آیا خداوند همه گناهان را می بخشد !!!
این اشک ها به پای شما آتشم زدند شکر خدا برای شما آتشم زدند ، من جبرئیل سوخته بالم نگاه کن معراج چشمهای شما آتشم زدند ، سرتا به پا خلیل گلستان نشین شدم هرجا که درعزای شما آتشم زدند ، از آن طرف مدینه و هیزم از آن طرف با داغ کربلای شما آتشم زدند ، بردند روی نیزه دلم را و بعد از آن عمر در هوای شما آتشم زدند ، گفتم کجاست خانه ی خورشید شعله ور ؟ گفتند : بوریای شما آتشم زدند .
سوال – حاج آقا شما بین شما و مادرم قضاوت کنید . مادرم میگوید که خدا همه گناهان را می بخشد بجزء گناه ارتباط نامشروع را ولی من می گویم که خدا غفار و تواب است و همه ی گناهان حتی این گونه ارتباط راهم می بخشد . کدام یک از ما درست می گوییم؟
پاسخ – این جوانی که اعتماد و امید به خدای جهان دارد ،
درست می گوید و اینکه مادرشان میگوید خداهمه ی گناهان را می بخشد بجز
ارتباط نامشروع را، می گوییم که خدا همه ی گناهان را بجزء شرک می بخشد و
شرک را هم با توبه می بخشد بنابراین همه ی گناهان را می بخشد. نکته ای که
این جوان عزیز باید به آن توجه کند این است که مبادا اعتماد به خدا باعث
جَری شدن ما بشود . ما قبول داریم که خداوند بزرگوار است . خدا می فرماید :
پیامبر به بندگان ما بگو که من غفور و رحیم هستم و حسابرسی هم می کنم و در
آخر هم می بخشم اما آیا این رحمت الهی و این محبتی که خدا به بندگانش دارد
حتی گناهکاران را هم رد نمی کند و میگوید که به گناهکاران بگو من غفورو
رحیم هستم ، آیا این احساس نتیجه اش این است که روحیه ی نافرمانی ، بی ادبی
، جسارت و جرات برخدا را زیاد کنیم ؟ یا اینکه آن آیه ای که فرمود چه شده
که بخداغره شده اید ؟ خدایی که این همه لطف و چشم پوشی دارد ، وقتی گناهی
میکنیم سریع گردنت را نمی گیرد و تا یک نگاه بد می کنی تو را کور نمیکند ،
تا یک حرف بد زدی تو را لال نمی کند ، این خدایی که اینقدر به تو فرصت داده
این قدر محبت می کند و فضای بازگشت را باز کرده ، آیا نتیجه اش این است که
ما بی ادبی کنیم ؟ آیا نتیجه اش این است که مابگوییم خدا همه ی گناهان را
می بخشد و سوء استفاده کنیم ؟ آیا باید وسیله ای برای سوء استفاده ی ما
بشود ؟ وقتی چنین خدای رئوفی داریم ، این قدر به ما فرصت داده که اگر هرآنی
می خواست قصاص بگیرد ما در دم نابود بودیم اما همه ی این فرصت ها را به ما
داده ، آیا ما باید بی ادبی کنیم ؟ می خواهم هشدار بدهم که نکند خدای
نکرده آن غفاریت خدا و ستاریت خدا باعث جری شدن انسان بشود . نکند از آن
طرف قهر خدا را متوجه خودتان بکنید ؟ اعوذ باالله من غضب الرحیم . یعنی کسی
که رحیم بود و ما از رحمت او سوء استفاده کردیم و بعد اگر یک دفعه غضب کرد
چه کار کنیم ؟ در روایت داریم که اگر خدا در حال گناه به شما خطاب رساند
که من دیگر تو را نمی بخشم یعنی این قدر به تو فرصت دادم و تو باز کار خودت
را کردی ، اگر دچار چنین خطابی شدیم چه کارکنیم ؟ چرا دیدگاه من این نباشد
که من برهوای نفس خودم بلند بشوم ؟ چرا دنبال خواسته ی خداوند نروم؟ در
وقت گناه بین ما و خواسته ی خداوند تعارضی پیش می آید ، خدا میگوید که این
کار را نکن و من میگویم که دوست دارم اینکار را بکنم و لذت میبرم ،حرکتی
انجام بدهم ، نگاهی بکنم ، کار خلافی را انجام بدهم و از نظر من این کار
لذت بخش است . من اگر باطن کار را می دانستم هیچ وقت سراغش نمی رفتم . تمام
این گناهانی که ما مرتکب میشویم فریبی است که شیطان به ما میدهد یعنی کار
زشت را بَزک میکند . یک کار زشت را در چشم ما زیبا می سازد و ما هم چون عشق
به زیبایی و لذت داریم به سمت آن می رویم غافل از آنکه این یک مهلکه و
سقوط است نه یک صعود و ارزش . اگر خدا می گوید که این کار را نکن ، نمی
خواهد برای من محدودیت درست کند و جلوی ارضاء میل به زیبایی من را بگیرد ،
در واقع سعادت من را می خواهد . در واقع می خواهد بگوید که این زیبا نیست و
یک روز خودت هم متوجه میشوی . آن روزی که حجاب ها کنار رفت و یوم تبلی
السرائر شد و می گوید این همان بود که تو انجام می دادی ، این همان بود که
میگفتی چقدر زیبا است و انجام دادی . بنابراین نوع نگاهمان را عوض کنیم و
از فرصت ها و رحمت ، ستاریت ، غفاریت ومهربانی خدا استفاده کنیم و آن را
در راه قرب قرار بدهیم . خدایی که مهربان است کاری بکنیم که به آن نزدیک
بشویم . اگر قرار بود که ما عملی انجام بدهیم و به نفع ما هم بود ، خداوند
جلوی آن را نمی گرفت . و می گفت که انجام بدهید و من هم کمکتان میکنم .
