آشنایی با کارآفرینان
و ایده های برتر اقتصادی
آقای مهندس لطفاً خودتان را معرفی کنید و در
مورد سوابق اجرایی و تحصیلی خود توضیح دهید؟ من مهرداد آگاه متولد سال ۱۳۵۴
و اهل کرمان هستم. خانوادهام سنتاً باغدار و تاجر پسته بودند.
در طول دوران تحصیل به فعالیتهای مختلفی از جمله تدریس نرم افزار و برگزاری یک دوره مسابقه فوتبال فانتزی اقدام نمودم (با همکاری آقایان سهراب آگاه و عادل فردوسی پور و با مشارکت روزنامه ابرار ورزشی که این مسابقه جذاب بیش از ۲۳،۰۰۰ شرکت کننده را بخود جذب نمود). همچنین از سال ۱۳۷۴ تا ۱۳۷۷ به کارآموزی کارگزاری بورس اوراق بهادار نزد شرکت کارگزاری کریشچی (که اکنون به کارگزاری بانک سامان تغییر نام داده است) نیز پرداختم.
اما اولین تجربه کاری حرفه ای خود را در سال ۱۳۷۸ بعنوان مدیر بازاریابی با شرکتی نوپا در سوئیس به نام Fastcom Technology آغاز نمودم. این شرکت توسط دو دکتر پردازش سیگنال دانشگاه لوزان تاسیس شده بود و من جزو اولین نفراتی بودم که به استخدام شرکت درآمدم. تعداد پرسنل شرکت طی دو سال به حدود ۳۵ نفر افزایش یافت و ارزش شرکت با سرمایه اولیه یکصد هزار فرانک سوئیس پس از دو سال به حدود ۲۵ میلیون فرانک افزایش یافت و در سال ۱۳۷۹ بعنوان یکی از سه شرکت برتر سوئیسی از نظر رشد و نوآوری به دریافت لوح تقدیر از وزیر اقتصاد سوئیس نائل شد. شخصاً به دلیل حضورم در شرکت از شروع فعالیت آن، امکانات فوق العاده ای برایم فراهم شد و تجارب بسیار ارزنده ای در زمینه های مختلف از جمله نوشتن Business Plan شرکت، کمک در تامین مالی و یافتن سرمایه گذار، بازاریابی، فروش، قیمت گذاری محصولات و حتی امور فنی من جمله مشارکت در اختراع یک محصول جدید جهت اندازه گیری زاویه خم (توسط لیزر) در دستگاههای خم ورق فلزات کسب نمودم.
س: آقای مهندس لطفاً در مورد شرکت آگاه جابز توضیحات بیشتری ارائه دهید؟
پس از بازگشت به ایران در سال ۱۳۸۰ دیگر مشکل حداقل سن (۲۵ سال) جهت اخذ مجوز کارگزاری بورس را نداشتم – قبل از ترک ایران قصد تاسیس یک شرکت کارگزاری را داشتم اما علیرغم احراز بقیه شرایط با مشکل صغر سن مواجه بودم. اما پس از پیگیری مطلع شدم که بورس تهران دیگر مجوز کارگزاری صادر نمی کند، بنابراین یکبار دیگر مجبور به تغییر برنامه هایم برای آینده شدم و چندین فعالیت مختلف را آزمایش کردم، از آن جمله مشاوره مالی (که تا حدی در امتداد تجارب سابقم در بورس بود) و نیز بررسی شراکت در یک شرکت نرم افزاری. اما سرانجام با توجه به رشد بازار کامپیوتر در ایران شروع به همکاری با شرکت رایان بدر الکتریک نمودم. در آنجا با مسئله استخدام تعداد زیادی نیروی انسانی در سطوح مختلف برخورد کردم و پس از مدتی متوجه معضل استخدام در شرکتهای خصوصی شدم که این مرا وادار به تحقیق بیشتر در این زمینه کرد و در نهایت به این نتیجه رسیدم که بزرگترین معضل مشترک اکثر شرکتهای خصوصی در ایران استخدام و نگه داشتن پرسنل لایق است. با توجه به تجربه استخدام پرسنل از طریق شرکتهای کاریابی و نیز شرکتهای Head Hunting در سوئیس به تحقیق در این زمینه پرداختم و به این نتیجه رسیدم که زمینه فعالیت فوق العاده ای در ایران فراهم است. بدین ترتیب بود که مسیر کاری آینده ام را انتخاب کردم و پس از تحقیق بیشتر به یکی از شرکتهای پیش قدم در این زمینه پیشنهاد شراکت دادم. اما با توجه به برخی مسایل ناگزیر به اختراع دوباره چرخ شدم و شرکت خود، AgahJobs را تاسیس کردم. در ابتدا شروع به طراحی سایت اینترنتی مطابق با آخرین دستاوردهای دنیا در این زمینه نمودم که بر خلاف تصور اولیه ام کمی بیش از سه ماه یعنی حدود یکسال بطول انجامید و نهایتاً از تابستان ۱۳۸۲ فعالیت شرکت آغاز شد. در کل با توجه به پتانسیل موجود و جمعیت جوان و تحصیلکرده ایران آینده خوبی را برای این صنعت نوپای خدماتی متصورم.
