشنه بودن برای پیشرفت و تحول صحبت کردیم در جلسه ی دوم چند عامل مهم برای شروع تحول را بیان می کنیم

1.پرهیز از وعده دادن و امروز و فردا کردن:

یکی از بزرگترین مشکلات ما همین است که هر زمان می خواهیم تغییر در زندگی و اجرای برنامه هایمان را آغاز کنیم معمولا چنین جملاتی به کار می بریم:

 

 

"از فردا شروع می کنم."

 

 

" الان حوصله شو ندارم"

 

 

" از ماه بعد آدم جدیدی می شم"

 

 

دلیل اصلی به کار بردن چنین جملاتی این است که یا تشنه ی تحول و تغییر نیستیم و یا آنقدر افق هایمان دور و دست نیافتنی و آرمانی است که ذهن ما نمی تواند برای آن برنامه ریزی کند.

 

 

2.شروع به انجام تغییرات جزئی

همانطور که در قسمت قبل گفتیم ، ذهن ما طوری ساخته شده که تمایل برای برنامه بلندمدت ندارد، برعکس از تغییرات کوچک استقبال می کند، طبیعی است که در مقابل هر تغییر کوچکی مقاومت خواهد شد.چنانچه این مسئله حتی قانون فیزیکی است، قانون سوم نیوتن می گوید، " در مقابل انجام کار مقاومت خواهد شد." در مقابل ، ما به عنوان کسی که می خواهد تغییر در زندگی خود به وجود آورد باید از تغییرات کوچک و جزئی شروع کرده و خود را پایبند به آنها کنیم تا مجموع این تغییرات کوچک ، عادات و رفتارهای ما را تغییر داده و منجر به تحولات بزرگ در زندگی مان شود.

به مثالهای زیر توجه کنید:

تصمیمی که داریم                                                     مثال برای تغییرات جزئی

کاهش وزن                                                           ممنوع کردن صرف شیرینی

کاهش تدریجی حجم شام

روزانه 15 دقیقه پیاده روی

بهبود عملکرد در محل کار                                          صبح 15 دقیقه زودتر به محل کار رفتن

شروع خواندن یک کتاب برای کسب مهارتهای شغلی

روابط بهتر با همسر                                        همسر را با لحنی محبت آمیز صدا زدن

افزایش تعداد دفعات لبخند زدن به همسر

3 بار تعریف کردن از همسر در روز

3.شرطی شدن :شرطی شدن سه مرحله مهم داشته و در راه ایجاد تحول، نقش مهمی ایفا می کند. شرطی شدن در واقع عادت کردن تدریجی به برخی تغییرات است. مراحل شرطی شدن به این ترتیب است:

 

شرط گذاری ، مراقبت ، حساب و کتاب

حال به توضیح هر یک می پردازیم:

الف) شرط گذاری: همانطور که گفتیم ذهن ما وعده های طولانی مدت را نپذیرفته و به سختی برای آن برنامه ریزی می کند . مثلا کسی که می گوید " دیگر از این پس دروغ  نمی گویم " نمی تواند از ذهن خود توقع برنامه ریزی برای رسیدن به چنین مقصودی را داشته باشد.

پس چه بهتر که ذهنمان را با تصمیمات خودهمسو کنیم تا نتیجه ی بهتری به دست آید، به همین منظور ما شرط های کوتاه مدت یک روزه با خود می گذاریم ، مثلا من " امروز" برای کاهش وزن خود شیرینی نمی خورم. به همین ترتیب می توانیم موارد دیگری را نیز به شرط گذاری روزانه خود اضافه کنیم.

به طور مثال مثال :

" امروز سر کلاس با دقت به حرف های اساتیدم گوش می دهم."

" امروز در محل کار بهترین بازده را خواهم داشت."

"امروز به پدر و مادرم بی احترامی نمی کنم."

" امروز به همسرم در کارهایش کمک می کنم."

و....

دقت کنید که شرط ها برای همان روز است . یعنی به ذهن خود بگویید " همین امروز این موارد را رعایت کن نه تا آخر عمر" بهمین ترتیب اگر در روزهای دیگر هم به همین ترتیب پیش برویم می توانیم به تدریج تغییراتی مهم را در خود به وجود آوریم. این از مرحل شرط گذاری

ب) مراقبت: همانطور که در بخش قبلی گفتیم ، بلافاصله پس از تصمیم به تغییرات کوچک ، موانع سر راه ما سبز می شوند و در واقع در مقابل تغییر ، مقاومت می شود. گفتیم که این یک " قانون طبیعی " است.

پس برای اجرای صحیح شرط هایی که صبح با خود گذاشته ایم ، احتیاج به " مراقبت " داریم، یعنی باید همواره مراقب مقاومت و تله هایی که بر سر راه پایبندی به شروط صبحگاهی ما قرار می گیرد ، باشیم و منتظر چنین مقاومت هایی و آماده برای مقابله با آن باشیم.

بنابراین ، پس از شرط گذاری صبحگاهی، نیاز به مراقبت از شروط و قول و قرار های خود در طول روز داریم.

حال چناچه مراقبت هم کردیم ولی باز هم در تله ی عادات گذشته ی خود گرفتار شدیم چه کنیم.

مثلا شرط گذاشتیم برای کاهش وزن شیرینی نخوریم. طبق قانون مقاومت در مقابل تغییر ، همان روز همکار ما با یک جعبه شیرینی تر به محل کار آمد، ما هم علی رغم مراقبت نهایی تسلیم شدیم و چند شیرینی تر خوردیم! اکثر ما در چنین مواقعی به خاطر اراده ضعیف یا راحت طلبی می گوییم، " امروز که خراب شد ، باشه از فردا شروع می کنم" .این دقیقا خطای بزرگتری از تسلیم و زیر پا گذاشتن شرط است.

راه درست این است که در درجه نخست مراقبت و قدرت اراده خود را بالاتر ببریم تا چنین اتفاقی نیفتد ، اما چناچه به هر دلیلی شرط خود را زیر پا گذاشتیم ، بلند شویم  و در ادامه روز به شرط و مراقبت خود ادامه دهیم.

لطیفه ای هست که می گویند، " فردی در یک خیابان شلوغ و پرتردد زمین خورد و برای این که در مقابل مردم ضایع نشود تا مقصد نیم خیز رفت."

 

ما به این لطیفه و کار فرد می خندیم ولی در واقع در مواردی خود ما نیز پس از زمین خوردن سینه خیز می رویم و این تله ی جدی تری است که باید مراقب آن باشیم و چناچه شرط خود را زیر پا گذاشتیم  بلند شویم و باز به راه خود ادامه دهیم و تصمیم بگیریم در ادامه ی روز بیشتر مراقب باشیم.

ج) حساب و کتاب: در پایان هر روز با مرور شرط های صبحگاهی و مراقبت هایی که در طول روز داشتیم عملکرد خود را بررسی کرده و نقاط قوت و ایرادت خود را تحلیل می کنیم.

درست مثل یک تیم فوتبال که پس از انجام هر بازی ، با دیدن فیلم آن بازی ، عملکرد خود را بررسی و تحلیل می کنند، ما نیز در پایان روز باید آنچه را در طول روز گذشته، بازبینی کنیم، اگر در پایبندی به شرط موفق بوده ایم ، خدای خود را شکر کنیم و چنانچه  در تله افتادیم و شرط را زیر پا گذاشتیم ، مراقب باشیم تا روز بعد در آن تله  که موجب شکستن شرط شده است ، نیفتیم.


جلسه سوم / توانایی های مغز و ضمیر خودآگاه و ناخوداگاه

 

 

در این  جلسه می خواهیم کمی پیرامون مغز و ذهنمان صحبت کنیم.

 

مغز انسان قابلیت های خارق العاده ای دارد، به طور که از آن به "پیچیده ترین رایانه جهان" یاد می کنند.

 

جالب است بدانید کار یک ثانیه ی مغز انسان برابر است با صد سال کار یک سوپر کامپیوتر که می تواند 4 میلیون محاسبه در ثانیه انجام دهد.

 

با این تعاریف نابغه کسی است که تنها از 15 درصد ظرفیت مغز خود استفاده می کند، چنانچه ما تنها از نیمی از ظرفیت مغز خود استفاده کنیم می توانیم در چندین رشته ی دانشگاهی دکترا بگیریم و به چند زبان زنده ی دنیا مسلط شویم.

 

می توان گفت دلیل اصلی عدم بهره گیری درست از ظرفیت مغزی، انسانهایی دور و بر ما هستند، کسانی که با سخن گفتن از ناتوانی ها و کمبودها، خلاقیت و امید را از ما می گیرند.

 

در این جلسه تلاش می کنیم ، ضمن آشنایی با مغز راه های بهتر استفاده کردن از این ذخیره ی فوق العاده و عظیم خدادای را بیاموزیم.

 

مغز انسان به دو صورت تقسیم بندی می شود:

 

1)تقسیم به نیم کره ی چپ و راست: با توجه به عدم ارتباط بحث با این موضوع، تنها به گفتن این جمله بسنده می کنیم که نیم کره ی چپ کارهای تحلیلی ، و قیاسی حرف زدن را بر عهده دارد و نیم کره ی راست با تجسم فضایی ، قوه تحلیل و هنر ارتباط دارد.

 

2) تقسیم به نیمکره ی بالا و پایین : فرامین فعالیت های ارادی در نیمه بالای مغز و در ضمیر خودآگاه ، و فرامین امور غیر ارادی در نیمه پایین مغز و در ضمیر ناخودآگاه صورت می پذیرد.

 

کارهای ارادی مثل زمانی که خودمان را باد می زنیم ، رانندگی می کنیم ، آشپزی می کنیم ، راه میرویم و تصمیم می گیریم . این اعمال مربو ط به بخش خود آگاه ذهن است که شامل نیمه بالای مغز است.

 

کارهای غیرارادی مثل ضربان قلب ، هضم غذا ، عمل جریان خون ، این قبیل اعمال مربوط به نیمه پایین مغز است و نمی توان در آن دخل و تصرف کرد و این همان ناخودآگاه ذهن است

 

امابراستی چه تفاوتی بین خودآگاه و ناخودآگاه ذهن است؟

 

در قرآن با توجه به  آیه 31 سوره بقره و آیه 53 سوره اسرا درمیابیم ،  ضمیر ناخودآگاه انسان همه کلمات را به دقت خارق العاده ای شناخته و به محض شنیدن یک واژه معنی دار ، چه مثبت و چه منفی ، آن را مورد تجریه و تحلیل قرار داده و با تکرار مکرر ، آن را بزرگ می کند و ما   تازه به این موضوع و حقیقت رسیده ایم که دین چه گفته ؟ و منظور از آیات الهی چیست ؟ و اینکه چرا در اسلام تاکید بر تکرار اذکار گشته ؟ برای مثال چرا در روز دوشنبه 100 بار یا قاضی الحاجات می گوییم ؟

 

تمام این رموز در آیات قرآن کریم و بیانات رسول اکرم و امامان و دین اسلام موجود است ، در حالی که دانشمندان در دانشگاه هاروارد و استنفورد ، تازه به این نتیجه رسیده اند که رمز موفقیت در تکرار است ، امروزه دانشمندان معتقدند که نبوغ اکتسابی است    و 95 درصد از انسانها می توانند در یک زمینه خاص نابغه شده و به نبوغ برسند ، وکلید دستیابی به آن فقط و فقط در سایه تکرار است.

