قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند

"جستجو در مطالب ویلاگ "

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سایت های کاریابی و کارآفرینی

نقش گناه در تغییر سرنوشت انسان

يكشنبه, ۷ دی ۱۳۹۳، ۰۸:۱۱ ب.ظ

با توجه به این که خداوند در انسان قابلیت سیر صعود و سقوط قرار داده و تقوا و فجور عامل تعالى و سقوط انسان است؛ از این رو مى توان گفت حسنات باعث صعود و تعالى او مى شود و گناه و سیئات باعث سقوط و هبوط وى به درکات دوزخ مى گردد.
انسان ها را با توجه به چگونگى عملکرد مى توان در دو دسته قرارداد: الف. کسانى که در کسب کمال و سیر صعودى تلاش مى نمایند، ب. افرادى که نسبت به کسب کمال بى توجه هستند. براى کسى که در جهت سیر صعودى و کمال تلاش مى کند، شناخت اعمالى که باعث کسب حسنات است لازم مى باشد، اما کافى نیست، کار حکیمانه مقتضى شناخت آسیب ها و موانع کسب کمال و رسیدن به جایگاه الهى و انسانى است. براى کسانى هم که بى توجه هستند شناخت موانع ضرورت بیشترى دارد، چرا که آسیب پذیرى آنها بسیار بالاتر از دسته قبل مى باشد از این رو طرح این مباحث براى تنبه و تذکر این افراد نیز ضرورتى دو چندان مى یابد. به جهت وجود چنین ضرورت هایى درصدد خواهیم بود که ان شاءالله تصویرى از موضوع در حوصله این مقاله ارائه دهیم.


صراط مستقیم و سرنوشت انسان
در بین همه راه هایى که انسان مى تواند طى کند، تنها یک راه «صراط مستقیم» و راه هدایت است و دیگر راه ها انسان را به سرنوشت واقعى نمى رسانند، این راه و رسیدن به این چیزى است که انبیاء الهى مأمور به دعوت مردم به آن بودند. به عبارت دیگر شرایع آسمانى همه براى تحقق چنین امرى از جانب خدا تشریع شده است. با توجه به سیر تکامل که در چنین مأموریتهایى بوده، دعوت پیامبر(صلى الله علیه وآله) بزرگوار اسلام به آئین روح بخش اسلام، کاملترین آنها مى باشد «واَنَّ هـذا صِراطى مُستَقیمـًا فَاتَّبِعوهُ ولا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُم عَن سَبیلِهِ ذلِکُم وصـّـکُم بِهِ لَعَلَّکُم تَتَّقون؛ این است راه راست من؛ پس، از آن پیروى کنید؛ و از راه ها[ى دیگر] که شما را از راه وى پراکنده مى سازد پیروى مکنید. اینهاست که [خدا] شما را به آن سفارش کرده است، باشد که به تقوا گرایید.»
ما از خدا هستیم و به سوى خدا باز مى گردیم «اِنّا لِلّهِ واِنّا اِلَیهِ راجِعون» بازگشت بسوى خدا و دیدار پروردگار با وصف ارحم الراحمین، بهشت رضوان الهى را در پى دارد، بهشتى که همه اولیا و انبیاى الهى در دعوت به ایمان، انسان ها را به آن بشارت داده اند و بشریّت را راهنمایى کرده اند تا همه قوا و استعدادهاى خود را در جهت رسیدن به آن سرنوشت الهى بکار برند. این سرنوشت واقعى انسان است که در پس شکوفایى همه استعدادها و قواى انسان به منصه ظهور مى رسد.

گناه و خروج از صراط مستقیم
در آیه ۸۱ سوره بقره، تغییر سرنوشت انسان، بواسطه گناه، طى سه مرحله بیان مى شود: 1ـ در این مرحله مى فرماید: ارتکاب گناه آغاز تغییر سرنوشت و خروج و یا فاصله گرفتن از صراط مستقیم است: «بَلى مَن کَسَبَ سَیِّئَةً؛ «کسانى که مرتکب گناه شوند».
۲ـ این مرحله حاصل مرحله نخست مى باشد و چنانچه کسى که در مرحله نخست مرتکب گناهى گشت و توفیق توبه و ترک معصیت نیافت در این مرحله نمى تواند خود را از منجلاب آثار گناه نجات دهد، خداوند در این باره مى فرماید: «واَحـطَت بِهِ خَطِیـَتُهُ؛ و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند.»
۳ـ در مرحله سوم عاقبت شوم تغییر سرنوشت، بواسطه گناه را بیان مى دارد و مى فرماید: «فَاُولئکَ اَصحـبُ النّارِ هُم فِیها خلِدون؛ آنها اهل آتش اند و جاودانه در آن خواهند بود».
در حقیقت این مراحل یک سلسله علل طولى مى باشند که هر یک مبتنى بر دیگرى است. در ادامه به بررسى بیشتر هر کدام مى پردازیم.

