عاقبت مردی که با زن شوهردار زنا کرده بود!
يكشنبه, ۲۳ آذر ۱۳۹۳، ۰۷:۴۹ ب.ظ
امام باقر ـ علیهالسلام ـ فرمود: "در آن مطالبی که خداوند متعال به موسی وحی فرستاد، یکی این بود که ای موسی! هر کس زنا کند، با وی همان کار را دیگران انجام دهند؛ هرچند در فرزندان نسل او باشد؛ ای موسی! عفت پیشه خود کن تا در مورد محارمت دیگران عفت ورزند؛ ای موسی! هرطور عمل کنی، همانطور جزا بینی". [۱] این روایت را صاحب وسائل و صاحب مستدرک با همین سند، ذکر کردهاند.2
۱. | ↑ شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج ۴، ص ۲۱، جامعه مدرسین، قم، چاپ دوم، ۱۴۰۴ق. |
2-↑ حر عاملی، وسائل الشیعة، ج ۲۰، ص ۳۵۵، بَابُ وُجُوبِ الْعِفَّةِ وَ الْوَرَعِ عَنِ الْمُحَرَّمَاتِ وَ حِفْظِ الْفَرْجِ. عاقبت مردی که با زن شوهردار زنا کرده بود!با چند تا از رفیقام سوار تاکسی بودیم که راننده ی تاکسی برای
اینکه ما رو نصیحت کنه که در این سنین جوانی مواظب خودتون باشید ، گفت :
بیست سی سال قبل وقتی که 18 سالم بود ، توی محلمون یک زن خراب زندگی می کرد
که شوهر هم داشت . یه بار وسوسه شدم که باهاش رابطه داشته باشم .
خلاصه وقتی که شوهرش نبود رفتم خونش و مشغول شدیم . اواخر کار بود که در خونشو زدند . زن فوری لباساشو پوشید و رفت دم در . شوهرش اومده بود . زن هم گفت : حاجی امروز آبگوشت داریم برو چند تا نون بخر و بیا . شوهرش رفت و من هم لباسمو پوشیدم و از خونه زدم بیرون . این بود تا چند سال قبل که بین روز با تاکسی رفتم خونه . همین که در را زدم ، زنم اومد در خونه و گفت : حاجی آبگوشت داریم ، برو چند تا نون بخر وبیا ! چون جمله اش دقیقا شبیه جمله ی سی سال قبل اون زن خراب بود ، ناگهان خاطره ی اون روز در ذهنم تداعی شد و دلم آشوب شد . فوری رفتم در تاکسی نشستم و منتظر شدم . بعد از لحظاتی دیدم جوانی از خانه ام بیرون زد . صداش زدم و گفتم : سوار شو . گفت : تو کی هستی ؟ گفتم : سوار شو تا بهت بگم . وقتی سوار شد ، گفتم : من شوهر همون زنی هستم که الآن باهاش مشغول بودی ! از ترس شروع به لرزیدن کرد . گفتم : نترس ، حقم بود و خاطره ی دوران جوونیمو واسش تعریف کردم و گفتم : تو هم منتظر چنین روزی باش ! بعد از این قضیه هم زنم رو طلاق دادم . این را براتون گفتم که مراقب رفتارتون باشید و گول وسوسه های شیطون رو نخورید… |