انهدام خانواده؛ رهآورد شبکههای ماهوارهای و اجتماعی
شنبه, ۲۷ دی ۱۳۹۳، ۰۶:۴۷ ق.ظ
با تقویت فرهنگ دینی خانوادهها را واکسینهکنیم
به واسطه این شبکهها چقدر قربانی
در کشور میدهیم. ما باید به این فکر بکنیم. والا ما هر جوری حرکت کنیم به
قول حضرت آقا، دشمن ساز خودش را میزند. متاسفانه مسئله این است که ما در
تصمیم گیری های کلان از مفاهیم کلام رهبرانقلاب فاصله میگیریم...
نقش خانواده به عنوان کوچک ترین واحد اجتماعی
می تواند هم در جنبه مثبت آن یعنی ایجاد کانون آرامش و هم در جنبه منفی اش
یعنی ایجاد آسیب اجتماعی بسیار مهم و تاثیرگذار باشد. از جمله وجوه منفی
پدید آمده از درون این نهاد اجتماعی، بروز آسیبی تحت عنوان «طلاق» است که
آثار مخرب آن در ابعاد اجتماعی فوق العاده زیاد بوده و موجب ایجاد ناهنجاری
های اجتماعی بسیاری می گردد.
در پیدایش این معضل، عوامل شناخته شده و ناشناخته ای دست به دست هم داده و موجب ناسازگاری زناشویی و انحلال خانواده و بالا رفتن نرخ طلاق در جامعه ایرانی به خصوص در سالهای اخیر شده است. رشد استفاده از شبکههای ماهوارهای و اجتماعی، ترویج بی حجابی و بی عفتی در جامعه و.... از عوامل تاثیرگذار بر افزایش روند طلاق در بین زوجین، هستند. شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای تلفن همراه نظیر وی چت، تانگو، واتس آپ و وایبر که به شکل رایگان در اختیار تمامی کاربران قرار می گیرند قادرند تا با جایگزینی ارزش های مدرن به جای ارزش های سنتی، سبک زندگی غربی را ترویج نموده و چالش جدی بین الگوهای رفتاری زوجین ایجاد نمایند.
متاسفانه این روزها در کشمکشهای سیاسی و قبیلهگراییهای حزبی، هیاهوی مذاکرات بیپایان هستهای و همچنین تدابیر خاص! اقتصادی دولت یازدهم و حاشیههای آن همچنان فرهنگ مظلوم است و آسیبهایی که از تهاجم فرهنگی در جامعه مثل افزایش طلاق نصیب جامعه دینی ما میشود، نادیده انگاشته میشود. جالب است بدانیم این روزها ارائه برخی از آمارهای آسیبهای اجتماعی که قطعا نتیجه انفعال در برابر تهاجم فرهنگی است دستمایهای شده برای فرار از مسئولیت و حمله به برخی از باورها و سنتها در کشور. از این رو به گفتوگو با دو کارشناس امور خانواده دکتر مراد حاصل و استاد کوهپایی نشستیم که ماحصل این گفت و گو در پی میآید:
دکتر امیرمهدی مرادحاصل روانشناس و کارشناس امور خانواده:
افزایش طلاق نتیجه بسترسازی دولتی برای تهاجم فرهنگی است
در گذشته طلاق آخرین راه حلی بود که به فکر زوجین میرسید اما امروز طلاق از ابتدا یکی از گزینههای روی میز است به نظر میرسد قبح طلاق نزد افراد جامعه کمتر شده و یا از بین رفته است، این تغییر رویکرد به طلاق و از میان رفتن قبح آن را چگونه تحلیل میکنید؟
ما اگر به پدیده های اجتماعی خوب نگاه بکنیم میبینیم که این پدیدهها همیشه یک عوامل اجتماعی در آن وجود دارد تا عوامل فردی. امروز میبینیم نه برای افراد بلکه برای خانوادههای زن و شوهر هم بحث طلاق عادی سازی شده است. و خوب میدانیم وقتی پدیدهای مثل طلاق در جامعه به سمت و سوی عادی شدن میرود تمام حریمها، چهارچوبها و خط قرمزها بههم میریزید. من فکر میکنم کار فرهنگی در این زمینه باید از اینجا شروع بشود که ما فرهنگ مشاوره را در جامعه می بایست ترویج بدهیم. چرا؟ چون یکی از عوامل اصلی طلاقها این است که فرد اصلا نمیداند که چرا ازدواج کرده و بعد هم برایش مشخص نمیشود که چرا دارد طلاق میگیرد.