مرحله اول: ارتکاب گناه و نقش آن در دور شدن از حق
کسانى که مرتکب گناه مى شوند از صراط مستقیم و مسیر حق دور مى شوند و یا به تعبیر دقیق تر سقوط مى کنند. ارتکاب گناه پایه هاى اعتقادى، اخلاقى و رفتارى انسان را متزلزل مى کند. گناه عمل بر خلاف دستورهاى الهى بوده و باعث سست شدن اعتقادات و باز شدن راه شک و شبهه در اصول آن مى شود. با ارتکاب گناه ملکات فضائل اخلاقى در درون فرد، تحت تأثیر قرار گرفته و جهت گیرى هاى ارتکازى وى را تضعیف مى نماید. با تزلزل پایه هاى اعتقادى و اخلاقى، رفتار نیز تغییر مى کند و از شکل رفتار یک فرد الهى فاصله مى گیرد. این تغییرات فرصت یافتن خویشتن واقعى را که کمال انسانیّت و هدف ادیان الهى است؛ از فرد مى رباید.
گوهر خود را هویدا کن کمال این است و بس
خویشتن را در خویش پیدا کن کمال اینست و بس
کسى که مرتکب گناه مى شود تیشه به ریشه خود واقعى اش و آن صورت الهى و انسانى مى زند که در وراى این خود ظاهرى قرار دارد. شرافت، اصالت و بزرگى و بزرگوارى و همه فضائل قابل تصور براى انسان مربوط به آن خود الهى و انسانى به تعبیر شهید مطهرى(رحمه الله) مى باشد. این خود واقعى آن گوهرى است که انسان به واسطه آن مسجود ملائک گردید. آنچه ما وجداناً با ضرورت و بداهت «خود» مى نامیم، خودِ ظاهرى است.
«اَنَّ اللّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ؛ خدا میان آدمى و دلش حائل مى گردد.»
از سیاق موجود در این آیه کریمه و قرائن عقلى آن به روشنى مى توان دریافت که منظور از «مرء» همان خودِ ظاهرى است و «قلب» خود واقعى است. مطلب مهمى که آیه به آن دلالت دارد، حائل شدن خداوند بین خود ظاهرى که ناخود است و خود واقعى، لذا راه رسیدن به خود واقعى، اجابت و اطاعت فرمان خدا و رسول است که در صدر آیه مى باشد: «یاَایَّها الَّذینَ ءامَنوا استَجیبوا لِلّهِ ولِلرَّسولِ اِذا دَعاکُم؛ اى کسانى که ایمان آورده اید، چون خدا و پیامبر شما را به چیزى فراخواندند آنان را اجابت کنید.»
در همین آیه دلیل امر به اجابت فرامین الهى و اوامر حضرت رسول را زنده شدن مؤمنان مى دادند: «لِما یُحییکُم» براى اینکه شما زنده شوید.»
نتیجه اى که مى توان از مفهوم آیه برداشت کرد این است که اگر کسى فرمان الهى و اوامر نبوى را اطاعت نکند زنده واقعى نخواهد شد. گناه مانع زنگارى بر دل است و از زنده شدن قلب یا خود واقعى اش باز مى دارد. چگونه وقتى ذات باریتعالى از کسى ناراضى باشد او را به کمال بالاتر برساند. چنین امرى خلاف سیره عقلا است تا چه رسد به خداوند حکیم، که منشأ پیدایش عقل و عقلا است.