 

جا دارد برای تکمیل بحث مربوط به مغز ، چهار قانون کلیدی مغز را نیز بیان کنیم :

 

قانون 1 – هرعملی که بصورت عادت وتکرار درآید کنترل عصبی آن عمل از بالای مغز یعنی ضمیر خودآگاه به پایین یعنی ضمیر ناخودآگاه می رود . به عبارت دیگر باتکرار یک عمل ارادی ، آن عمل تبدیل به یک عمل غیر ارادی میشود مثل تایپ کردن...

 

قانون 2 _ هر پیامی که به مغز خطور می کند یا گفته می شود در ضمیر ناخودآگاه تاثیر می گذارد و چنانچه تکرار شود ، اثر آن چندین برابر خواهد بود. روزانه 5 هزار اندیشه از مغز ما عبور می کند و متاسفانه اکثر این اندیشه ها منفی است.

 

بنابراین باید بسیار مراقب واژه هایی که به کار می بریم ، موسیقی هایی که گوش می دهیم ، حرفهای اطرافیانمان و ... باشیم ، چرا که همه ی واژه ها از نظر ضمیر ناخودآگاه بار معنایی مثبت یا منفی دارند.

 

مثلا وقتی می گوییم : من بدبختم ، ضمیرناخودآگاه این ورودی را پذیرفته و تکرار می کند.

 

قانون 3 _ گاهی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در زمینه ای باهم درتعارض قرار می گیرند مثل زمانی که می خواهید ازپلی معلق عبور کنید . ناخودآگاه به شما میگوید نرو ، دست و پا چلفتی و خودآگاه میگوید ، برو..ء

قانون 4 _ هرگاه ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه در انجام امری باهم به توافق برسند توانشان در هم ضرب میشود و توانایی فرد در انجام یک رفتار چندین برابر میشود .


"جلسه چهارم" تکنیک های ذهنی

 

در جلسات گذشته  پیرامون تحول و ذهن صحبت کردیم ، گفتیم ذهن ما قابلیت های فوق العاده ای دارد و هر چقدر بیشتر بتوانیم از قابلیتهای ذهنی مان استفاده کنیم ، نتیجه ی بهتری در زندگی خود خواهیم گرفت.

در این جلسه می خواهیم وارد تکنیک های ذهنی شویم و با بازیابی ذهنمان ، آن را برای رسیدن به موفقیت  پرورش دهیم. نخستین تکنیکی که فرا خواهیم گرفت ، "تلقین به نفس و ورود به ضمیر ناخودآگاه با عبارات تاکیدی مثبت" است.این تکنیک تاثیر شگرفی بر رویدادهای پیش روی ما در زندگی می گذارد ، در مورد تاثیر علمی عبارات تاکیدی مثبت در جلسات آینده صحبت خواهیم کرد.

 

تلقین به نفس در واقع یعنی تکرار کردن عبارات تاکیدی مثبت برای به ظهور رسیدن خواسته ها.

 

جالب است بدانید ، هر چیزی – چه مثبت و چه منفی – به خود و ذهنمان تلقین کنیم ، همان گونه برای ما اتفاق خواهد افتاد .

 

به برخی از عبارات منفی که ما متاسفانه  به راحتی در زندگی روزمره از آنها استفاده می کنیم و از تاثیر آن غافلیم توجه کنید :

 

 

اگر بخواهیم لیستی از تلقین های منفی که روزانه به ضمیر ناخودآگاه خود وارد می کنیم را تهیه کنیم ، خود نیز ازوجود این همه عبارت و جمله ی منفی در زندگی روزمره ی خود تعجب خواهیم کرد ، و اینجاست که متوجه می شویم چرا هیچ پیشرفت عمده ای در زندگی نمی کنیم و همان آدمی هستیم که قبلا بودیم !

 

برای تحول و پیشرفت در زندگی باید ابتدا ذهن خود را از جملات منفی خالی کرده و سپس با عبارات مثبت و سازنده ، جایگزین نماییم.

 

 

عبارات تاکیدی مثبت ، جملاتی ساده ، روان و برانگیزاننده با ادبیات شخصی خود ما هستند که می توانند سرعت رسیدن ما به اهدافمان را چند برابر کنند.

 

8 شرط مهم و اساسی برای عبارات تاکیدی مثبت :

 

 

1-    جملات مثبت باید در حال دستیابی باشند.

در برخی کلاس های موفقیت گفته می شود اگر می خواهید به چیزی برسید ، آنرا در حال ببینید ، مثلا چنانچه در پی خوشبختی هستید بگویید " من خوشبختم " ، در حالی که این غلط است.

در جلسه گذشته گفتیم که در برخی موارد ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ما در مقابل هم قرار می گیرند ، وقتی می گوییم خوشبختم در حالی که اوضاع چندان مناسب نیست ، ضمیر خودآگاه که داده های منطقی را می پذیرد ، خوشبختی فعلی را نپذیرفته و رد می کند در حالی که ضمیرناخوداگاه آنرا قبول می کند.

 

 

از طرفی در جلسه ی گذشته گفتیم ، وقتی ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه در مورد کاری همسو بشوند ، توان آنها در هم ضرب می شود ، پس چه بهتر که کاری کنیم که آنها را با هم همسو کنیم ، اما چگونه ؟

خب ، من میخواهم خوشبخت بشوم ، همچنین میخواهم ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه را هم با یکدیگر همسو کنم تا نتیجه بهتری بگیرم ، پس بهتر است بگویم :

 

"من روز به روز به خوشبختی نزدیک تر می شوم . "

 

 

مثال دیگر : من روز به روز به قبولی در کنکور نزدیک تر می شوم.

 

 

2-    عبارت های تاکیدی را باید باور کنیم.

 

بعضی ها علی رغم بکار بردن عبارات تاکیدی مثبت به نتیجه نمی رسند ، دلیل آن دو چیز می تواند باشد.

 

 

الف) برنامه ریزی و تلاش جسمی را شروع نکرده اند ، که در جلسات آتی به تفصیل در مورد برنامه ریزی و هدف صحبت خواهیم کرد.

 

ب) عبارات تاکیدی را باور ندارند. یعنی در ذهنشان می گویند :

 

 

 

 

دقت کنید که لزوما این ما نیستیم که عبارات را باور نداریم ، این طعنه ها و تمسخر ها می تواند از جانب اطرافیان هم باشد ، یا باید آنقدر قوی باشیم که بتوانیم بر انرژی های منفی دیگران غلبه کنیم و یا اینکه اصلا اطرافیان را در جریان حرکت خود در مسیر تحول قرار ندهیم.

 

امام علی – علیه السلام – می فرمایند :" با یقین به همه چیز می توان رسید."

 

باید هر طور شده نسبت به راهی که انتخاب کرده ایم باور پیدا کنیم ، باید یقین داشته باشیم می شود و می توانیم ، وقتی این باور در کنار تلاش جسمی و عبارات تاکیدی مثبت قرار گیرد ، اتفاقات خوبی در زندگی ما خواهد افتاد.

3-    عبارات تاکیدی مثبت حتی الامکان باید کوتاه و ساده باشند.

خیلی نباید جمله ها را طولانی کرد ، باید بتوانیم به راحتی آنها را تکرار کنیم. لازم است چندان در بند جزئیات نباشیم.

 

4-    عبارات باید "برای ما" برانگیزاننده و محرک بوده بطوری که با بکار بردن و تکرار آنها احساس خوبی به ما دست بدهد.

به طور مثال برای ازدواج ممکن است هر کس عبارت خاص خود را داشته باشد ، به طور مثال :

 

5-    بهتر است در مواقع مناسب عبارات تاکیدی مثبت گفته شود ، مثلا وقتی ذهنمان از دغدغه ها آرام است و آرامش داریم بهترین حالت برای تکرار عبارات تاکیدی است ، سعی کنید در مواقع استرس و اضطراب عبارات تاکیدی را بکار نبرید.

 

6-    حتی الامکان سعی کنید عبارات تاکیدی را با صدای بلند تکرار کنید به طوری که خودتان صدا را بشنوید ، البته همانطور که گفتیم ، چنانچه افراد منفی دور و بر شما هستند که با شنیدن عبارات شما را مسخره کرده و نسبت به ادامه ی کار سرد می کنند ، سعی کنید آرام عبارات را تکرار کنید.

 

7-    تا حصول نتیجه عبارات تاکیدی را تغییر ندهید ، تکرار یک عبارت ثابت در یک موضوع ، برای ضمیر ناخودآگاه بهتر است. مثلا چنانچه عبارات تاکیدی برای قبولی در دانشگاه است ، سعی کنید تا رسیدن به دانشگاه عبارت تاکیدی قبولی دانشگاه را به همان صورتی اولیه تکرار کنید .

 

8-    بهتر است جملات تاکیدی خود را به این صورت آغاز کنید :

 

"به لطف خدا ... "

"با کمک خدا ..."

"به لطف الهی ..."

و ...


جلسه پنجم /در این جلسه از تاثیر جملات مثبت در زندگی سخن می گوییم.

 

 

ابوعلی سینا – نابغه ای با جملات مثبت

 

 

کسی بین ما نیست که ابوعلی سینا – دانشمند برجسته ایرانی – را نشناسد و به خدمات فراوان وی به علم و بشریت اذعان نداشته باشد.

وقتی از ابن سینا پیرامون دلیل موفقیتش می پرسند می گوید :

 

 

" 4 ساله بودم که استادم مرا نابغه خطاب می کرد ، او به من گفت هر روز این جمله را چندین بار تکرار کنم * حافظه ی من هر روز بهتر و بهتر می شود.* به توصیه استاد عمل کردم و هر روز چندین بار این جمله را تکرار می کردم چنانکه باورم میشد.