متاسفانه در ایران فارغ از مشکلات عادی مربوط به شروع یک فعالیت اقتصادی، مشکلات دیگری نیز وجود دارد که شاید یکی از مهمترین آنها دخالت دولت در هر زمینه اقتصادی است. بسیاری از اوقات دولت میخواهد از کاری حمایت کند، اما مانند یک رفیق نادان میماند که اگر نداشته باشیم بهتر است. صنعتی نیست که دولت از آن حمایت کند و کاملاً متلاشی نشود (یا در انتظار متلاشی شدن نباشد). شرکت ما خصوصی است و خصوصی هم مانده، اما باعث تاسف است که شرایط فعالیت در این زمینه از شرایط نمایندگی مجلس دشوارتر است. یکی از دلایلی که من این کار را شروع کردم این است که زمانی که به ایران برگشتم، از دوستان سابقم تعداد کمی در ایران مانده بودند، اکثر آنها به خارج رفته بودند. با توجه به شناختی که از دوستانم داشتم میدانستم که همه به منظور ادامه تحصیل نمیرود، بلکه تعداد قابل توجهی برای کار بهانجا میروند. منتها اگر کسی بخواهد در آنجا کاری مناسب با معیارها و علایق خود پیدا کند، ابتدا به ساکن و بدون تجربه قبلی کاری یا تحصیلی در آن محیط نمیتواند، برای همین اجباراً هر کسی که از ایران میرود، فقط میخواهد یک مهر تأییدیه روی سابقهی تحصیلی اش زده شود، تا بعد از آن بتواند کار مناسبی را پیدا کند، و بدین منظور در آنجا ادامه تحصیل میدهد و در واقع عملاً وقت و سرمایه قشر بزرگی از افرادی که به خارج میروند، هدر میرود. حال آنکه اگر موسسه ای معتبر و مورد قبول شرکتهای خارجی در داخل کشور به اعتبار سنجی شرایط تحصیلی و کاری این افراد می پرداخت، از این اتلاف وقت و سرمایه تا حد زیادی کاسته می شد. اگر موسسات معتبر کاریابی خارجی در ایران حضور داشتند نیز این مشکل تا حدودی مرتفع می شد.
