غیرت...چیزی که ... !!!!!!!!!!

کنارخیابان شریعتی چند موتور سوار دارند دختری را به زور سوار می کنند که روحانی جوانی برای کمک به دخترک، به سمت آنان می رود
شیشه نوشابه ای را خرد می کنند و چشم راست فرزاد را می درند...پزشک می گوید چشم او تخلیه می شود
روحانی جوان قبل از بیهوشی می گوید" الحمدلله به قیمت یک چشم موفق شدیم ناموس مردم را نجات دهیم "
تو چشمت را دادی تا کسی نگاه کج به ناموس دیگری نکند ناموس خودت نبود میتوانستی مثل بقیه بی غیرت های شهر از کنارشان بگذری آخر به تو چه ربطی داشت نه خواهرت بو نه مادرت ناموست نبود اصلا اما ایستادی و مقاومت کردی.امر به معروف کردی.
خوشا به غیرتت....
. خوشا به غیرت آنان که ناموسشان خود دستور میدهند تا هرچه بیشتر خودرا بیارایند و لباس تنگ تر بپوشند که مگر از دیگر بی غیرتان شهر عقب نیفتند...
غیرت...
چه واژه غریبی شده این روزها...
واژه ای که برای بودنش خونها دادیم امروز برای نبودنش باید خون دلها بخوریم...
عیرت...
چیزی بود که همه مرد ایرانی را با آن می شناختندش؛اما؛امروز کجاست...؟
کجای دایره ی لغاتمان برایش تعریفی داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
- ۹۳/۰۵/۱۳