به تعبیر شهید مطهرى خود ظاهرى اصلاً خود نیست. پس مى توان گفت کسى که گناه مى کند تیشه به ریشه خود مى زند و مرگ واقعى خود را سبب مى شود. اما از چه رو انسان با آن همه عشق به خود که دارد چنین با خودش به ستیز بر مى خیزد
آنچه از آیات قرآن کریم در پاسخ به این پرسش برداشت مى شود، وسوسه شیطان در اثر غفلت و جهل مى باشد. براى نمونه ماجراى رانده شدن حضرت آدم و حوا از بهشت که توسط وسوسه شیطان انجام گرفت مطلب را پیگیرى مى کنیم.
«فَوَسوَسَ لَهُمَا الشَّیطنُ لِیُبدِى لَهُما ماوورِى عَنهُما مِن سَوءاتِهِما؛ سپس شیطان آن دو [آدم و حوا] را وسوسه کرد، براى اینکه آنچه از اندام ایشان پنهان بود، آشکار سازد»
شیطان براى عملى کردن وسوسه خود در مورد حضرت آدم و حوا چنین گفت: «وقالَ ما نَهکُما رَبُّکُما عَن هـذِهِ الشَّجَرَةِ اِلآ اَن تَکونا مَلَکَینِ اَو تَکونا مِنَ الخلِدین»
شیطان گفت: «پروردگارتان شما را از این درخت نهى نکرد مگر به خاطر اینکه (اگر از آن بخورید) فرشته خواهید شد، یا جاودانه (در بهشت) خواهید ماند.» اساساً شیطان به این دلائل تمسک کرد تا آدم و حوا را از یاد خدا و تمام آن نعمت هایى که خداوند براى آنها فراهم نموده بود غافل کند.
«ویآدَمُ اسکُن اَنتَ وزَوجُکَ الجَنَّةَ فَکُلا مِن حَیثُ شِئتُما؛ و اى آدم! تو و همسرت در بهشت ساکن شوید و هر آنچه خواستید بخورید»
آیه دیگرى که دلیل شیطان بر آن استوار بود جهل آن دو است. براى آنها از چیزى دلیل آورد که آنها واقعاً در مورد آن اطلاعى نداشتند. آنها واقعاً نمى دانستند که علت نهى خداوند از نزدیک شدن به درخت ممنوعه آیا همان حرف شیطان است یا اینکه چیز دیگریست. شیطان از این نقطه ضعف استفاده کرد. آماج وسوسه هاى شیطان براى به گناه کشاندن انسان دقیقاً از این دو گذرگاه است یعنى گذرگاه جهل و غفلت.
شیطان با استفاده از جهل به غفلت مى کشاند، غفلت از یاد خدا زمینه ارتکاب گناه را فراهم مى آورد. لذا خداوند مى فرماید: «ولا تَکونوا کَالَّذینَ نَسُوا اللّهَ فَاَنسهُم اَنفُسَهُم اُولئکَ هُمُ الفسِقون؛ و چون کسانى مباشید که خدا را فراموش کردند و او [نیز] آنان را دچار خودفراموشى کرد؛ آنان همان نافرمانانند»
انسان با توجه به تصریح قرآن کریم «اَلَّذینَ هُم عَلى صَلاتِهِم دائمون؛ باید همیشه به یاد خدا باشد» اگر همیشه با نماز، ذکر و عبادت خدا حضور در پیشگاه او را حفظ نمود گذرگاه غفلت، یعنى مؤثرترین حربه شیطان را از دست او گرفته است. سرنوشت چنین افرادى حتماً بهشت جاودان خواهد بود.
خوشا آنان که دائم در نمازند
بهشت جاودان بازارشان بى