کاری که ما انجام میدهیم، در اصل کاریابی نیست. با وجود این که نرخ بیکاری در ایران، به ویژه در میان قشر تحصیل کرده بسیار بالا است، شرکتها برای پیدا کردن افراد با تجربه و لایق در زمینههای مختلف خصوصاًدر رده مدیریت میانی و بالای سازمان بسیار مشکل دارند. شاید دلیل اصلی این است که قشر مدیر میانی از بعد از انقلاب در عمل وجود نداشته است. متاسفانه در ایران رضایت شغلی نیز بسیار پایین است، بدان معنی که درصد بالایی از جمعیت شاغل علیرغم علاقه شخصی و بنا به دلایل مختلف از دلایل مالی و معیشتی مشغول به کاری غیر از کار مورد علاقه خود هستند.در هر حال در تمام دنیا درصدی از نارضایتی شغلی وجود دارد، اما در ایران متأسفانه این درصد خیلی بالاتر است (هر چند متاسفانه مانند بسیاری موارد دیگر آماری در این زمینه وجود ندارد). کاری که ما انجام میدهیم، در مقطع فعلی در وحله اول کمک به شرکتها است. شرکتها عملاً در بسیاری از موارد برای اینکه شخص مناسب را برای کاری پیدا کنند، این را به ما واگذار میکنند. این کار در ایران در مراحل ابتدایی قرار دارد و فکر نمیکنم هیچ شرکتی وجود داشته باشد که بتواند، به طیف وسیعی از شرکتهای خصوصی در ایران در این زمینه خدمات ارائه دهد. تنها راه پیش روی شرکتها برای استخدام افراد توانا توسل به آگهی استخدام است که در نتیجه آن با سیلی از تماس (فاکس، تلفن، ایمیل وحتی مراجعه حضوری) مواجه میشوند. به همین دلیل بسیاری از شرکتها به طور مخفی (بدون ذکر نام و یا با حداقل اطلاعات تماس) آگهی میدهند، که همین مطلب منجر به افت کیفیت تماسها میشود. این قسمت کار، خیلی زحمت دارد و وقت و انرژی مدیریتی بسیاری میطلبد، بههمین منظور شرکتها چارهای ندارند، جزء اینکه این کار را به کس دیگری واگذار کنند. این همان قسمتی است که ما بیشتر روی آن کار میکنیم و مراحل اولیه استخدامی را از طرف آنها انجام میدهیم، انتخاب آنها را آسانتر کرده و به جای اینکه آنها وقت بسیاری صرف کنند، ما کارهای اولیه را انجام میدهیم و آنها در نهایت با تعداد محدودی از متقاضیان که واجد شرایط و دارای تجربه و تخصص مرتبط هستند مصاحبه میکنند. مزیت و وجه تمایز شرکت ما این است که در کوتاه مدت به منفعت مالی و آنی شرکت نگاه نکردیم، دید ما یک دید منفعت طلبی اما بلند مدت است. کاری که ما انجام میدهیم، برای شرکتها ارزش دارد، در غیر این صورت هیچکدام، هیچ بهایی را بابت این خدمات پرداخت نخواهد کرد. فکر میکنم در صنعتی که ما کار میکنیم، جای رقابت بسیار بیش از این است. سرعت پیشرفت ما بد نبوده، اما انتظار اولیه من بسیار بیش از این بود، اما در کل پتانسیل را مثبت میبینیم، برای اینکه کاری که انجام میدهیم هم برای افرادی که جویای کار هستند و هم برای شرکتها مفید است.
ضمناً از سال ۱۳۸۳ نیز با همکاری یکی از دوستان قدیمی (آقای علی ایرانی) اقدام به تهیه کاتالوگ جامع لوازم اداری هنزا جهت تهیه کلیه ملزومات اداری شرکتها (لوازم التحریر، مبلمان اداری و ماشینهای اداری) نموده ایم که علی رغم اینکه از اولین کسانی هستیم که اقدام به چنین کاری در ایران کرده است و با علم به مخاطرات موجود، آینده خوبی را در این زمینه نیز متصورم. شخصاً علی رغم مشغله بسیار زیاد کاری ناشی از فعالیتهای موجودم چندین ایده دیگر نیز در سر دارم که شاید پس از روی پای خود ایستادن این دو نوزاد (آگاه جابز و هنزا) به سراغ آنها نیز بروم.