 

کار به جایی رسید که گذشته ی دور خود را به یاد آوردم ، زمانی را به یاد آوردم که در قنداق بودم و دنیا را سوراخ سوراخ می دیدم ، روزی از مادرم در مورد این موضوع سوال کردم ، مادرم در کمال شگفتی گفت : آری ، زمانی که در قنداق بودی من در حیاط خانه کار می کردم و برای اینکه خطری از جانب حیوانات خانگی و حشرات متوجه تو نشود ، آبکش بزرگی را بالای سر تو می گذاردم."

 

مثال دیگر ادیسون است ، جالب است بدانید ادیسون 1093 اختراع اساسی و مهم دارد. وی در مورد زندگی اش می گوید:

" 16 ساله بودم که به جرم کودن بودن از مدرسه اخراجم کردن ، روز یا شبی رو به یاد نمیارم که از پدرم کتک نخورده باشم.

موفقیت من دو دلیل مهم داشت ، یکی پشتکار فراوانی که داشتم و دیگری مادرم که علی رغم بداخلاقی های پدرم به شدت مرا دوست داشت و همیشه با شوق تمام مرا *نابغه* خطاب می کرد. به طوری که باورم شد نابغه هستم و به این جایی که هستم رسیدم."

 

یکی از مشکلات عمده ی ما "منفی" هایی است که در زندگی ما جاری است و توسط خود یا اطرافیانمان مدام تکرار می شود به طوری که به یک باور عمیق در ما تبدیل می شود.

 

گوته می گوید :" بزرگترین شیطان گمان بدی است که نسبت به خودت داری."

بهتر است از همین امروز که می خواهیم در جاده ی موفقیت و تحول گام برداریم ، واژه های "نمی شود" ، "نمی توانم" و "نمی گذارند" را از ادبیات کلاممان حذف کنیم.

کلمات نقش اساسی در جهت دهی به ضمیرناخودآگاه ما ایفا می کنند ، به این دو نکته ی بسیار مهم توجه کنید.

 

1-    در جملات تاکیدی مثبت خود کلمات منفی بکار نبرید

 

بعضی از جملات شاید به خودی خود منفی نباشند ، اما کلمات منفی در آنها بکار رفته است. باید توجه کنیم در عبارات تاکیدی مثبت حتی کلمه ی منفی نیز نباید بکار ببریم ، چرا که ضمیر ناخودآگاه به تک تک واژه ها توجه می کند.

به جدول زیر دقت کنید ، عباراتی که نباید بکار ببریم و عبارات جایگزین آنها :

 

2 – این جملات مشهور ولی به شدت منفی را از مکالمات روزمره ی خود حذف کنید:

 

 فراموش نکنیم مثبت اندیشی با ساده اندیشی تفاوتی اساسی و مهم دارد. ما در مثبت اندیشی واقعیت ها را می بینیم چرا که معتقدیم:

 

"منفی ها و مشکلات در زندگی ما وجود دارند ، اما ما به لطف خدا اثر آنها را در زندگی خود خنثی کرده و بر آنها غلبه می کنیم"

 

ما با بی توجهی به منفی ها ، سعی می کنیم اثر آنها را در زندگی خود خنثی کنیم.

 

در اینجا یک نکته ی اساسی و بسیار مهم را نباید فراموش کرد ، همانطور که در جلسه ی نخست گفتیم ، بنابر یک قانون طبیعی تا شروع به انجام کاری می کنیم ، در مقابل آن مقاومت می شود.

 

بنابراین طبیعی است که تا شروع به تفکر مثبت و مثبت اندیشی در زندگی می کنیم و سعی می کنیم منفی ها در ما اثری نداشته باشد ، شیطان زمزمه های منفی را در ذهن ما تقویت کرده و منفی ها را بزرگ جلوه می دهد و با جملاتی از جنس جمله ی زیر سعی می کند ما را از تحول و مثبت اندیشی بازدارد.

 

چرا خودتو گول میزنی ؟

مگه میشه مشکلات رو ندید گرفت ؟

اینا همش حرفه ، مثبت اندیشی چیه دیگه ؟

و ...

هر وقت چنین جملاتی در ذهن ما وسوسه شد ، نباید شک کرد این همان وسوسه ی شیطان است که نمی خواهد بگذارد تحول در ما اتفاق افتاده و دید ما نسبت به زندگی مثبت شود.

فراموش نکنیم باید در ابتدای راه تحول آماده ی مقابله با منفی ها و مقاومتها بود.


جلسه ششم / شکل های مختلف عبارات تاکیدی مثبت


 

    اشکال مختلف عبارات تاکیدی مثبت :


همانطور که در جلسات گذشته گفتیم ، یکی از نکات مهم در عبارات تاکیدی این است که جملات باید به زبان خود ما بیان شوند ، جملات را باید طوری انتخاب و تنظیم کنیم که به ما انگیزه بدهد. مثالی که در جلسه چهارم در خصوص ازدواج زدیم را به خاطر بیاورید.

 

4 شکل مهم عبارات تاکیدی مثبت :

 

1-    شفاهی و فردی :

در این روش جمله ای را با سلیقه ی خود و با رعایت شرایطی که در جلسات گذشته گفتیم ، تنظیم کرده و آن را خودمان برای خودمان به صورت شفاهی تکرار می کنیم تا وارد ضمیر ناخودآگاه ما شود.

 

2-    شفاهی و غیر فردی :

در این روش از فرد دیگری هم کمک می گیریم ، این فرد می تواند خواهر یا برادر ، پدر یا مادر ، همسر و یا دوست باشد. بدین صورت که ما جملات تاکیدی مثبت را تکرار کرده و فرد مقابل ، تایید می کند.

 

3-    آواز و شعر :

شعر و آواز و جملات ریتم دار ، در برانگیخته شدن انگیزه های برخی افراد نقش بسیار مهمی ایفا می کنند ، آواز و شعر به بعضی واقعا انگیزه می دهد ، اگر از این دست افراد هستید ، جملات تاکیدی خود را به صورت ریتمیک و با  زبان ساده تکرار کنید.

 

4-    کتبی :

می توانیم عبارات مثبت را روی کاغذ آورده و آن را در جایی که زیاد میبینیم – مثلا در اتاق – نصب کنیم ، البته باید توجه کرد چنانچه در اطراف ما افراد منفی حضور دارند که با دیدن جملات به تمسخر و دلسرد کردن شما می پردازند ، بهتر است از نوشتن و در جای عمومی قرار دادن ان خودداری کنید.

 

یکی از نکاتی که باید در هنگام تکرار جملات تاکیدی مثبت بدان توجه کرد ، "انتظار" است.

قانونی وجود دارد که می گوید :

" انتظار بیشتر از خود و دیگران داشتن ، به شدت بر بهبود عملکرد تاثیر دارد."

ما باید انتظارمان از خود و دیگران را بالا ببریم ، البته فراموش نکنیم که انتظار با توقع کاملا متفاوت است.

اجازه بدهید مثالی واقعی بزنیم :

"دوستی برایم تعریف می کرد : ما در یک آپارتمان زندگی می کنیم ، صاحب آپارتمان ، پیرزنی بسیار بداخلاق است که در طبقه ی اول می  نشیند و روزی نیست که به ساکنان و مستاجرانش روی تند نشان ندهد و کلا هیچ کس از نیش و کنایه هایش در امان نیست.

 

یک روز من تصمیم گرفتم در مورد برخورد این پیرزن با خودم عبارات تاکیدی بکار ببرم و همزمان قانون انتظار را نیز در این مورد رعایت کنم ، بدین ترتیب ، ابتدا از صبح مدام با خودم تکرار می کردم به لطف خدا امروز خانم صاحبخانه با من به خوبی رفتار می کند ، همزمان ، انتظار خود را نیز بالا بردم ، یعنی انتظار داشتم با من خوب برخورد کند ، به طوری که واقعا به یقین رسیدم که امروز پیرزن همسایه بر خلاف همیشه که به نحوی گیر میداد ، با من بسیار خوب برخورد خواهد کرد.

 

نتیجه شگفت انگیز بود !

 

وقتی وارد آپارتمان شدم پیرزن صاحبخانه لبخندی به من زد و گفت : چطوری پسرم ؟ خسته نباشی !"

 

باز هم تاکید می کنیم که انتظار با توقع متفاوت است.

 

اگر ما همزمان با عبارات تاکیدی مثبت ، انتظار را نیز از خودمان بالا ببریم ، گام مهمی برای رسیدن به خواسته هایمان برداشته ایم.

 


در جلسات گذشته تا حد زیادی با عبارات تاکیدی مثبت آشنا شدیم ، شروطی را برای تکرار عبارات مثبت بیان کردیم ، از اشکال مختلف تکرار عبارات تاکیدی گفتیم و قانون انتظا ر را به عنوان یکی از ارکان مهم رسیدن به خواسته ها برشمردیم.


در ادامه 6 نکته ی بسیار مهم و اساسی در خصوص تاثیر عبارات تاکیدی مثبت و استمرار در آنها بیان خواهیم کرد این جلسه یکی از نکات و در جلسه ی بعد 5 نکته ی بعدی را بیان خواهیم کرد ، در این جلسه از سریال های تلوزیونی و موسیقی های داخلی خواهیم گفت ، با ما همراه باشید.


6 نکته ی مهم برای استمرار و موثر بودن عبارات تاکیدی :


1-    نگهداری
2-    تکرار
3-    عدم حساسیت
4-    عدم نگرانی
5-    تطابق حالات فیزیکی با خواسته ها
6-    تصویرسازی ذهنی

 

•    نگهداری : دو نوع نگهداری داریم ، اختصاصی و عمومی

الف ) نگهداری اختصاصی

: باید توجه کرد وقتی عبارات تاکیدی مثبت را تکرار می کنیم ، دیگر از تلقین های منفی و افکار منفی در خصوص خواسته ای که داریم باید صرفنظر کنیم.
به طور مثال وقتی در مورد قبولی در دانشگاه عبارات تاکیدی مثبت بکار می بریم ، باید تلقین های منفی و نگرانی نرسیدن به خواسته و قبول نشدن در دانشگاه را دیگر کنار بگذاریم.

ب ) نگهداری عمومی

 : تا جایی که ممکن است باید تلاش کنیم خود را از منفی ها دور کنیم ، موسیقی های منفی ، صحبت با دوستان منفی که مدام از مشکلات و ناامیدی می گویند ، خواندن مجلات منفی و ... چیزهایی است که اگر بخواهیم به موفقیت برسیم "باید" آنها را کنار بگذاریم.


یکی از این موارد مهم منفی موسیقی ها ، مجلات و فیلم های منفی است .

 

( دوستان عزیز به دلیل اهمیت این قسمت ، ادامه ی این قسمت ، متن کامل صحبت های استاد فرهنگ است .)



تا حالا شده که دلتون بگیره ؟ آره؟ خیلی ؟ میخوام یه روش یادتون بدم دلاتون تا گرفت باز بشه !