خداوند بندگان را به شیوه هاى مختلف هشدار مى دهد و یا تنبیه مى نماید: «هیچ رگى زده نشود و پایى به سنگ نخورد و دردسر پیش نیاید و بیمارى و مرض به انسان نرسد، مگر بر ارتکاب گناهى»
البته این یک اخطار و بازتاب و پیامد دنیوى گناه است؛ که هم موقتى بوده و هم فراموش شدنى ولى عواقب جهان آخرت نه موقتى است و نه فراموش شدنى و یا اینکه خداوند در آیه کریمه مى فرماید: «وما اَصابَکُم مِن مُصیبَة فَبِما کَسَبَت اَیدیکُم ویَعفوا عَن کَثیر؛ هر مصیبتى به شما رسید، به خاطر گناهى است که مرتکب شده اید و خدا از بسیارى از گناهان در مى گذرد.»
چه بسیار وقایع ناگوار از قبیل تصادفات، مریضى ها و بیمارى هاى مختلف که در زندگى افراد اتفاق مى افتد و آنها علت آن را نمى یابند؛ و چه بسیار که دیده مى شود در مواجهه با چنین پیشامدهایى مى گویند چرا این مشکل باید براى من پیش بیاید این چه سرنوشتى است که من دچار شده ام و بالاخره نمى خواهند چنین سرنوشت هایى را قبول کنند، چرا که علت آن را هرگز در درون خود جست وجو نمى کنند. این در حالى است که آنها فراموش کرده اند که ما در هر جایگاه و موقعیتى که باشیم، آن جایگاه و موقعیتى است که خودمان ایجاد نموده ایم. آن فضایى است که ما خلق نموده ایم از اینرو منشأ این بدبختى ها گناهان ماست که باید از آنها توبه کنیم.
«اِن تَجتَنِبوا کَبائِرَ ما تُنهَونَ عَنهُ نُکَفِّر عَنکُم سَیِّاتِکُم ونُدخِلکُم مُدخَلاً کَریما؛ اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى شده اید، پرهیز کنید، بدى ها و سیئات شما را مى زداییم و شما را به جایگاهى شایسته درمى آوریم.»
با توجه به این آیه؛ گناه به دو قسم تقسیم مى شود: گناهان کبیره و گناهان صغیره، آنچه در این آیه تأکید بر ترک آنها شده گناهان کبیره مى باشد که امام رضا(علیه السلام) در «عیون اخبار الرضا» به ۲۹ فقره از آنها اشاره مى نماید. فقره ۲۹ پافشارى بر گناه صغیره است. یعنى چنانچه گناه صغیره نیز با اصرار بر آن انجام شود گناه کبیره محسوب مى شود و بایستى حتماً ترک گردد وگرنه سرانجام و سرنوشت بدى در انتظار خواهد بود.
درست است که در آلوده شدن به گناه در مرحله نخست این مجال و فرصت وجود دارد که گنهکار از راه اشتباهى که رفته پشیمان شود و برگردد و توبه کند و در مسیر درست قرار گرفته آنگاه به سمت سرنوشت الهى و انسانى قدم بردارد. اما مطلب مهم این است که وجود چنین فرصتى گاه در انسان اطمینان نسبى ایجاد کرده و به امید اینکه هنوز امکان بازگشت هست، به ارتکاب گناه ادامه مى دهد. در واقع این اطمینان وسوسه شیطانى است، شیطان از چنین فضا و موقعیتى سوء استفاده مى کند و بسیارى به دام او گرفتار مى شوند و فرصت هاى طلایى و روزنه هاى امید را از دست مى دهند. امام صادق(علیه السلام) فرمود: «کسى که قصد گناهى کند مبادا آن را انجام دهد، زیرا چه بسا بنده گناهى مرتکب شود و خداى تعالى او را ببیند و فرماید: به عزّت و جلالم سوگند! بعد از این تو را نیامرزم.»
ممکن است گنهکار با ارتکاب این گناه کاملاً عرصه را بر خود ببندد. چنانچه این حالت بوجود بیاید سرنوشت او به مرحله دوم از تقسیم بندى آیه کریمه که در ابتدا به آن اشاره شده مى رسد که بررسى مى نماییم.