فرد فکر میکند که طلاق یعنی یک راه رهایی از وضعیت موجود که داخلش قرار گرفته است. و فکر میکند که اگر از این وضعیت موجود که تنش زاست خارج بشود دیگر همهچیز روی روال عادی قرار میگیرد و همهچیز در مسیر درست خودش قرار میگیرد. این بخش باید در مشاوره قبل از طلاق به زوجین گوش زد بشود که بسیاری از تنهاییها و آسیبهای اخلاقی و اجتماعی دیگر بعد از طلاق در انتظار آنهاست.
به خصوص برای خانمها. ولی از آن مهمتر مشاوره قبل از ازدواج است که الان این اتفاق متاسفانه خیلی کم میافتد، به خاطر اینکه فضای شبکههای مجازی و اجتماعی باعث میشود که افراد بدون شناخت خیلی زود باهم آشنا بشوند و زود باهم پیوند بخورند و بدون آشنایی با زیرساختهای روحی و اخلاقی یکدیگر زود انتخاب میکنند و آن مسیرهای قانونی ازدواج را هم طی میکنند.
البته به این نیز باید اشاره بشود که با از بین رفتن قبح طلاق در جامعه، طلاق سهلالوصول شده است. و به جایی که مردم طلاق را بگذارند در گزینههای آخر گذر از مشکلات زندگی، همان اول میگویند برویم و از هم جدا بشویم و این بحث طلاق توافقی هم یک راهکار آسان شده که افراد با توسل به آن به راحتی از هم جدا شوند. ومن شنیدهام که برای اینکه افراد میخواهند از هم جدا بشوند یک جلسه مهمانی هم میدهند یعنی برای طلاق، جشن میگیرند. درست است که طلاق یک راهکار است ولی منفورترین حلال نزد خداست ولی متاسفانه امروز میبینیم که این منفورترین حلال تبدیل شده به مطلوب ترین حلال. و این دیدگاه آسیب رسان است.
اشاره کردید به بحث عادیسازی طلاق در جامعه، لطفاً بفرمائید که چه اتفاقی افتاد که آن دیدگاه سنتی که زن با لباس سفید عروس وارد زندگی میشود و با کفن از آن خارج میشود امروز به جایی رسیده که به قول جنابعالی مطلوبترین حلال در جامعه شده است و امروز شاهدیم که بعضاً برای آن نیز جشن هم میگیرند؟
ببینید عادیسازی نه تنها در مورد طلاق بلکه برای هر پدیده ضداخلاقی و ضد ارزشی در جامعه ما از زمانی شروع میشود که ارزشهای جامعه در بین مردم بیبهاء و یا کم بهاء می شود و به آن پرداخته نمیشود.
عادی سازی از اینجا شروع میشود. یعنی ما خودمان بستری ایجاد میکنیم که یک هجمه فرهنگی بیاید و این پذیرش انتخابی و یا پذیرش اجباری ما را دامن بزند. نکته دیگر اینکه ما باید بپذیریم که ما در مقابل هجوم فرهنگی نتوانستیم پاتک بزنیم. و اصلا آماده این حمله نبودیم، این به نظر من فقط در مورد طلاق نیست.
در بُعد همه مسائل ارزشی و اخلاقی در جامعه آن طور که باید در میزان یک نظام اسلامی مورد توجه قرار بگیرد متاسفانه توجه نشده است. مثلا دربُعد نظامی، اگر شما هماکنون اخبار تلویزیون را نگاه کنید، ما الان در این بُعد پیشرفتهای قابل توجه و تحسین برانگیز داشتهایم. خوب این اتفاقات باعث شده ما از نظر نظامی یک کشور مقتدر در منطقه باشیم، آیا همین اقدامات را ما در بُعد فرهنگی هم انجام دادهایم. پاسخ نه است. یعنی ما گذاشتیم غافلگیر شویم.