دیدین بقالی ها "راه باز کن"، "چاه باز کن" و "چنته"، می فروشن؟

میخوام بهتون "دل باز کن" معرفی کنم!هر وقت دلتون گرفت نوار "سیاوش قمیشی" گوش کنید!
سیاوش قمیشی حقیقتا از زخم ها و تلخی ها و واقعیت های زندگی میگه و ما رو آرام می کنه!


- " سیاوش من دلم خیلی گرفته. فرهنگ میگه تو دل باز کنی. بخون عزیزم"
- "الان میخونم برات"
"پرنده های قفسی ...."
وای سیاوش!
چه باحالی تو!
منو میگه ها!
پرنده ی قفسی!
از این ور باباهه ما رو کرده تو قفس!
از اون جامعه!
سیاوش جان چه خوب می فهمی!
."سکوتم از رضایت نیست
دلم اهل شکایت نیست ..."
وای خدا خیرت بده سیاوش.
دارم آروم میشم.
بخون.

ولی بزارین یه جدید ترش رو براتون بخونم!


محسن چاووشی:
"
الهی سقف آرزوت خراب بشه روی سرت!
بیام ببینم که همه حلقه زدن درو و برت!

حامد هاکان:
"
پشت سرم گفتی که من درگیر و قاطی پاتی ام!
تف به مرامت عوضی، از سرت زیادی ام!

رضا صادقی:
"
الهی خون بشی، تیکه بشی، آتیش بگیری!
منو کشتی، الهی عاقبت تو هم بمیری!

آرش معیریان:
"
از این لجم می گیره فک می کنی باحالی!
زهی خیال باطل!
آخر ضد حالی!

نیما:
"
عشق یه چیزی مثه کشک و دوغه!
تموم زندگی پر از دروغه!
هیچ کسی هیچ کسی رو دوست نداره!
دوست دارم، عاشقتم شعاره!

همه ی نوار ها رو گوش می کنه.
"
خوب تموم شد.
چیکار کنم؟

آهان آقای فرهنگ گفته بود عبارات تاکیدی!
من روز به روز شاد تر می شوم.

من روز به روز موفق تر می شوم.

یه نیم ساعت هم کج و راست میشه!
یوگا!
آرامش!

نه عزیز من از این خبرها نیست!
یک بام و دو هوا نمی شود!
از این ور موفقیت، از اون ور نوار منفی.

راستی بنیامین چی خونده؟
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
حالم بده
آدم بده
آدم بده
آدم بده
آدم بده
"
من تو پیاده رو راه می رفتم دیدم یه پسر بچه شاید دبستانی راه می رفت و داد می زد:
"
حالم بده
حالم بده
"
گفتم " تو بزرگ بشی چی میشی؟!"

خانوم ساعت 10 صبح میخواد ماهی تابه اش رو بشوره.
سه سانت ته گرفته.
سیم ظرفشویی رو گرفته که بیوفته به جوونش.
بعد میگه "حیفه همین جوری بشوریم! بزار ریتمیک بشوریم! نوار بخونه، ما بشوریم!"
شستن ماهی تابه به صورت ایروبیک!


نوار چی میخونه؟
"
دل نگرونم
نگرونم
نگرونم
نگرونم
نگرونم
"
خانوم هم داره با همین ریتم ظرف میشوره.
بعد این قدر بامزه است.
میره دکتر:


- "آقای دکتر سلام"


- "سلام خانوم"


- " آقای دکتر حالم خیلی بده!"


- "چیه خانوم؟"


- "آقای دکتر همه اش استرس دارم!"


- "استرس دارین؟! خانوم محترم شاید منفی در زندگی شما زیاده؟!"


- "منفی کدومه آقای دکتر ... خدا خیرتون بده... ژنتیکیه!"


- "ژنتیکیه؟ چرا؟"


- "آقای دکتر بابای خدا بیامرزم هم، همه اش استرس داشت! اصلا ما جد و ابادمون استرسین!"


عزیز من تو "دل نگرونی".
بابات هم از اون نوار هایی گوش می کرد که می گفت:
"
مستی هم درد منو
دیگه دوا نمی کنه
غم با من زاده شده
منو رها نمی کنه

در کلاس "موفقیت آنتونی رابینز" در آمریکا شرکت کنید.


رابینز به شما میگه نوار ها رو گوش نکنید.


چرا؟


چون تک تک این واژه های منفی در ناخودآگاه شما می نشیند و همه ی اتفاقاتی که گفتیم، رخ خواهد داد.


اصل نگهداری عمومی یعنی اینکه تا جای ممکن خودت رو از منفی ها دور کن.


رابینز مثال از خواننده آمریکایی میزنه، من از خواننده ی ایرانی زدم.


بدون هیچ ابایی این رو میگم.


نوار هایی که مجوز ارشاد دارن، نوار هایی که ندارن، اون ور آب، این ور آب، ماهواره، رادیو پیام، تلوزیون خودمون، سر و ته یک کرباس هستند!


بیشتر نوار هایی که رادیو پیام پخش می کنه محتواش منفیه.


آواز هایی که میزارن ته این سریال های تلوزیونی، بیشترش منفیه.


یک بام و دو هوا نمیشه.


از اون طرف راه بری عبارت تاکیدی بگی، از این ور جمله های منفی بشنوی.


این ها همدیگه رو خنثی می کنن.


از این ور عبارت مثبت میگی از اون ور نوار منفی گوش می کنی!


نه عزیزم من، نمیشه!


توصیه ما اینه که نواری رو گوش بدید که خواننده آنچه را که می خواند مثبت مثبت مثبت باشد یا نواری رو گوش کنید که موزیک خالیه و خواننده روی اون نوار نخونده باشد.

یه تحقیق قشنگ جهانی انجام شده روی تمام موسیقی های دنیا.



آمار، آمار جهانی است و میگه 95 درصد از نوار هایی که در هر جای دنیاست و خواننده ای روی اون آواز خونده، منفی است!


ربطی به ایران و جاهای دیگه نداره.

قضیه جهانی است!
رابینز هم توصیه میکنه گوش نکنید.
حتی اگر متن نوار مثبت باشد ولی با لحن منفی خونده شده باشد، گوش کردنش ممنوع.


اصل نگهداری عمومی یعنی اینکه هر مجله ای رو حق نداری بخونی.


نود درصد مجلاتی که در ایران، توی این کیوسک های روزنامه فروشی با مجوز وزارت ارشاد فروخته می شود، منفی است و چاپ این مجلات، جنایت به زندگی تک تک من و شماست.
ارشاد حق نداره اجازه بده که هر مجله ی بیخودی چاپ بشه.
اجازه بدید من یه دونه از این مجلات رو براتون ورق بزنم و ببینیم با خوندن این مجلات ما با ضمیر ناخودآگاه مون چه می کنیم!



صفحه 1 "سنگ صبور"!
صفحه 3 "ابیات تنهایی"!
صفحه 5 "دختر فراری"!
صفحه 7 "بر سر دو راهی"!
صفحه 9 "هیولای سفید"!
صفحه 11 "من همسر دوم او بودم"!
صفحه 13 "قصری که ویران شد"!
صفحه 15 "آن سوی حسرت"!
صفحه 17 "او حتی در حضور رییس دادگاه هم مرا کتک زد"!

 


معلومه که خوندن این متون منفی با ما چه می کنه.
این ها رو میخونه بعد درب و داغون و افسرده میره که عبارات تاکیدی بگه!
یک بام و دو هوا نمی شود.
.
.
- "خیلی خوب پس من دیگه حافظ هم نمی خونم!"


- "چرا؟"


- "منفیه!"


- "حافظه برای چی منفیه؟!"


- "گفته که «درد ما را نیست درمان الغیاث" یا "زهر هجری چشیده ام که مپرس"


- " نه عزیز من. این هجر، دوری از سوزیلا نیست! دوری از معشوق آسمانی است! همونیه که مولانا میگه «از نیستان چون مرا ببریده اند ... در نفیرم مرد و زن نالیده اند». این هجر از اونجایی است که بابا بزرگ ما حضرت آدم،

شیطونی کرد و از اونجا انداختنش بیرون.


اصل نگهداری عمومی یعنی اینکه هر سریالی رو حق نداری ببینی.


متاسفم که باید اعلام بکنم که بیشتر سریال هایی که تلوزیون ما پخش می کند را حق نداری ببینی.


مخصوصا ایرانی ها رو.


منظورم این نیست که از اون ور پشت بوم بیوفتی و بری ماهواره ببینی.


اون دیگه بدتر از این.


اصل نگهداری عمومی یعنی اینکه:


هر فیلمی رو نبین.
هر مجله ای رو نخون.
توی هر مجلسی شرکت نکن.
با هر کسی رفاقت نکن.
هر نواری رو گوش نده.
تا جای ممکن باید خودت رو از منفی ها دور کنی.


در جلسه گذشته با هم قرار گذاشتیم جملات و عبارات منفی را از زندگی خود حذف کنیم ، موسیقی های منفی گوش ندهیم ، فیلم ها و سریال های تلوزیونی را نبینیم ، صفحه ی حوادث روزنامه ها و مجلات را نخوانیم و با آدمهای منفی رفت و آمد نکنیم.

 

یک سوال مهم اینجا پیش می آید :

 

"بهرحال ما در دنیایی زندگی می کنیم که منفی ها و افراد منفی دور و بر ما هستند و هر لحظه می توانند به سراغ ما آمده وذهن ما را درگیر منفی های خود کنند ، در این وضعیت – که کم هم پیش نمی آید – چه کنیم ؟"

 

4 راهکار مفید در اینجا برای دوری از منفی ها بیان می کنیم :

 

1-      تا جایی که میشه از منفی ها فاصله بگیریم.

 

تا جایی که می توانیم خودمان جملات منفی بکار نبریم ، خودمان موسیقی منفی گوش ندهیم و تا جایی که امکان دارد رابطه ی خود با افراد منفی را به حداقل برسانیم.

 

امام صادق فرمودند که از پدر شنیدم " ترک اموری که برای تو سودی ندارد، از نیکی است"

 

2-      جریان رو عوض کنید.

 

مثلا نشستی یه جایی طرف شروع می کنه:

"کشتن ما رو!"

"مملکت نیست"

همین جوری منفی بافی می کنه پشت سر هم.

یه دفعه شروع به لرزیدن کن!

- "چیه؟"

- "نمیدونم!"

اون اصلا یادش میره که چی داشت می گفت.

پنجره رو می بنده.

پتو روت می ندازه.

بخاری روشن می کنه.

به همین سادگی جریان عوض شد.

.

.

تند تند تند داره حرف میزنه.