س: آقای مهندس شما برای به روز کردن اطلاعات و دانشتان کاری را انجام دادهاید؟
قسمتهایی از کارهایی که انجام میدهیم را تغییر داده ایم، اما نه اینکه لزوماً بگویم پیشرفت فنی حاصل شده بلکه کاربردی تر و عملیترشده. در حال حاضر در صنعت ما رقابت کمی وجود دارد و در صنعتی که رقابت نباشد، شما ضرورتی به اعمال تغییرات حس نمیکنید. هر چند ما همواره نیم نگاهی به تغییراتی که در دنیا رخ میدهد داریم و سعی ما بر این است که کاری که میکنیم، از لحاظ تکنولوژی یا دانش به روز باشد.
در نهایت این رقابت است که منجر به پیشرفت و به روز شدن اطلاعات میشود. متاسفانه در ایران خصوصاً در صنایعی که یا دولت به طور مستقیم رقیب بخش خصوصی میشود -در کشورهای توسعهیافتهی دنیا دولتها تا حد امکان امور اقتصادی را به بخش خصوصی میسپارند- و یا با وضع قوانین زائد، دست و پا گیر و بعضاً متناقض شرایط را از یک بازار رقابتی سالم منحرف میکند–در بسیاری موارد عدهای قوانین را وضع میکنند که کمترین اطلاعی از صنعت مربوطه و اثرات اجرای آن قوانین ندارند.
س: آقای مهندس نظر شما در مورد مقولهی ارتباط صنعت با دانشگاه چیست؟
مجدداً تصور من بر این است که قسمت زیادی از این ارتباط به وجود بازارهای رقابتی باز میگردد. زمانی که من در سوئیس بودم، شرکتی که در آن کار میکردم، محل آن در کنار دانشگاه واقع بود. بسیاری از شرکتهای بزرگ نیز دفتری را در نزدیکی دانشگاهها (در پارک های علمی یا اینکیوباتورها) دارند، تا بتوانند ارتباط نزدیکی را با دانشگاه ها داشته باشند. دانشگاه صنعتی شریف نیز باید مکانی را برای این منظور اختصاص دهد که البته به تصور من در آینده حضور در این مکان سرقفلی خواهد داشت. زمانی که سایت انجمن فارغالتحصیلان دانشگاه صنعتی شریف راهاندازی شد، در ابتدا تمایلی از طرف شرکتها به تبلیغ در این سایت وجود نداشت و AgahJobs اولین شرکتی بود که در این سایت تبلیغ کرد، اما پس از مدتی کوتاه درخواستهای بسیاری جهت درج آگهی به سایت انجمن داده شد که این تایید کننده همین مطلب است. البته به عقیده من این ارتباط باید به صورت طبیعی به وجود بیاید. در ایران ابتدا باید رقابت در صنایع افزایش یابد، تا این امر موجب بروز تفاوت بین استخدام کردن یک فرد عالی، خوب، و یا متوسط گردد. اگر هزینهی این تفاوت زیاد باشد، شرکتها مجبور میشوند، به دنبال جذب افراد متخصص بروند و نیز در این چارچوب ارتباط با دانشگاه نیز معنا پیدا میکند. صنعت به دلیل عدم وجود رقابت سالم، ضرورتی احساس نمیکند که بخواهد با مراکز علمی ارتباط برقرار کند (زیرا معیارهای کسب سود و زیان لزوماً تلاش در جهت عملکرد بهینه نیست و بطور مثال دستیابی به وامی ارزان قیمت میتواند تاثیری به مراتب بیشتر از بهبود کیفیت کالا را داشته باشد). به هر حال تا قبول نکنیم که دنیای تجاری و اقتصادی تا حد زیادی روی پیشرفت علم و دانش تأثیرگذار است و بخواهیم دانشگاه را جدا از صنعت بدانیم، نتیجهی آن چیزی بهتر از این نمیشود.