احاطه آثار گناه
«واَحطَت بِهِ خَطِیَتُهُ؛ و آثار گناه سراسر وجودشان را بپوشاند»
خطیئة یعنى آثار گناه؛ در مرحله قبل گفتیم گناه باعث تزلزل در اعتقاد، اخلاق و رفتار مى شود، تزلزل در این امور به تعبیر قرآن کریم خطیئة محسوب مى شود در این مرحله خطیئة احاطه پیدا مى کند. یعنى دیگر بحث از تزلزل نیست اساس اعتقاد، اخلاق و رفتار انسانى و الهى چنین فردى از بین مى رود. امام باقر(علیه السلام) فرمود: «چیزى براى قلب فسادآورتر از گناهش نیست، قلب مرتکب گناه مى شود و بر آن اصرار مى ورزد گناه قلب را دگرگون مى سازد.»
دگرگونى قلب در حدیث شریف یعنى حق را به جاى باطل مى گیرد. بدین معنا که نظام ارزشى در چشم او عوض مى شود، از این به بعد چیزى را داراى ارزش مى بیند که قبلاً براى او ارزشى نداشت.
اگر قبلاً بندگى خدا و تلاش براى رسیدن به بهشت ارزش داشت حالا چنین امرى را اصلاً ارزش نمى داند بلکه ظواهر مادى براى او ارزش پیدا مى کند. البته در مرحله نخست که شخص تازه مرتکب گناه شده است نظام ارزشى او متزلزل مى شود، در ارزش گذارى دچار تردید و گاهى ارزش قائل مى شود و زمانى قائل نمى شود. وقتى بدى ادامه یافت نظام ارزشى به کلى دگرگون مى شود بلکه بر قلب او نیز احاطه مى یابد یعنى نظام ارزشى جدید براى او ملکه مى شود.
ملکه شدن نظام ارزشى جدید تمام معتقدات، اخلاق و رفتارهاى او را تحت شعاع قرار مى دهد و در احاطه خود مى گیرد. این حالت همان چیزى است که قرآن کریم از آن اینگونه تعبیر مى نماید: «خَتَمَ اللّهُ عَلى قُلوبِهِم وعَلى سَمعِهِم وعَلى اَبصرِهِم غِشوَة؛ خدا بر دل ها و گوش هاى آنان مهر نهاده، و بر چشم هایشان پرده اى افکنده»
یعنى قلب آنها دیگر پذیراى نور و حقیقت نیست. گوش آنها کلام حق را نمى شنود، بر چشم آنها پرده اى افکنده شده که نمى توانند حق را ببینند. نکته جالب در این آیه کریمه انتساب این امور به خدا مى باشد. یعنى خداوند این حالات را بر آنها افکنده است. در بیان و توضیح این مسئله به آیه «اَنَّ اللّهَ یَحولُ بَینَ المَرءِ وقَلبِهِ» اشاره مى کنیم و سرنوشتى را که چنین گنهکارانى به آن دچار مى شوند با توجه به این آیه تحلیل مى کنیم.
گفته شد که منظور از آیه کریمه این است که خداوند بین خود ظاهرى و خود انسانى و الهى حائل مى باشد. چنانچه امرى مورد رضایت خدا باشد انسان به خود الهى و انسانى نزدیک تر مى شود و چنانچه موجبات سخط الهى فراهم شود خداوند تمام راه هاى رسیدن به آن خود الهى و انسانى را بر شخص مى بندد. در واقع، علت اصلى چنین امرى اصرار بر گناه کبیره و صغیره است. چنین شخصى با انتخاب خود از زیر نور آفتاب هدایت الهى خارج شده است بدیهى است که از نورانیت پرفروغ آن محروم مى شود و البته خورشید هدایت هم نور خود را به افرادى که از زیر نورش خود را به کنارى بکشند نمى تابد. این سنت خداست و در سنت خداوند هم هیچ تغییرى نیست و امیدى به برگشت چنین افرادى نیست.
«اِنَّ الَّذینَ کَفَروا سَواء عَلَیهِم ءَاَنذَرتَهُم اَم لَم تُنذِرهُم لایُؤمِنون؛ کسانى که کافر شدند، براى آنان تفاوت نمى کند که آنان را (از عذاب الهى) بترسانى یا نترسانى؛ ایمان نخواهند آورد.
البته سرنوشت آنها به اینجا ختم نمى شود بلکه چون در قلبهایشان مرض است خدا نیز بر بیمارى قلبى آنها مى افزاید: «فى قُلوبِهِم مَرَض فَزادَهُمُ اللّهُ مَرَضًا» از این پس، آنها کار را به جایى مى رسانند که در بدى هم بد مى کنند. از اینرو به تکذیب و تمسخر آیات الهى مى پردازند.
«ثُمَّ کانَ عاقِبَةَ الَّذینَ اَسآءُوا السّواى اَن کَذَّبوا بِایتِ اللّهِ وکانوا بِها یَستَهزِءون؛ سپس عاقبت کسانى که در بدى بد کردند این شد که آیات الهى را تکذیب کردند و آن را به مسخره گرفتند.»
وقتى اسراى کربلا را به دربار یزید بردند و چشم او به حضرت زینب کبرى (سلام الله علیها) افتاد براى آنکه عقده هاى بدر و حُنین را بگشاید و بر پیروزى خود، افتخار کند اشعار کفرآمیزى را زمزمه کرد. حضرت زینب(سلام الله علیها)، در جواب فرمودند: «صدق اللّه کذلک یقول ثم کان عاقبة الذین أَساؤُا. ‎/.» یعنى جاى تعجب نیست این همان چیزى است که خداوند فرمود که گنهکاران سرانجام آیات ما را تکذیب مى کنند و در نهایت آنها را مسخره مى نمایند.

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پخش زنده حرم