همانطور که ما امروز بالاترین ضربه فرهنگی را داریم از شبکههای اجتماعی میخوریم، بدلیل بی برنامه بودن و غافلگیریای که صورت گرفته است. اگر امروز سری به شبکههای اجتماعی و کامنتهایی که در پستهای این شبکهها قرار میدهند بزنیم میبینیم که حریمها و جارچوبهای اخلاقی به نازلترین حد خودش رسیده است.وقتی امروز باگسترش شبکههای اجتماعی در کشور دسترسی ارتباطی اینقدر سهلالوصول شده است و با تنوع خاص خودش، خوب برای همین است که یا ازدواج صورت نمیگیرد و یا اگر هم ازدواج انجام شود در معرض انهدام و انفجار قرار میگیرد. الان یکی از مشکلات اصلی ما در زمینه طلاق همین است.
آقای دکتر، از شبکههای اجتماعی گفتید، بفرمائید در استفاده از این شبکهها چه فرایندی طی میشود که به یک آسیب اجتماعی تبدیل میشود؟
اولا باید گفت یک رابطه معنا داری بین شبکههای اجتماعی و تقویت این شبکهها و توسعه این شبکهها با طلاق وجود دارد که با یک پژوهش ساده میتوان به آن رسید حتی انسانهای عامی جامعه هم میتوانند به راحتی آن را درک کنند. اما اینگونه چرا میشود اگر بخواهیم از نظر روانشناسی بررسی کنیم انسانهایی که خیلی راحت میتوانند در یک بستری نقسشان را جولان بدهند و جامعهای که این بستر و زمینهها برایش آمدهتر است، مسلم است که این جامعه راحتتر به سمت گناه و فحشا و مشکلات کشیده میشود.
مگر ما در اسلام و در کلام معصوم نداریم که یکی از راههای کنترل و نظارت بر نفس این است که ما خودمان را در محیط گناه قرار ندهیم، چون خود محیط گناه تشدید میکند حتی نفسهای خیلی قوی را به زیر میکشد. شما الان نگاه کنید وقتی آحاد افراد جامعه با رده سنی مختلف با وارد شدن به یک شبکهای میتوانند حریم خصوصی افراد را ببینند و بسیاری از موارد ناخوشایند اخلاقی را مشاهده کنند. خوب فکر میکنید چه بر سر آن فرد و خانوادهای که در آن زندگی میکنند خواهد آمد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم فیلمها و سریالهایی است که در کشورهای غربی ساخته میشود و در آن عشقهای مثلثی و مربعی و.. را ترویج میکند و به این وسیله بنیان خانواده را متزلزل می کند. یعنی با ترغیب و تشویق به خیانت در بین زوجین و شیرین نشان دادن آن در سطحهای مختلف روابط به این مهم دست پیدا میکند.
در گذشته خانوادهها نسبت به مروادات و ارتباطات حساسیت نشان می دادند اما امروز میبینیم که حتی خانوادهها هم منفعل شدهاند و تسلیم شرایط و فرهنگ وارداتی شدهاند. به نظرم حمله به ما مهم نیست چرا که حمله همیشه در بُعدهای نظامی و فرهنگی وجود دارد. اینکه انسان در موضع تسلیم و پذیرش قرار بگیرد این یک خطر است. خطری که از هجمه فرهنگی بسیار آثارش زیان بارتر خواهد بود.
علاوه بر شبکههای اجتماعی و ماهوارهای از عواملی که اینگونه آسیب های اجتماعی(طلاق) را تشدید می کند بیحجابی زنان در معابر عمومی است، فکر میکنید بیحجابی زنان در معابر در رشد طلاق در جامعه چقدر سهم دارد؟
دوستی میگفت من زمین را نگاه میکنم با مشکل برخورد میکنم، هوا را نگاه میکنم با مشکل برخورد میکنم، به نظر من تغییر رفتار در مردم به جز با زبان خودشان اتفاق نخواهد افتاد. وقتی فردی میآید که خودش آسیب دیده و طلاق گرفته است در تلویزیون خودش را آسیبشناسی میکند این خیلی تاثیرگذار خواهد بود تا اینکه کارشناسان صرفا به این مسائل بپردازند.