س: آقای مهندس تعریف شخصی شما از کارآفرینی چیست؟ و به نظر شما یک کارآفرین باید دارای چه خصوصیاتی باشد؟
اگر بخواهم یک خصوصیت مشترک را برای کارآفرینان ذکر کنم، این خصوصیت ریسکپذیری است. اگر فرد بخواهد کاری را راهاندازی کند، جدا از اینکه باید با سختیهایی مقابله کند، برای اینکه در کار موفق باشد، باید ریسک هم کند. یعنی در ابتدای کار با علم به این که در کار لزوماً ۱۰۰% موفق نخواهد بود، باید سنجیده این ریسک را قبول کند. تا فرد ریسک نکند بعید است موفقیت بزرگی نصیب او شود (کسی که بلیط بخت آزمایی نخرد مسلماً نمیتواند انتظار برنده شدن در قرعه کشی را داشته باشد). فکر میکنم مهمترین شاخصه کسانی که موفقیتی بزرگ داشتند، این باشد که در مقاطعی از کار ریسکهایی بزرگ کرده اند.
س: در مرکز کارآفرینی دانشگاه صنعتی شریف ایدهای مطرح شده تحت عنوان “تأسیس شرکتهای دانشجویی” که این ایده در فاز مطالعاتی قرار دارد در قالب این طرح فراخوانی به چاپ میرسد و گروههای دانشجویی که در زمینهی کاری علاقمند هستند و احساس میکنند میتوانند نوآور باشند به مرکز مراجعه کنند و ثبت شرکت انجام دهند البته ثبت شرکت در داخل دانشگاه صورت میگیرد، حوزهی فعالیت آنها مرز دانشگاه است و قوانینی هم که بر ایشان حاکم است قوانین ساده شدهی تجارت میباشد. آنها تحت رهبری علمی و فنی یا فنی و علمی یا نیرویی که از صنعت آمده یا نیرویی که آکادمیک است میباشند این مرکز نقش مشاور را برای این تیمها دارد و آموزشهای لازم را به آنها میدهد. پروژههای علمی که در نظر دارند را ابلاغ میکنند تا به نتیجهی خوبی برسند، بعد از فارغ التحصیلی به ۳ دسته تقسیم می شوند: دستهی اول تیمی که موفق بوده از تجربیات خود استفاده میکند و همان طور که موفق بوده میتوان به آن کمک کرد تا موفق بماند، دستهی دوم تیمی که شکست خورده با توجه به اینکه شکست خورده شکست آنها تبعات زیادی نداشته و از طرفی این تجربه میتواند یک پشتوانه برای آنها باشد و در بیرون راحت کار کنند، دستهی سوم تیمی که بیننابین هستند نه خیلی موفق و نه ناموفق اینها را میتوان در مرکز رشد و فناوری دانشگاه تحت پوشش قرار داد تا در آنجا پیشرفت کنند با این توضیحات لطفاً نظر خود را در ارتباط با این ایده بفرمایید؟
من همیشه از مقولات آکادمیک گریزان بودم و میتوان گفت خوشبین نیستم که این طرح با این شکل ارزیابی (از طرف دانشگاه و اساتید و نه صنعت یا کارآفرینان)، نتیجهی خوبی داشته باشد. البته با برداشتی که من از صحبت شما کردم، با کلیت آن موافقم، اما اگر میخواهید در مرکز، کار مفیدی را در این زمینه انجام دهید، باید بین گروه هایی که یک طرح، ایده و یا نوآوری را داده باشد و کسانی که حاضرند روی این طرحها سرمایهگذاری کنند ارتباط برقرار کنید و در واقع پل رابطی در این میان باشید. منتها اگر از حمایتهای دولتی استفاده کنید، من بعید میدانم به نتیجهای مطلوب برسید. شما اگر توجه کنید، شرکتهای سرمایه گذار مخاطره پذیر (Venture Capital)صرفاً روی ایدهی افراد سرمایهگذاری نمیکنند، بلکه اولاً روی تیمی که میخواهد آن ایده را اجرا کند سرمایه گذاری میکنند و ثانیاً آن تیم باید آنها را متقاعد کند که چرا آنها میتواند این کار را بهتر از دیگران انجام دهند. افرادی که ایدههای خوب دارند بسیارند، اما هر کسی لزوماً آن ایده ها را به مرحله ظهور نمیرساند. بعضی ها هم میترسند اگر ایدهشان را مطرح کنند، آن طرح دزدیده شود، که من فکر میکنم این تصور غلطی است. ایده چیزی نیست که کسی بخواهد آن را بدزدد، ایده جهت عملی شدن و اجرا، باور میخواهد. اگر شما بتوانید در همین مرحله اولیه طرحها را گلچین کنید و تعداد محدودی را به سرمایهگذاران معرفی کنید، سرمایهگذاران حتی حاضر هستند برای این خدمات هزینهای هم بپردازند. اگر بتوانید این کار را انجام دهید، خودش موفقیت بزرگ و در خور تحسینی است.