اثرات وضعی هم دارد .اگر انسان به سمت خوبی ها برود و خدا هم می فرماید که
به تو ثواب میدهم بخاطر این است که تعامل زندگی دنیای مان را به گونه ای با
دین سامان بدهیم که از لذات سامان دهی زندگی دینی در دنیا لذت ببریم نه
اینکه در دنیا عذاب بکشیم تا در آخرت لذت ببریم. خداوند نمی خواهد با ترک
گناه یک فشارهایی را در دنیا داشته باشیم . می گوید که در دنیا هم لذت ببر
اما لذت درست ، واقعی و ماندگار . لذتی که آثارش را هم در همین دنیا ببینی .
در کتاب ثواب الاعمال و عقاب الاعمال شیخ صدوق داریم که ثواب کسی که رضای
خدا را بر میل خودش ترجیح بدهد ، از ابوحمزه ی ثمالی نقل میکند که از حضرت
شنیدم که خدا می فرماید: به عزت و عظمتم قسم ، به جلالم قسم ، به بلندی
جایگاه و مکانم قسم ، (همه ی این قسم ها برای این است که تو یکی از این ها
را قبول کنی و بفهمی که با مقام بالایی حرف می زنی و وقتی به عظمتش
قسم می خورد بفهمی که از عظمت بالایی برخوردار است ) به همه ی این ها عظمت
ها و بزرگی ها قسم که اگر بنده ای هوای خودش را بر هوای من برنمی گزیند و
نظر خدا را جلب کند ، کاری میکنم که نگاهش فراسوی نگاه مادی باشد یعنی
نگاهش جوری میشود که در دنیا تلاش می کند نه اینکه دنیا از آخرتش بریده
باشد ، کارهای روزمره را برای او انجام می دهد ، چشم اندازش نور بالا حرکت
میکند و آنجا را می بیند و برای آخرت کار می کند . اوایل انقلاب با جمعی
خدمت امام در قم رسیدیم . جمعیت که رفت من برگشتم و دلم می خواست امام را
ببینم و نشستم و دست امام را بوسیدم و گفتم که من طلبه هستم یک موعظه ی
کوتاهی بفرمایید . امام تبسمی کردند و گفتند : که عمر من و شما در این دنیا
کوتاه است . برای آخرت کار کنید نه برای دنیا . انسانهایی که چشم اندازشان
این دنیا است ، همیشه به دنیای خودشان فکر می کنند ، به لذت های موقت
فکر می کنند ، اینها همیشه فرصت های آینده را از دست میدهند ، نابینای شان
می کند و نمی فهمند چکار می کنند ، موفقیت های بعدی را از دست می دهند اما
وقتی چشم انداز آنجا باشد می فهمند که چکار کنند. راننده ای که در جاده نور
بالا می رود ، دور دست را می بیند و می داند که با چه سرعتی باید رانندگی
کند . و تنظیم می کند . اولین خاصیتش این است که سیستم نگاهش بر فراسوی
عالم ماده تنظیم میشود و می فرماید: انسانی که ترک گناه میکند و رضای خدا
را بر رضای خودش ترجیح می دهد ، در دنیا احساس بی نیازی دارد . یعنی حس او
در درون بگونه ای است که احساس میکند نیازی به این تعلقات ندارد .
مستغنی می شود و یک نگاه آرام پیدا میکند . دلش وسیع میشود . وابستگی هایش
را رها می کند و احساس آزادی میکند. ولی انسانی که گناه می کند آن احساس
قشنگ از دستش می رود . می فرماید: مشکلاتش را حل میکنم . گناهان باعث
میشود که گره هایی در زندگی ما ایجاد بشود بعد نذر و نیاز میکنیم و دست
به دامان امام حسین (ع) می شویم. خودت گره ایجاد کرده ای ، گره را باز کن .
