آنا دختری که باخواندن خاطرات جانبازان دفاع مقدس متحول شد
نامش درفضای مجازی آنااست از بازدیدکنندگان پرو پابه قرص وب مظلومین شیمیایی است.
نقد می کرد ایراد می گرفت و بعضی مواقع تذکر می داد و در کنار آن تشویق و تقدیر هم بعمل می آورد .
خود را دانشجوی یزد معرفی کرده بود درخانواده ای مرفه زندگی می کرد بویی از جنگ نبرده بودند اولش اصلا از اینکه جوانها به جبهه رفته اند ومجروح وشهید شده اند رانادرست تلقی می کرد ومنتقد سرسخت بود وکار انان را عبث وبیهوده قلمداد می کرد خلاصه ناسزا هم می گفت وما به کامنتهای او احترام قائل بودیم دوسالی گذشت وکم کم کامنتهای او رنگ وبویی که به مشام ما سازگار بود درج می شد
اواز بازدیدکنندگان همه روز ما بود یه جورایی به وبلاگ مظلومین شیمیایی خو گرفته بود تا جایی که اگر بیش از یک هفته ما به روز نمی شدیم نگران می شد وپیگیر خلاصه او می گوید تحقیق گردم وخودم ودوستانم که فکر می کردیم اگر جانبازان به جبهه نرفته بودند ما روزگار بهتری داشتیم حالا می گوید اسثغفار کرده ایم ما چه اشتباهی کرده بودیم وقتی خاطرات جانبازان را از جمله مدیر سایت را خواندم دگرگون شدم وحالا همه اش گریه می کنم وبرای خودم متاسفم
ما اگر دررفاه هستیم اگر داعش وتکفیری واسرائیل وامریکااز ما هراس دارد فقط به خاطر رشادتهای جانبازان است خدا من ودوستانم را ببخشد در اشتباه بودیم خدای را سپاس که به موقغ اگاه شدیم وحالا من خودم را مدیون جانبازان می دانم هرچند ۲۱ سال سن دارم وهم اکنون حاضرم تا برای اینکه دینم را به جانباز ادا کرده باشم
وخدااز من راضی باشد اگر جانبازی مجرد باشد وقصد ازدواج داشته باشد چون می خواهم در اجر معنوی او سهیم باشم با او ازدواج نمایم تا هم همسر او باشم وهم پرستار ومددکارش شاید خداوند از اجر معنوی او ما را هم سهیم نماید.