ما باید برنامههای زنده و پویا راهاندازی کنیم راجع به همین مشکلات طلاق و بیحجابی و شکستن حریمها و خط قرمزها با شرکت خود مردم و در پر بینندهترین ساعات تلویزیون پخش شود. و یا در قالب فیلمها و سریالها این مفاهیم بیان شود که بسیار اثر گذار خواهد بود. هر یک روزی که در بیان مسائل فرهنگی و پیشگیری و سازندگی آن تعلل میشود با توجه به هجمه فرهنگی ما یک سال کار ما را به تعویق میاندازد.
البته رهبرانقلاب هم در این باره در دیدار با هیئت دولت گفتند که مسائل فرهنگی مثل مسائل اقتصادی نیست که بشود با دادن سبدکالا مشکل را بهراحتی حل نمود. آقای دکتر، این روزها با پدیدهای مواجهیم که مسئولین و دستگاهها ذیربط در مسئله ازدواج و طلاق هر روز به ارائه آمارهای شاذ میپردازند و به نظر می رسد در ارائه آمارهای سیاه از یکدیگر سبقت میگیرند نظر جنابعالی درباره بازخوردهای این آمار در جامعه چیست؟
به نظر من دادن این آمار در تشدید فضا بسیار موثر است و خود این آمارها آسیبزاست در بحث عادی سازی، همان نکتهای که در ابتدا به آن اشاره شد. ببینید در دنیا الان اینگونه است آمار برای مسئولینی است که میخواهند برنامه ریزی کنند و یک مشکلی را حل بکنند نه اینکه ما بیائیم این را در بوق تبلیغات ( رادیو، تلویزیون و مجلات) بکنیم.
خوب این اثراتش چی است؟ به جز اثرات بد روحی و روانی در جامعه و بالا بودن آمار خود به نوعی عادی سازی میکند وبه قبحشکنی از این آسیب اجتماعی کمک میکند. ببینید آمار چیزی نیست که ما بتوانیم هرلحظه و هرجا بیان بکنیم. آمار ابزاری است برای حل مشکلات در جامعه که باید در اختیار کسانی باشد که اهلیت آن را دارند و اگر بنا برگفتن و آگاه سازی جمعه است باید به صورت کلی بیان شود نه در جزئیات. من معتقدم که ارائه اینگونه آمار خود در اشاعه فحشا و بیبندو باری در جامعه کمک میکند.
آقای دکتر، در بخشی از فرمایشاتتان راهکارهای رسانهای مواجهه با این آسیبها را بیان کردید. بفرمایید وظایف دستگاههای دولتی در این رابطه چگونه است؟ آیا با ارائه آمار و تشویش اذهان کار دستگاههای ذیربط تمام است؟
از دو سه ماه پیش بحث نظارت و یا فیلتر شبکههای اجتماعی مطرح شده است. ببینید بعضی مواقع ما برداشت بدی از آزادی داریم که در جامعه ما خوشبختانه با بالا رفتن فرهنگ اجتماعی و سیاسی مردم، فضا آماده است که این موارد برای مردم تبیین شود. ببینید در دسترس قرار گرفتن فیلمها و عکسها و موارد این چنینی غیر اخلاقی به سلامت جامعه آسیب میرساند به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها در این باره محدویتهایی قائل شدهاند. به نظر من این نظارت ، فیلتر و کنترل باید در حدی باشد که ما نتوانیم هر چیز خلاف اخلاق را در شبکههای اجتماعی ببینیم.
گذشته از مسائل اخلاقی حتی در بحث مسائل سیاسی نیز این شبکهها آسیبزایند. ما می بینیم که در تلویزیون در انتشار کتاب و سینما و... ممیزیهای داریم که هر مطلبی در اختیار مردم قرار نگیرد اما در فضای شبکههای اجتماعی هرآنچه اینجا کنترل انجام شده است یکباره تمام این حریمها و خطوط قرمز شکسته میشود. به هر حال باید یک نظارت فعال و اثر گذار وجود داشته باشد و این از وظایف و اختیارات دولت است.