می فرماید : تضمین میکنیم که رزقش را به او بدهند . آن دنیایی که میخواستی
با آلودگی در دنیا بدست بیاوری خود دنیا به تو رو می کند .اگر با
آلودگی رو به دنیا بکنی دنیا از تو رو برمیگرداند ولی اگر با پاکی از دنیا
رو برگردانی دنیا به تو رو می کند و دنبال تو می دود. مثل سایه و نور . اگر
پشت به نور کردی و سایه جلوی تو افتاد ، هر چه دنبال سایه بدوی به آن نمی
رسی و تو را خسته می کند ولی اگر رو به نورآمدی و به سمت نور بروی ، آنجا
به سایه نرسیدی و نو را هم ازدست نداده ای . هم نور را می گیری و هم سایه
تو را رها نمی کند . روایت زیادی داریم که اگر به سمت خدا آمدی دنیا با
التماس سراغ شما میآید . خوار هم نمیشوید . اسماء اینجوری یعنی به عزت عظمت
علو مقام ...یعنی اگر تو ترک دنیا را بکنی با این سیستم محشور میشوی . با
سیستم عزت ، عظمت و جلال . چرا ؟ چون آن چه موجب خواری و پستی بود کنار
گذاشتی . تو هم عظیم می شوی لذا به عظمتش قسم می خورد . اگر تو ترک دنیا
بکنی تو هم بهاء میشوی و خدایی میشوی .می فرماید : اگر کسی بیاید آخرت را
مورد نظر قرار بدهد و لذت های دنیایی که باعث گناه میشود دور بریزد ، گفتیم
قطعا لذت در گناه نیست اگر قرار بود واقعا لذت داشته باشد خدا خودش باب را
باز می کرد . خدا با بندگانش سرجنگ ندارد . عالی ترین فضای لذت را خدا باز
کرده است . کافی است ما او را کمی قبول داشته باشیم . اولیاء او را زیاد
قبول دارند ما کمی قبول داشته باشیم و جلو برویم . کم کم که طعم بندگی به
کام ما نشست و ترک گناه ، این عظمتی و عزتی بجای خواری و ذلت به کام ما
نشست و وقتی انسان عظمت گناه را درک کرد و لذت انسان بودنش به کامش نشست .
اولش سخت است . هر کاری که در آن رشد است اولش سخت است . شما در کارهای
دنیا ببینید . شما کدام کاری دنیایی که در آن پیشرفت است را سراغ دارید که
در آن سختی نباشد . به زندگی نامه ی تمام دانشمندان و سرمایه داران و تمام
کسانی که در بحث شهرت بوده اند نگاه کنید ببینید که چقدر سختی کشیده اند تا
به جایی رسیده ا ند . در مسائل معنوی هم همین طور است . کمی خدا را قبول
داشته باشید و چند قدم به سوی او بروید . ای جوان بگو بخاطر خدا این گناه
را نمیکنم . در روایت داریم که اگر صحنه ی خلافی به جلوی چشمان شما آمد چشم
خودت را به زمین انداختی ، به اندازه سنگینی آنچه در زمین است در نامه ی
اعمالت می نویسند ، اگر چشمت را به آسمان دوختی ، به اندازه ی سنگینی آنچه
در آسمان است در نامه ی اعمالت می نویسند و اگر یک لحظه چشم خودت را بستی و
از آن عبور کردی ، به اندازه ی سنگینی آنچه در زمین و آسمان است در نامه
اعمالت می نویسند . یعنی ای جوان کارت خیلی عظیم است . کار بزرگی انجام
میدهی . چرا به بزرگی این فکر نمی کنی ؟ چرا فکر نمی کنی در یک سیستم
انسانی ، الهی حرکت می کنی و آن عوامل انحراف و آن عواملی که جرات های
منفی و جسارت های منفی را در تو فعال میکند مدیریت می کنی ؟ کاری بس عظیم
است . جلوی هوای نفس خودت را میگیری . این ثواب ها می خواهد بگوید که کارت
بزرگ است . این کار عظیم را ترک نکن و کوچک نشمار . وقتی چشم خودت را بر
گناه بستی ، خدا را شکر کن . پیش اهل خلاف ژست بگیر که من الحمدلله که
توانستم رد بشوم . راننده ای که از یک صحنه ی خطر رد میشود . چکار می کند ؟
می گوید چه دره قشنگی بروم پایین ببینم چه خبر است ؟ چرا نمی رود چون سقوط
می کند . علی رغم جذابیت هایی که ته دره می بیند یک لحظه هم نگاه نمیکند .
زیرا می داند که اگر آن جذابیت های ته دره نظر او را جلب کند یعنی سقوط و
نابودی . بنابراین حواسش را جمع میکند و سالم به مقصد میرسد . این هنر
راننده است . خوب است انسان در صحنه های گناه مدیریت کند و به طرف جذابیت
های ته دره نرود و بداند که نتیجه ی آن سقوط است . و واقعا هم لذتی در آن
نیست .