البته لزومی ندارد که برای پیگیری ایده ای ابتدا شرکت تأسیس کرد یا لزومی ندارد که حتماً دفتر کاری وجود داشته باشد. اگر واقعاً فرد مصمم باشد در ابتدا میتواند حتی از منزل (یا به اصطلاح آمریکایی ها از گاراژ یا پارکینگ منزل هم) کاری را شروع کرد. اما اگر مرکز رشد بتواند یک سری مشاوره یا امکانات حداقلی را جهت کارآفرینان جوان فراهم کند مسلماً مفید خواهد بود.
البته به نظر من در ایران زمینهی راه اندازی کار، خصوصاً برای کسانی که امکانات اولیه کمتری دارند، دشوار است. البته به همان میزان نیز روحیه کارآفرینی و ریسک پذیری نیز کمیاب تر است (مثلاً در بین قشر جوان تا حد زیادی اتکا به اقوام و آشنایان جهت پیدا کردن کار وجود دارد). البته من خود جزء دستهای بودم که از کمک اقوام جهت تامین سرمایه اولیه برای ایجاد کار استفاده کردم، اما مسلماً ریسک و مسئولیت این تصمیم را پذیرفتم. البته مسلماً برای کسی که امکانات کمتری داشته باشد وضع مشکلتر است.
سوئیس کشوری ثروتمند است که قسمتی از درآمدهای دولت و استانهای آن صرف وامهای بلندمدت بدون بهره برای افرادی که میخواهند کاری را راه اندازی کنند میشود. اما نکته مهم این است که دولت تصمیم نمیگیرد که به چه کسی وام دهد، بلکههیأتهای معتمد محلی از صنعتگران و کارآفرینان هستند که تصمیم میگیرد.
جدای از آن روحیه دانشجویان نیز باید تغییر کند. آن انتظار بالایی که فرد قبل از ورود به دانشگاه دارد، ممکن است باعث سرخوردگی فرد پس اتمام دانشگاه شود. شخصاً دانشگاه شریف به من کمک بزرگی کرد و در واقع سطح توقعات مرا از بُتِ دانشگاه کاهش داد، و باعث شد من خود به دنبال یاد گرفتن مطالبی که به آنها علاقه داشتم بروم. در واقع دانشگاه به من چگونه یاد گرفتن را آموخت (خصوصاً پروژه ها و مهلت غیر قابل تغییر و تحویل پروژه تحت هر شرایط – حتی با توسل به کپی برداری های هوشمندانه!).
به تصور من بهرهوری در دانشگاهها بسیار پایین است و به مراتب میتوان برنامه ریزی بهتری جهت اوقات گرانبهای دانشجویان داشت. من در کمیته فارغ التحصیلان دانشگاه پیگیر طرحی بودم تااز دانشجویان و فارغ التحصیلان سالهای قبل هر دانشکده نظرسنجی شود، که به چه دروس اختیاری علاقه دارند – بدون ارتباط با رشتهای که در آن تحصیل میکنند – و این دروس به لیست دروس انتخابی اضافه گردد (حتی بعنوان مثال موسیقی جهت دانشجویان مهندسی). مطمئناً نتیجهی آن افرادی کاملتر و چند بعدی خواهد بود و نیز فکر میکنم که به رشد روحیهی خلاقیت دانشجویان کمک کند و حتی در دانشجویان تأثیر بگذارد تا بعد از اتمام تحصیلات به دنبال راهاندازی کار مورد علاقه خود بروند.