خیلی ریلکس دستت رو میگیری به شکمت و میگی "گلاب به روت"!

برو اون تو بشین و شیر آبم باز کن که لو نری!

این بهتره که اجازه بدی نیم ساعت لهت کنه با پیام منفی!

 

یکی به من گفت "آقا مردم همه دزد شدن"!

با صدای بلند گفتم " برو عقب"!

عین برق گرفته ها گفت "چیه؟"

گفتم "خوب همه دزدن دیگه. یه وقت جیبم رو نزنی. تازه شاید منم جیبت رو بزنم."

گفت "نه من قصدم جسارت نبود."

گفتم "ولی جسارت کردی عزیز من! وقتی میگی همه دزد شدن یعنی منم دزدم؛ تو هم دزدی."

.

.

مثلا اگه کسی بهتون گفت "مردم همه بی انصاف شدن"

در جوابش بگید:

 

"چی چی همه مردم بی انصاف شدن؟!"

 

"من یه پسر خاله دارم، یه کیف پیدا کرد، سه روز دنبال صاحبش بود"

 

"یه تعمیر کار تو محله ی ماست، خیلی عالی تعمیر می کنه و واقعا با انصاف دستمزد میگیره"

 

"یه کفاش میشناسم که خیلی خوب تعمیر میکنه و خیلی هم منصفانه دست مزد میگیره"

 

بالاخره هر کس برای خودش چند تا مثال داره.

جریان رو عوض کن و یا به جریان خط و ربط صحیح بده ولی ما بدتر با جریان همراهی می کنیم.

 

جوونه سوار تاکسی میشه.

 

راننده یه نگاهی بهش می کنه میگه "آخی ... دلم واسه شماها می سوزه ... مملکته براتون ساختن"

 

بعد ما همراهی می کنیم "آره آقا راست میگی. خدا خیرت بده 13 آبان نگه دار؛ یه سیانوری چیزی بخریم، بخوریم، تمومش کنیم"!

 

دوست عزیز به راننده بگو "خودت جوونی نکردی. تو اون موقع ها یه رینگ دوچرخه می گرفتی تو کوچه ها ترتره بازی می کردی. ما اس.ام.اس میزنیم. چت می کنیم. دانشگاه میریم. اصلا اون موقع این همه لوازم آرایشی بود؟! اصلا میدونی اینترنت چیه؟! اصلا تا حالا دانشگاه رفتی؟! اصلا تو می دونستی اینا چیه؟! اصلا اون موقع خیابون ولی عصر به این باحالی بود؟! چی چی شماها جوونی نکردین!"

 

او می خواهد میدان داری کند، میدان رو ازش بگیر و تو میدان داری کن.

 

او می خواهد شروع به حرف منفی بکنه، تو شروع به حرف مثبت بکن.

 

او می خواهد از محرومیت ها بگه، تو از موهبت ها بگو.

 

پس دیگه نری همراهی بکنی و تایید بکنی و بدتر جریان رو همراهی بکنی.

 

3-      یه جاهایی لازمه توجه نکنیم. ( اصل تغافل )

 

چون توجه کردن به جریان منفی باعث میشه برخورد در لحظه بکنیم، پاسخ در لحظه بدیم و موضوع خراب تر بشه.

از در خونه شوهره میره تو.

 

- "سلام"

- "سلام و زهر مار. کی می میری از دستت راحت بشیم. الهی جنازت بیاد."

- "جنازه ی خودت بیاد و جد و آبادت با اون فامیل های فلان فلان شده ات"

موشک جواب موشک.

 

یکی این میگه یکی اون میگه.

 

جریان منفی مدام بزرگ و بزرگتر میشه.

 

یه جاهایی لازمه به جریان منفی توجه نکنیم.

 

بلافاصله محیط رو ترک کنیم.

 

پاسخ در لحظه ندیم.

 

عکس العمل در لحظه نشان ندیم.

 

من نشستم تو ماشین پشت چراغ قرمز.

 

ماشین عقبیه هم داره اس.ام.اس میده ، هم داره رانندگی می کنه.

 

ناگهان میزنه به سپر عقب ماشین من.

 

چیزی هم نمیشه ها، فقط یه تکونی میخوریم.

 

- "گاری چی.

 

- "باباته"

 

به سه دقیقه نمی کشه که یکی باید جارو خاک اندازه بیاره دل و روده ها رو جارو کنه.

جواب در لحظه ممنوع چون باعث میشه جریان منفی بزرگ تر بشه.

- "گاری چی."

 

- سکوت می کنم.

 

- " گفتم گاری چی ها"

- بازم سکوت می کنم.

 

- "گاری چی گاری چی گاری چی گاری چی گاری چی !!! ..."

- همچنان سکوت.

یه جاهایی لازم است ما به جریان منفی توجه نکنیم و سریع در بیرم تا اوضاع عوض بشه.

 

4-      هرگز حدیث حاضر و غایب شنیده ای ... من در میان جمع و دلم جای دیگر است

 

اینجا هستم ولی اینجا نیستم!

ما سال هاست که چیزی رو که نباید می دیدیم به چشم مون گفتیم ببین.

ما سال هاست که چیزی هایی رو که نباید می شنیدیم به گوش مون گفتیم بشنو.

حالا به چشممت بگو حق دیدن نداری!

حالا به گوشت بگو حق شنیدن نداری!

.

.

نشستم توی یه محفلی.

مثلا عروسی خواهرم.

همه قوم و خویش.

میرم میشینم کنار این میز، میبنم دارن غیبت می کنن.

یه چیز میگه "بابا منفیه ... تو رو خدا ... ضمیر ناخودآگاه"

بعد خودم میگم "ولمون کن ... مرده شور این کلیدهای موفقیت رو ببرم ... چرت و پرت یادمون داد"

پا میشم میرم کنار یه میز دیگه میشینم.

میبینم دارن یک نفر رو مسخره می کنن:

"لباس های اون رو ... هه هه هه".

پا میشم میرم میز اون وری میشینم:

"لباس های این رو ... هه هه هه".

پا میشینم میرم یه میز دیگه:

"آقا یه جک برات بگم ... یه تهرانیه بود ... هه هه هه"

اگه بخوام برم، مردم میگن "ببین ... اینا همه شون دعوا دارن ... داداش عروسی خواهرش نمی مونه"

چه کار کنم؟

؟

؟

اون جا باش ولی نباش.

به گوش ها ت بگو دیگه نشنو.

یه موضوعی رو انتخاب کن خارج از اون مجلس و فکر کن به ان موضوع.

ذهنت رو از اون محیط پرواز بده به یک جای دیگر.

دیدین تا حالا دارین حرف میزنین و یه نفر نشسته یه گوشه ای و بقیه میگن "نگاه اینو ... تو باغ نیست اصلا"

لطفا تو باغ نباش!

اگه هیچ کدوم از سه توصیه قبل جواب نداد و نتونستی جلوی رفتار های منفی دیگران رو بگیری لطف کن اونجا باش ولی اونجا نباش.

 

 

" اینها راههایی بود برای اینکه بتوانیم تا حد ممکن از منفی هایی که خارج از دست ما برایمان پیش می آید دوری کنیم "