حالا من نمیدانم چرا برخی وحشت دارند از انجام وظایفشون در مواجهه با این مسائل. مانباید به خاطر اینکه ممکن است در فلان شبکه خارجی و شخصیت سیاسی غربی بگویند که مثلا شبکه اجتماعی هم فیلتر و یا نظارت شد. ما بحث این را داریم که به واسطه این شبکهها چقدر قربانی در کشور میدهیم. ما باید به این فکر بکنیم.
والا ما هر جوری حرکت کنیم به قول حضرت آقا، دشمن ساز خودش را میزند. متاسفانه مسئله این است که ما در تصمیم گیری های کلان از مفاهیم کلام رهبرانقلاب فاصله میگیریم.امروز باید مسئله حجاب، شبکههای اجتماعی، مباحثی مثل فحشا و بی بندوباری در جامعه در اولویت کاری قرار بگیرد. یعنی همان جدیتی که در عرصههای دیگر حتی بُعد نظامی داریم در اینگونه مباحث هم داشته باشیم.
استاد کوهپایی، کارشناس تربیت و امور خانواده:
با تقویت فرهنگ دینی از افزایش طلاق در جامعه جلوگیری کنیم
امروزه در جامعه شاهد آمارهای متفاوتی از رشد طلاق توسط برخی دستگاهها هستیم ،به نظر شما علت افزایش وروند رو به رشد طلاق با توجه به اینکه در جامعه اسلامی هم زندگی می کنیم؛ چیست؟
اصلی ترین دلیلی که امروز می توان برای رشد طلاق در جامعه طرح کرد؛بحث تغییر وتفاوت اندیشه ای است که برای خانواده متصور است. واین شاید از نتایج بد جدی نگرفتن فرامین مقام معظم رهبری در موضوع تهاجم فرهنگی است که این طور خودش را نشان می دهد.
یکی از عناصری که در بحث تغییر تفکر رخ داد؛ از بین رفتن قداست خانواده بود که در اثر آن ازدواج دو نفر باهم در حد یک قرارداد معمولی نزول کرد. با این نگاه به ازدواج بیشتر نگاه قانونی میشود تا اینکه یک رابطه وپیوند دینی وقدسی که می تواند به یک زیر ساخت برای تربیت نسل آینده تلقی شود، در واقع به دید تربیتی مسئله توجه نشد.
البته عناصر دیگری به این قضیه دامن زدند.وآن نوع اختلافات فکری در بعضی ازمسائل فرهنگی بود که در بین برخی از مسئولین با سوء تدبیرآنها همراه شد. و آثار این اختلاف فکری به بیشتر شدن طلاق در جامعه انجامید وکار بدانجا رسید که متاسفانه طبق آمارهای رسمی وغیر رسمی ایران جایگاه دوم را در دنیا دارد.
برخی رفتارشناسان علت رشد طلاق در جامعه را به خاطر قبح زدایی از این عمل میدانند تا جایی که گزینه طلاق به عنوان اولین گزینه بعد از بروز اختلافات مطرح میشود؛این رفتار در جامعه به چه دلیل می تواند باشد؟
از آسیب های جدی عدم قداست خانواده ونبوداحترام به جایگاه آن بحث قبح شکنی طلاق است.یعنی در جاهایی که ما بحث طلاق را یک امر قبیح می دانستیم واز جمله در قرآن هم به عنوان آخرین راه حل معرفی شده است،به خاطر تغییر نگرش ها کم کم به عنوان امری عادی و رایج در جامعه تلقی گردید. در همین زمینه رسانههای تاثیرگذار ما از جمله صدا وسیما یک راهبرد روشنی ندارد که در برنامههای مختلف این مسئله را دنبال کنند تا اینکه عمل طلاق امری همچنان مذوم در افکار جامعه بماند. متاسفانه نگاه و تفکرات غربی برخی مسئولین نیز به این امر دامن زده است.
پیام روشنی که از رشد طلاق در جامعه دینی گرفته میشود به نظر شما چیست؟آخر کار این افزایش طلاق به کجا منتهی خواهد شد؟
اینجا چند مسئله را باید مد نظر قرار داد. یکی اینکه نگاه تفکرمادی به قضیه هر روز در جامعه علیالخصوص این مسئله در فرهنگ عمومی جامعه ما تقویت می شود.که متاسفانه از اثرات مخرب تهاجم فرهنگی دشمن نشات می گیرد. بدین سان که دنیا به جای اینکه ابزار تعالی جامعه باشد، هدف تصور شدکه در این صورت قبح این عمل برداشته شده وجامعه آماده این میشود تا یک عمل قبیح ومذموم که درجهان بینی وایدئولوژی ما عمل بسیار بدی هست،امری عادی ومعمول تلقی شود.
اما بهتر این بود که الگوهای فکری را از نظر جهان بینی وایدئولوژی برای مردم به صورت حقیقی وساده بیان کنیم.تا به مردم بگوئیم نگاه ما یک نگاه ابزاری به دنیاست تا مقدمه ای باشد برای تعالی وهدف بزرگتری باشد وهم اینکه در دنیای ماهوی هر چیزی از جمله لذت های مشروع وجود داردولی آن چیزی را که ما برمبنای استدلال وعقلانیت وحی قبول نداریم،ان دسته از بدیهایی هستند که اولا ما مکلف به آنها نیستیم وحرام هستند ودر ثانی وجودشان بهلحاظ عقلی وعلمی در زندگی انسانها آسیب وارد میکند.
مثلا اگر کانون خانواده تضعیف شد به طور قطع ویقین نسلها از هم گسیخته میشوند. این مسائل را شاید خیلی ها به آن بی توجه هستند وشاید از نظر فکری وعقلی نتوانند با آن ارتباط برقرار نمایند. از طرفی اگر انسان اسیر نفسانیات ولذتهای مادی قرا بگیرد عقل هم تاثیر پذیر می شود وثمره ای جز جایگزینی لذت نامشروع با لذت مشروع نخواهد داشت واین به کانون خانواده آسیب وبه رشد طلاق می انجامد.
با رشد شبکههای ماهوارهای مخرب وهمچنین شبکه های اجتماعی گوناگون معضل طلاق نیز فراگیرتر وعمومیتر شده است؟ در این باره بفرمائید چگونه فرایند مذموم طلاق در خانواده در این شبکهها شکل میگیرد؟
اصولا ماهواره ها یک ابزار مهم راهبردی روشن غربی، لائیک وغیر دینی است که می توانند بر علیه یک تفکر درست وحیاتی به کار گرفته شوند.اما در راستای مبارزه با این پدیده بهتر است که در کشور ما راهبرد ها در تفکر دینی به صورت حقیقی وروشن حتی در میان مسئولین به خوبی تبیین شود.
خیلی از ابزارهای که ما میدانیم به کانون خانواده آسیب میزند به راحتی از سوی مسئولین ما طرح میشود. بنابراین در جاهایی که ازکنترل ماهوارهای مخرب عاجز باشیم ونتوانیم خودمان را از منظر جهان بینی به سطحی ازقدرت برسانیم که بتوانیم آن را کنترل کنیم بی فایده خواهد بود.ضروری است که به اصل تفکر دینی برگردیم واین نیازمند محوریتی است که متاسفانه برخی از مسئولین ما خودمحور هستند وثمره این چیزی نیست جز اینکه که جامعه ما غرب پذیرشود و در نهایت کانون خانواده از تضعیف شود که طلاق نمونه بارزی از آن است.واین در حالی است که باتوجه به رشد فزاینده طلاق درجامعه سن اردواج هم به بالاترین درجه از رشد خود یعنی ۳۲و۳۳ سال رسیده است.واین جامعه را دچار بحران خواهد کرد.
به نظر شما راهکار حل این بحران چیست؟
به نظر من اگر بخواهیم این مسئله حل بشود، باید به لحاظ فرهنگی جامعه را قوی کنیم. اگر فرهنگ دینی در جامعه تقویت شود اثرات آن موجب کمرنگ شدن فرهنگ غربی می شود واین با توجه به امکانات موجود فرهنگی ورسانه ای شدنی است.