در جلسات گذشته نکات مهم و اساسی پیرامون جملات تاکیدی مثبت را بیان کردیم.   در این جلسه و جلسه ی آینده 5 نکته ی بسیار مهم پیرامون استمرار در عبارات تاکیدی مثبت را می گوییم و در واقع در این جلسه و جلسه ی بعدی بحث عبارات تاکیدی مثبت به پایان می رسد. در مورد نگهداری عمومی و اخصاصی از عبارات مثبت ، در جلسات گذشته صحبت کردیم ، در این جلسه به بررسی نکات 2 ، 3 و 4 پرداخته و موارد 5 و 6 را در جلسه ی دهم بررسی می کنیم.   2- تکرار : عبارات تاکیدی را باید دائما تکرار کرد. بعضی ها یه دو سه روزی میگن و خسته میشن. این رو بدونید که ضربات کوچک ولی مداوم نقش ضربه های بزرگ و اساسی رو ایفا می کنند. مثل آبی که در یک کوه، قطره قطره قطره روی یک سنگ خارا می چکد و بالاخره این قطره ها اون سنگ رو سوراخ میکن و آب از اون سنگ عبور می کنه. آنقدر باید بگی تا به نتیجه برسی.   خوب روزی چند بار بگیم؟   عدد مهم نیست! هر چه تکرار بیشتر، نفوذ در ضمیر ناخودآگاه عمیق تر و بیشتر.   عبارات تاکیدی رو کجا بگیم؟   هر جای ممکن. تو تاکسی. تو دانشگاه. محل کار. پیاده رو. تو حموم زیر دوش.   چه موقع بگیم این مهمه!   اجازه بدید با یک مثال بهترین موقع برای عبارات تاکیدی رو بیان کنیم.   فرض کنید شما رو دعوت می کنن به یک سمینار که قرار است از صبح تا شب 10 سخنران هر کدوم یک ساعت صحبت کنن.   سطح تحصیلات این سخنران ها در یک حد است.   میزان آگاهی شون یکیه.   مدل سخنرانی شون هم یکیه.   فقط 10 موضوع مختلف هست که این ها میخوان در موردش حرف بزنن.   سوال: شما از این ده سخنران (به ترتیب سخنران یک کسی است که اول شروع می کند تا سخنران ده که غروب آخرین سخنرانی رو میکنه) به کدوم یکی شون بیشتر گوش می دید؟   سخنران "یک" چون اول صبح انرژی داریم و سخنران "ده" چون دیگه خیال مون راحته که این آخریه و بعدش میریم خونه.   بهترین زمان برای گفتن عبارات تاکیدی صبح و شب است.   صبح که از خواب پا میشی، ذهن کاملا آماده است و هیچ درگیری قبلی نداره.سر حال و شنگول.   شب هم خیالت راحته که میگی و بعد می خوابی.   اما چون معمولا در طی روز درگیری ذهنی زیاد است، شما نمی تونید با تمرکز روی عبارات کار کنید.   ولی شما هر وقت که می تونید بگید. ولی بهترین زمان صبح، بعد از اینکه بلند شدید و شب، قبل از خواب است. شاید اون اول که عبارات رو می خواهید بگید، شنیدن صدای خودتون براتون جالب نباشه ولی باید بگید تا به صدای خودتون عادت کنید.   هر وقت احساس کردی که داری سست میشی دقیقا زمانی است که باید عبارات تاکیدی رو بیشتر به زبان بیاری.   یک کشاورز چرا می تونه در زمان درو محصول خوبی رو برداشت کنه؟   چون در رسیدگی به اون زمین استمرار داشته و چون صبر داشته! صبوری و استمرار!   علی (ع) فرمودند: "کسی که صبر ندارد به پیروزی نمی رسد."   عبارات تاکیدی رو باید مستمر و با حوصله و صبر بگی تا به نتیجه برسی. اگر موفقیت بزرگ بخاید زمانی طولانی ای باید صرفش کنید.   ==============================   3- عدم حساسیت :   حساسیت یعنی جذب شرایطی که از آن فراری هستیم.   به بحث هاله های انرژی که برسیم خواهید دید که حساسیت من و انرژی های من، اتفاقاتی رو رقم میزنه که به نفع ما نیست.   آقا و خانم رفتن مهمونی.   بچه ی صاحب خونه از دیوار راست بالا میره.   بچه دست می کنه تو جیب آقا! آقا به خانمش میگه " این بچه است یا میمونه ... بی تربیت ... بزنم لهش کنم" خدا یه بچه ای به این ها میده که توی بیمارستان براشون پشتک وارو و بالانس میزنه!   حساسیت یعنی جذب شرایطی که از آن فراری هستیم.   یه حکایت جالبی در مورد حساسیت هست که شنیدنش خالی از لطف نیست :   آقایی تعریف می کردن : " من توی آپارتمان زندگی می کردم.   و آدمی هستم که به سر و صدا به شدت حساس ام.   طبقه ی بالای ما چهار پنج تا بچه داشتن. این بچه ها صبح تا شب یا رژه میرفتن یا کشتی می گرفتن. هر چی میرفتم می گفتم لطفا این بچه ها رو ساکت کنید گوش نمی دادن. دیدم فایده نداره. گفتم این ها رو نمیشه ساکت کرد ولی خونه ام رو می تونم عوض کنم. خونه ام رو فروختم. به کسی که خونه رو خرید گفتم من چند ماهی میشم مستاجر خود شما تا یه خونه پیدا کنم. هر خونه ای که می رفتم و می دیدم پسند نمی کردم چون که سر و صدا داشت. چهار ماه نتونستم خونه بخرم. و توی این چهار ماه قیمت خونه ها رفت بالا! دیدم ای دل قافل اگه با پولم خونه نخرم، مجبورم که تا آخر عمرم مستاجر بمونم. مجبور شدم خونه ای خیلی کوچک تر از خونه ی قبلی بخرم، در کنار یک خیابون فرعی که اون طرف خونه ی ما یه مسجد بود. نه از این مسجد معمولی ها، از اون با حالا. از اونایی که دو تا بلندگو دارن و از اذان صبح شروع می کنن تا: "مجلس ختم" "مجلس عروسی" "جشن نیکو کاری" "سالگرد رزمندگان اسلام" رفتم به امام جماعت گفتم حاج آقا تو رو به خدا صدای اینو کم کنید. گفت نمیشه عزیز من. فعالیت فرهنگی مسجد که تعطیل بشو نیست! یه شب نصف شب، قبل از اذان صبح نرده بام بردم و با یه سیم چین، سیم بلندگوها رو تیکه تیکه کردم. موقع اذان صبح شد دیدم صدا نمیاد و گرفتم راحت خوابیدم. فردا میرن یه تعمیر کار میارن که ببینن مشکل صدا از کجا بوده. تعمیر کار میگرده می بینه که سیم تکه تکه شده. میگن خوب عوضش کن در ضمن ما هشت ماه پیش یه آمپلی فایر هم خریده بودیم، لطف کن این رو هم نصب کن کنار اون دو تا بلندگو!   قصه نبود ها! واقعی است! حساسیت یعنی جذب شرایطی که از آن فراری هستیم.   مادر با حساسیت تمام دست به دعا برمی داره: "خدایا هر امتحانی میخوای بگیری از من بگیر، ولی بچه ام نه!" در هر زمینه ای که مته به خشخاش گذاشتی، همون اتفاق برات پیش میاد و خفاش شب بچه ی اون مادر رو می دزده.   خانوم با حساسیت: "سال 90 هم داره میاد. موهام رنگ دندون هام شد. نکنه یه شوهر خوب ِ خوشگل ِ تپل ِ مامانی گیرمون نیاد!" باید به این خانوم عرض کنیم که "شرمنده، تو حالا حالا حالا ها خونه ی بابا مهمونی چون حساسیت اوضاع رو خراب می کنه."   یه قصه ی جالب دیگه هم واستون بگم: یه آقایی می گفت که: من یه پیکان داشتم مدل 53. ما تو عمرمون با این پیکان نه به کسی زدیم و نه کسی به ما زد.   شب ها هم همین جوری میزاشتیمش توی کوچه. خیلی وقت ها هم صبح که میرفتم، می دیدم که در یا شیشه ماشین باز بوده. اسم نوشتیم برای یک دستگاه پژو. چند ماهی تو نوبت بودیم تا اینکه پژو رو به ما دادن. پژو رو دیگه تو کوچه نمیزاشتم که، می بردمش توی حیاط خونه. به بچه هم گفتم که دیگه حق نداری توی حیاط فوتبال بازی کنی. چون خط میندازی به ماشین. و جالب این بود که هر چی موتور و ماشین توی تهران بود، نیت کرده بودن که بمالن به ماشین ما! صبح تا اومد ماشین رو در بیارم یکی از عقب زد به ماشین. 100 متر اون ور تر موتوری با کلاه کاسکت اومد تو آینه بقل من.   حساسیت. پس عبارات تاکیدی رو بگین ولی نسبت به آنچه که می خواید بهش برسید حسایت نشان ندید. چون نه تنها به خواسته تون نمی رسید بلکه شرایط کاملا برعکس میشه.   ===================================   4- عدم نگرانی :   نگرانی یعنی ایجاد چیزی که نمی خواهیم! نگرانی مانع دیدن است! نگرانی مانع شنیدن است! نگرانی مانع درک کردن است! نگرانی مانع اجابت دعا است! نگرانی مانعی است برای اینکه شما به خواسته ات نرسی!   من حسابدار یک شرکتم.   از اونجایی که همیشه نگران که نکنه وقتی من میرم خونه یکی کلید گاو صندق رو برداره و بره سراغ تراول ها و پول ها، کلید گاو صندوق رو هر روز میارم خونه و صبح با خودم می برم محل کار. یه روز صبح که بلند شدم و صبحونه رو خوردم، می بینم که کلید نیست! با نگرانی تمام ده بار همه ی خونه رو می گردم. نیست! بدبخت شدم! حالا به مدیر شکرت چی بگم! میام برم به مدیر بگم "کلید گم شده" که می بینم کلید روی میزه! من ده بار این میز رو گشتم! بعد ما یه حرف بامزه میزنیم که از این حرف ما مرغ پخته هم تو قابلمه خنده اش می گیره!   اگه گفتین؟ میگیم "جن نشسته بود رو کلید!" جن بی کاره بیاد بشینه روی کلید ما؟! نگرانی مانع دیدن شد و ربطی به جن ندارد. نگرانی رو رها کن تا کلید های کائنات یکی یکی خودشون رو به تو نشون بدن. هر کدوم از این کلید ها مربوط به یکی از گنج های هستی است. خونه ای که نگرانش هستی فروش میره یا نمیره، بهت قول میدم که این خونه فروش نمیره!   اونی که نگرانه که کنکور قبول میشه یا نمیشه، بزارید خیالش رو راحتش کنم، نمیشه!   قراردادی که نگرانش هستی که امضا میشه یا نمیشه، امضا نمیشه!   اونجایی که نگرانی که استخدام میشی یا نه، استخدام نمیشی! پس لطفا همین الان نگرانی رو کنار بزار.   خودمون اوضاع رو خراب می کنیم. نگرانه که امشب بره خونه دعوا میشه یا نمیشه، امشب تو خونه شون جنگ جهانی سومه! با نگرانی میگه طرح تعدیل اومده. بیست نفر رو میخوان تعدیل کنن. صبح میره میبینه اولین نفر خودشه! نگرانی اوضاع را خراب می کند.   سال هاست که دوست به درد بخور نداره.   آنقدر نگرانه: "یعنی ما لیاقت نداریم؟! یه دوست خوب نباید داشته باشیم؟!"   نگران پیدا کردن دوست خوب نباش.   اصلا بگو "بدون دوستم چه صفایی داره! چه باحاله!"   من به تو قول میدم که از در و دیوار برای تو دوست می ریزد.   ما عادت کردیم برای رهایی از نگرانی، خواسته هامون رو رها کنیم و بزاریم کنار.   سه سال در کنکور شرکت کرده و قبول نشده.   تمام این سه سال اضطراب و استرس و دلهره و ....   عاقبت میگه "نمیخوام دیگه"!   خیلی جالبیم ما ! خواسته رو رها می کنیم که از دست نگرانی رها بشیم.   5 بار رفته برای استخدام و گفتن نمی خوایم.   عاقبت میگه "ول کن بابا ... اصلا تو خونه بشینم بهتره"   ما آدم ها عادت کردیم که خواسته هامون رو رها می کنیم تا از دست نگرانی رها بشیم.   دوست من این غلط است.   نگرانی رو رها کن تا به خواسته ات برسی.   نه اینکه خواسته ات رو رها کن که از دست نگرانی رها بشی.   یه آقایی می گفت: خانوم هایی هستن که ازدواج می کنن و هفت هشت سالی حامله نمیشن! دوا درمان قرص دارو عمل جراحی انرژی دعا نویس طب گیاهی سوزنی میخ درمانی سیخ درمانی خلاصه نمیشه که نمیشه! خانوم و آقا میشینن با هم صحبت می کنن: " ببین عزیزم ما داریم پا تو سن میزاریم. ما دیگه داریم پیر میشیم. اگه می خاستیم بچه دار بشیم تا حالا شده بودیم. ما هر تلاشی رو که می تونستیم کردیم. بیا بریم یه بچه ای از شیرخوارگاه بیاریم و او رو بزرگ کنیم. یه آمار جهانی قشنگ داریم که میگه بیش از 50 درصد از خانم هایی که سال ها حامله نمی شدن و رفتن از شیرخوارگاه بچه ای رو آوردن که او رو بزرگ کنن، در سه ماه اولی که بچه رو آوردن حامله شدن بیش از 50 درصد! چرا؟ چون نگران بودن! خانم می گفته که: - "نکنه دو میلیون تومن خرج کنیم و آخرش هم هیچ!" - "فامیل دوماد چی میگن؟!" - "میگن عروس اجاقش کوره!" - "خاک بر سرم شد!" قبول دارین وقتی که میرن بچه میارن یعنی نگرانی رو گذاشتن کنار؟   اون اوایل که شبکه چهار راه افتاده بود برنامه ای پخش می شد به نام "نیروی درون".   در این برنامه نشون می دادن که خانم وآقای مسنی در استرالیا مرکزی رو راه انداختن که می گفتن ما می تونیم بیشتر بیمار های صعب العلاج را درمان کنیم.   مثلا سرطانی هایی که قرار بود 6 ماه دیگه بمیرن.   100 درصد نه ولی درصد بالایی درمان می شدن.   نشون می داد که بعد از طی سیکل درمان این بیماران کاملا معالجه شدن.   کسانی که قبلا تومور داشتن و حالا تصویر آزمایش نشون میده که هیچ توموری ندارن!   اگه گفتین کاری که این خانم و آقا می کردن چیه؟ حرف درمانی!   با حرف نگرانی رو از ذهن بیماران بیرون می کردن و جای اون امید می کاشتن.   دوستان عزیز به لطف خدا، به لطف خدا و به لطف خدا تا امروز دو نفر که سرطان داشتن با همین مطالب خوب شدن. اومدن و گفتن: " سرطان داشتیم. تومور داشتیم. و انقدر حرف مثبت شنیدیم که خوب شدیم. وقتی که آزمایش گرفتیم دیدم اصلا غده ای وجود ندارد. " یه نکته قشنگ بهتون بگم.   ما ها وقتی خوشی هم بهمون میرسه با هاش خوشی نمی کنیم.   - "نه بابا ماها خوشی بهمون نیومده!" - "الان خوشی کنیم دو روز دیگه از دماغمون می کشن بیرون!" با اجازه ات دو روز دیگه از دماغ وگوش و دهنت، هم زمان می کشن بیرون. چون تو اهل خوشی کردن نیستی. وقتی خوشی بهت میرسه چرا خوشی نمی کنی؟ چرا نگرانی که یک دردسر غیر منتظره بیاد و شادی رو از تو بگیره؟ اصلا بزار اینجوری بگم.   اون دردسر غیر منتظره به واسطه ی نگرانی تو ایجاد میشه. و این جمله که میگن "از هر چیزی بترسی سرت میاد" کاملا درست است. ترس از شکست یعنی ایجاد شکست. ترس از بازنده شدن یعنی بازنده شدن. نگران که نکنه بیماریش حاد بشه و آخر هفته نتونه عروسی خواهرش شرکت کنه. همچین بیماریش حاد میشه که کله پا میشه. نگرانی هم مثل حساسیت شرایط رو خراب می کند. اگه نگران باشی که بدهکار میشی یا نه، بدهکار میشی. اگه نگران باشی که صاحب خونه بیرونت می کنه یا نه، بیرونت می کنه. اگه نگران باشی که برای پرداخت بدهیت ماشینت رو باید بفروشی یا نه، ماشینت رو باید بفرشی. دوستان عزیز افکار من و شما زندگی ما را شکل می دهد. فکرت رو که عوض کن تا که زندگی به طرز خارق العاده ای عوض بشه. ذهن من و شما معمار زندگی من و شماست. به این معمار باید ملات خوبی داد تا دیواری که می چیند، دیوار خوبی باشد نگرانی مادر واقعه است. نگرانی ملات بدی است که به این مادر میدیم. دیوار را می چیند ولی این دیوار فرو می ریزد. یه آقایی مدیر یک شرکته. یه منشی خانم داره که یا داره بافتنی می بافه یا داره با رفقاش تلفنی حرف میزنه. مدیر هر روز تذکر میده. "خانم محترم شما از من حقوق نمی گیری که هر روز بافتنی ببافی و پشت سر من با رفقات حرف بزنی. حقوق میگیری که کار کنی". روز اول دوم دهم بیستم   و خانم داره کار خودش رو ادامه میده.   آقا توی خونه فکر می کنه که فردا میرم بهش میگم خانم ما دیگه تو این شرکت به شما نیاز نداریم. بعد میگه نکنه بهش بگم نیاز نداریم، یه وصله ای بهم بچسبونه. برامون حرف در نیاره. آبرمون رو نبره. نره ادره کار شکایت کنه. فردا صبح میره سر کار ولی به منشی چیزی نمیگه. سه چهار ماهی مثل مار به خودش می پیچه ولی بازم چیزی نمیگه. بالاخره یه روز صبح از خواب پا میشه میگه این جوری نمیشه. امروز میگم خانم نمی خوامت. برو به سلامت. هر چه بادا باد. از در شرکت میره داخل میبینه که منشیه وایساده جلوی در، با گردن کج و یه کاغذ هم دستش. آقای مدیر میشه خواهش کنم این رو امضا کنید.   برگه استعفامه. خواهش می کنم این رو امضا کنید. برین امتحان کنید. نگرانی رو گذاشت کنار و شرایط به طرز خارق العاده ای عوض شد. نگرانی رو بزار کنار تا شرایط عوض بشه. اونم نه عوض شدن معمولی، عوض شدن خارق العاده! دوستان من، شما به همه ی خواسته هاتون می رسید به جز خواسته های بزرگتون! اگه گفتین چرا؟ چون ما عادت کردیم که هرچه خواسته بزرگ تر، نگرانی بیشتر حالا اگه کنکور قبول نشم چی؟ آبروم میره! اونم جلو دختر خاله ام. میگه عرضه نداشتی. این همه کلاس کنکور رفتی واسه من. نگرانی مادر واقعه است.     پیامبر (ص) یه روایتی دارن خیلی کوچولو ولی خیلی جانانه. پیامبر (ص) فرمودند: "امور را آسان بگیرید". میخام ازتون تست بگیرم! تست ایمان! هر چه نگرانی شما بیشتر ایمان تون کمتر و هر چه نگرانی شما کمتر ایمان تون بیشتر؟ بعضی ها میگن خوب با این تفاسیر من خیلی با ایمانم. اینکه شما الان نگرانم نیستید خوب کاری نداره که. روی صندلیت نشستی منم مطالب خوشگل خوشگل براتون گذاشتم و نگران نیستید. نگرانی اینجا مفهومی ندارد. نگرانی در شرایط سخت! صاحب خونه میگه من کاری ندارم! امشب وسایلت رو میریزم تو کوچه! بیرون! توی جوب! حالا چقدر نگرانی؟ اداره بهت میگه تعدیل شدی! فردا دیگه نیا سر کار! حالا چقدر نگرانی؟ همین الام موبایلت زنگ میزنه میگه الو بابات رفت زیر ماشین! حالا چقدر نگرانی؟ آنقدر مثال داریم از بزرگان دین که داشتن برای مردم حرف میزدن و خبر مرگ فرزند شون رو بهشون دادن و فقط و فقط گفتن "همه از خداییم و به سوی خدا باز میگردیم"! و بقیه حرفشون رو ادامه دادن! حالا چقدر نگرانی؟

  به ابراهیم پیامبر بزرگ خدا، رفیق خدا، محبوب خدا گفتن "میخوایم بندازیمت تو آتیش!" ابراهیم (ع) گفت "خوب بندازین." گفتن "ابراهیم کوهی از آتش است!"   گفت "خوب باشه." 

گفتن "ابراهیم شوخی نمی کنیم ها! نگاه کن! آنچنان این آتیش شعله ور است که نمی تونیم ببریمت جلو و بندازیمت تو آتیش! مجبوریم با منجنیق پرتت کنیم تو آتیش!

" گفت "خوب بندازین دیگه. شاخ شونه میکشید چرا. بندازین." ابراهیم آرام آرام آرام بود. و اگر ابراهیم آرام نبود، خدا به آتش فرمان نمی داد "یا نار کونی بردا و سلام علی ابراهیم" آتش سرد و سلام و گلستان شد چون ابراهیم آرام بود. بهتون قول میدم که اگه ابراهیم آرام نبود الان تو کتب دینی می خوندیم که حضرت ابراهیم کباب شد. میخاین آتش های زندگی بر شما سرد بشه؟ نگرانی رو بزارین کنار.   چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور.   پیر مردی ته یک کوچه ی بن بست مغازه داشت. یه جوانی اومد گفت "عمو خدا عقلت بده. مردم نبش چهار راه مغازه دارن فروش نمی کنن. بعد تو اومدی ته کوچه بن بست!" پیرمرد گفت "پسرم. اگر فرشته ی مرگ خدا جناب عزرائیل همین الان بخواد جان من رو بگیره، آیا ته کوچه ی بن بست من رو پیدا می کنه یا نمی کنه؟" جوان گفت "معلومه که پیدات می کنه." پیر مرد گفت "بعد چه جوریه که فرشته ی مرگ خدا منو پیدا می کند ولی فرشته ی رزق و روزی خدا منو پیدا نمی کند؟!"   فرشته رزق و روزی خدا کیه؟ 

میکاییل.   دلار ها رو گرفته داره می دوئه دنبال تون.   فقط مسئله اینجاست که اون می دوئه و شما هم می دوئید، بهتون نمی رسه.   تو این دوره یادتون میدیم که وایسید تا آقای میکاییل بهتون برسه. 

جلسه دهم / تطابق حالات فیزیکی بدن و چهره با خواسته ی درونی:

 

ما در روانشناسی یه بحثی داریم به اسم "تطابق حالات و رفتار". میگیم اگر میخوای در زمینه ای موفق بشی، ظاهرت هم باید اون چیزی رو که میخوای تایید کند.

 

علی (ع) فرمود "ان لم تکن حلیما فتحلم".

اگر میخوای صبور بشی ادای انسان های صبور رو در بیاور.

 

 

صبور نیستی ها ولی اداشون رو در بیار.

"وای چقدر من صبورم"

"خدا چه صبری به من داده"

یواش یواش این ها بدل به واقعیت می شود.

بعضی از این کنکوری ها رو من دیدم.

عذر میخوام از کنکوری های عزیز.

بلا نسبت آدم های خُل.

میری خونه شون.

یه تپه کتاب ریخته رو هم.

توی کتاب ها شون صندل، لنگه کفش، قابلمه و همه چیز هست!

دراز کشیده.

پیژامه اش اومده تا لب دهنش.

پیژامه هم کش نداره، گره زده اش دور گردنش.

بعد بهش میگی "چه خبره؟"

میگه "حرف نزن واسه کنکور می خونم"

موهاش رو نگاه می کنی مثل اینه که دو سالیه شونه نشده.

بابا تو قیافه ات به خُل و چل ها بیشتر می خوره تا کنکوری.

تو باید از الان قیافه ات مثل شاگرد رتبه اولی باشد که او رو صدا می کنن "بیا پای تخته".

هر کس نگاه کرد تو رو مثل "مهندس" و "دکتر" ببینه!

بعضی ها رو من دیدم عبارات تاکیدی دارن میگه ولی مثل اینکه جنازه اش رو داره رو زمین میکشه.

اصلا قیافه ی کج و کوله ی او به این حرف ها نمی خوره.

اول مثل آدم موفق، شق و رق، تر تمیز، اداش رو در بیار تا یواش یواش کائنات با ادای تو هم سو بشود.

 

اینایی که میگم هرکدوم یه تکنیکه ها.

 

نه اینکه فقط شما این یه دونه رو یاد بگیری تمومه ها.

 

و بری فقط ادا در آری.

 

کلی کار باید بکنی ولی یکیش هم همینه که ادای اون خواسته رو در بیاری.

*********

بعضی وقت ها احساس خمودگی می کنیم.

احساس کسالت و خستگی می کنیم.

"خوب حالا دیگه نمی خواد. ول کن ولو بشیم"

 

نه خیر.

 

علی (ع) خطاب به امام حسین (ع) فرمودند "بنیه ... بالعمله فی النشاط و الکسل ..."

پسرم بهت توصیه می کنم تو زندگیت اهل عمل باش. چه وقتی با نشاطی چه  وقتی کسلی! فقط وقتی کسلی دوباره نشاط رو به وجودت برگردون و دوباره برو سراغ عمل.

 

دوست من اگه حس کردی: "حالت خوب نیست" "خموده ای" "کسلی" "افسرده ای" ، وقتش نیست ولو بشی. وقتشه که به نحوی حالتت رو عوض کنی. بپر بالا. یه پشتک وارو بزن. داد بزن. خودت رو بذار سر کار! حالتت رو عوض کن و دوباره ادامه بده.

 

دیدی وقتی میخوای بری مهمونی جایی که خیلی دوست داری.

خیلی مشتاقی بری.

چقدر به خودت می رسی.

لباست رو مرتب می کنی.

جلو آینه می ایستی.

با موهات ور میری.

عطر میزنی.

 

انسان موفق، انسانی است که همیشه داره فکر می کنه داره میره مهمونی.

 

یه مثال قشنگ براتون بزنم :

آقای "پرویز پرستویی" دیدین توی نقش هاش چقدر موفقه! از پرویز پرستویی پرسیدن که "آقا شما چی کار می کنی این قدر عالی بازی می کنی؟" گفت: "دقیقا کاری که می کنم اینه که بازی نمی کنم! من نقش هام رو زندگی می کنم. اون وقت که آژانس شیشه ای رو بازی کردم چند ماه ازش که گذشته بود. من هنوز تو قالب حاج کاظم بودم. خانمم بهم میگفت آقای پرستویی نمیخوای خودت بشی حاج کاظم؟ !من هنوز حاج کاظم بودم !

پرویز پرستویی برای ایفای نقش یک رزمنده دو هفته رفت در مناطق جنگی و خوابید!با لباس نظامی.با چفیه.با پوتین.گفتن" چرا این کار رو می کنی؟"گفت:"شما میخواین من رو با کت و شلوار بیاری، لباس یه رزمنده رو تنم کنی و از اون حالت کت شلواری از من به رزمنده بسازی؟"

 

بذارید من دو هفته اینجا حس کنم تو خاک خوابیدن یعنی چی؟! غذا میخوری توش پر از خاکه یعنی چی؟! بذارید من با این حس زندگی کنم بعد من این زندگی رو به شما نشون بدم.

 

پرویز پرستویی موفق است زیرا این تطابق رو داره دقیقا اجرا می کنه. پس فرم ظاهری و فرم چهره ام باید با اون چیزی که میخوام بهش برسم هم خوانی داشته باشد.

**************************

 

6) تصویر سازی ذهنی.

یکی از فوق العاده ترین تکنیک هایی که در دنیای روانشناسی مطرح است.اگر از روانشناس ها بپرسید در یک صد سال گذشته در مجموعه ی تکنیک هایی که در ارتباط با ذهن بشر پیدا کردید، مهم ترینش کدوم است؟بدون شک خواهند گفت "تصویر سازی ذهنی".واقعا زندگی رو میتونه زیر و رو کنه.

 

خوب خوب خوب خوب خوب به این موضوع دقت کنید

 

دوستان عزیز تفکرات من و شما بر مبنای تصاویری شکل می گیرد که اون تصاویر رو در ذهن می بینیم.

منظورم من چیه؟

 

اگه الان بگم "ماشین پیکان".

 

قدر مسلم آنچه که در ذهن شما نقش می بندد حروف نیست.

 

یعنی حروف «"م"/"ا"/"ش"/"ی"/"ن"/"پ"/"ی"/"ک"/"ا"/"ن"» نیست.

اونی که الان تو ذهن شما میاد چیه؟

تصویری از یک "ماشین پیکان".

اگه بگم "گل رز"؛ شکلی از "گل رز" در ذهن شما نقش می بندد.

ما وقتی فکر می کنیم، مرور اون فکر به واسطه ی تصاویری است که از ذهن ما عبور می کند.

 

جالبه بدونید اگر تصویری رو در ذهن مرور کنید و اگر شروع به خیال بینی و رویا پردازی بکنیم به شرط اینکه که خیال ما به صورت فکر نباشد بلکه به صورت تصویر باشد، ذهن انسان اون خیال تصویری را مساوی با واقعیت فرض می کند!

این همان مهم ترین یافته ی صد ساله ی روانشناسی است.

 

اگر من امشب برم فرودگاه تهران و پرواز کنم به مشهد و به لطف خدا برم زیارت و شما همین الان تصور کنید که رفتید فرودگاه تهران و پرواز کردید به مشهد؛ نه اینکه فکر کنید ها، بلکه فیلمش رو در ذهنتون ببینید؛ علم روانشناسی ثابت کرده است که ذهن من و شما یک چیز رو ثبت خواهد کرد.

 

و اون این است که من و شما به مشهد سفر کردیم. ذهن تصوری را که به صورت فیلم دیده میشه مساوی با واقعیت قلمداد می کند. و ما می توانیم از این ویژگی استفاده بسیار جانانه ای بکنیم برای رسیدن به موفقیت ها مون.

 

بذارین اول ببینیم که "آیا تصویر سازی ذهنی در دین اسلام وجود دارد؟"

 

اولین کسی که تصویر سازی ذهنی انجام داد خدا بود. تکنیکی که روان شناس ها دوازده سال هم نیست که بهش پی بردن.

 

سوره ی انفال آیات 42 و 43 و 44.

 

خداوند در این آیات جنگ بدر رو توضیح میدن.خدا میگه که مسلمان ها به دره نزدیک بودن و مشرکین دور.خوب نزدیکی به دره موقعیت خوبی نیست چون اگه دشمن بهت حمله کنه پرت شدی اون پایین.خداوند داره توضیح میده که موقعیت مسلمان ها موقعیت خوبی نبود.کاروان تجاری قریش در دسترس مسلمان ها نبود و از اون ها دور بود.

خداوند میگه اگر با هم قرار میگذاشتید برای شروع جنگ چون تعداد دشمن از شما بیشتر بود، خلف وعده می کردید و به جنگ نمی رفتید.خدا میگه به خاطر اینکه عهد شکنی نکنید و فرار نکنید و از جنگ گریز نداشته باشید، من در رویای شما دشمن رو کم نشان دادم و شما باور کردید که دشمن کم است.

 

عین عبارتی که در قرآن به کار رفته " فی منامک" است.

این همون تکنیک تصویر سازی ذهنی است.

یعنی آن چیزی که در ذهن به تصویر کشیده بشود، ذهن آن رو مساوی با واقعیت می داند.

و خداوند ادامه میده.

اینجاش فوق العاده است.

 

خدا می فرمایند که جنگ بدر شروع شد و اگر شما رو در رو می دیدید که دشمن چقدر زیاده، در می رفتید. بنابراین در چشم های شما دشمن رو کم نشان دادم و شما آنها را می دیدید و کم می دیدید.

 

و در سوره ی آل عمران آیه 13 خداوند در مورد همین جنگ بدر صحبت می کنه و میگه کافران هم در اون جنگ شما را دو برابر دیدن. این دو تکنیک، تکنیکی است که هنوز روان شناسی بهش پی نبرده. معتبر ترین دانشگاه های جهان دارن کار می کنن که چه جوری میشه من با چشمم نگاه کنم کم ببینم و با چشمم نگاه کنم زیاد ببینم؟!

 

ولی تکنیک اول رو بشر بهش پی برده.همون تکنیک "تصویر سازی ذهنی".

 

دوستان عزیز تخیل شاه راه رسیدن به واقعیت است.

 

اگر میخواید برسید به موفقیت های بزرگ، تنها اتوبانی که میتونه تو رو برسونه همینه. ما میخوایم آنچه رو که دوست دارید بهش برسید، پیشاپیش در ذهنتون به صورت فیلم ببینید. ما میخوایم شما کارگردان فیلم سینمایی ذهنتون باشید.

 

مگه نمیخوای تو کنکور قبول بشی، میخوام ببینیش.

مگه نمیخوای فلان خونه رو بخری، میخوام ببینیش.

مگه نمیخوای فلان شرکت استخدام بشی، میخوام ببینیش.

مگه نمیخوای در فلان کار موفق بشی، میخوام ببینیش.

تصویر سازی ذهنی به کار بردن قوه ی تفکر است برای پیشاپیش دیدن آنچه که در آینده انتظار آن رو می کشی.

قبول دارین، تصویری که یک نقاش روی یک بوم نقاشی میکشه، قبل از این در ذهن نقاش تمام و کمال دیده شده؟

قبول دارین طرحی که یک معمار از یک ساختمان می کشد، قبلا اون معمار، ساختمان ساخته شده ی کاملش رو در ذهنش می بینه؟

قبول دارین طراح لباس قبل از این که مدل لباسی رو روی کاغذ بکشه، لباس دوخته شده ی آماده شده را در ذهنش دیده و بعد کشیده؟

ما به این میگیم تصویر سازی ذهنی.

یعنی پیشاپیش اونچه را که قرار است بهش برسیم، در ذهن ببینیم.

 

انیشتین داشت می مرد. گفتن "آقای انیشتین شما که داری میمیری. اقلا قبلش یه جمله بگو بعد بمیر. حیفه!" آخرین جمله ای که انیشتین گفت و مرد این بود "تخیل بالاتر از دانش است!" انیشتین در جای دیگه گفته "شما با تصویر سازی ذهنی رویداد های آینده ی زندگی خود را پیشاپیش به تصویر می کشید."

جلو تر بریم براتون مثال میزنم از انسان های موفقی که تصویر سازی کردن و به نتایج خارق العاده ای رسیدند.

 

و اما تصویر سازی ذهنی به دو شکل انجا میشه:

1) تجسم

2) تجسم خلاق




نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پخش زنده حرم