در پیدایش این معضل، عوامل شناخته شده و ناشناخته ای دست به دست هم داده و موجب ناسازگاری زناشویی و انحلال خانواده و بالا رفتن نرخ طلاق در جامعه ایرانی به خصوص در سالهای اخیر شده است. رشد استفاده از شبکههای ماهوارهای و اجتماعی، ترویج بی حجابی و بی عفتی در جامعه و.... از عوامل تاثیرگذار بر افزایش روند طلاق در بین زوجین، هستند. شبکه های اجتماعی و نرم افزارهای تلفن همراه نظیر وی چت، تانگو، واتس آپ و وایبر که به شکل رایگان در اختیار تمامی کاربران قرار می گیرند قادرند تا با جایگزینی ارزش های مدرن به جای ارزش های سنتی، سبک زندگی غربی را ترویج نموده و چالش جدی بین الگوهای رفتاری زوجین ایجاد نمایند.
متاسفانه این روزها در کشمکشهای سیاسی و قبیلهگراییهای حزبی، هیاهوی مذاکرات بیپایان هستهای و همچنین تدابیر خاص! اقتصادی دولت یازدهم و حاشیههای آن همچنان فرهنگ مظلوم است و آسیبهایی که از تهاجم فرهنگی در جامعه مثل افزایش طلاق نصیب جامعه دینی ما میشود، نادیده انگاشته میشود. جالب است بدانیم این روزها ارائه برخی از آمارهای آسیبهای اجتماعی که قطعا نتیجه انفعال در برابر تهاجم فرهنگی است دستمایهای شده برای فرار از مسئولیت و حمله به برخی از باورها و سنتها در کشور. از این رو به گفتوگو با دو کارشناس امور خانواده دکتر مراد حاصل و استاد کوهپایی نشستیم که ماحصل این گفت و گو در پی میآید:
دکتر امیرمهدی مرادحاصل روانشناس و کارشناس امور خانواده:
افزایش طلاق نتیجه بسترسازی دولتی برای تهاجم فرهنگی است
در گذشته طلاق آخرین راه حلی بود که به فکر زوجین میرسید اما امروز طلاق از ابتدا یکی از گزینههای روی میز است به نظر میرسد قبح طلاق نزد افراد جامعه کمتر شده و یا از بین رفته است، این تغییر رویکرد به طلاق و از میان رفتن قبح آن را چگونه تحلیل میکنید؟
ما اگر به پدیده های اجتماعی خوب نگاه بکنیم میبینیم که این پدیدهها همیشه یک عوامل اجتماعی در آن وجود دارد تا عوامل فردی. امروز میبینیم نه برای افراد بلکه برای خانوادههای زن و شوهر هم بحث طلاق عادی سازی شده است. و خوب میدانیم وقتی پدیدهای مثل طلاق در جامعه به سمت و سوی عادی شدن میرود تمام حریمها، چهارچوبها و خط قرمزها بههم میریزید. من فکر میکنم کار فرهنگی در این زمینه باید از اینجا شروع بشود که ما فرهنگ مشاوره را در جامعه می بایست ترویج بدهیم. چرا؟ چون یکی از عوامل اصلی طلاقها این است که فرد اصلا نمیداند که چرا ازدواج کرده و بعد هم برایش مشخص نمیشود که چرا دارد طلاق میگیرد.
فرد فکر میکند که طلاق یعنی یک راه رهایی از وضعیت موجود که داخلش قرار گرفته است. و فکر میکند که اگر از این وضعیت موجود که تنش زاست خارج بشود دیگر همهچیز روی روال عادی قرار میگیرد و همهچیز در مسیر درست خودش قرار میگیرد. این بخش باید در مشاوره قبل از طلاق به زوجین گوش زد بشود که بسیاری از تنهاییها و آسیبهای اخلاقی و اجتماعی دیگر بعد از طلاق در انتظار آنهاست.
به خصوص برای خانمها. ولی از آن مهمتر مشاوره قبل از ازدواج است که الان این اتفاق متاسفانه خیلی کم میافتد، به خاطر اینکه فضای شبکههای مجازی و اجتماعی باعث میشود که افراد بدون شناخت خیلی زود باهم آشنا بشوند و زود باهم پیوند بخورند و بدون آشنایی با زیرساختهای روحی و اخلاقی یکدیگر زود انتخاب میکنند و آن مسیرهای قانونی ازدواج را هم طی میکنند.
البته به این نیز باید اشاره بشود که با از بین رفتن قبح طلاق در جامعه، طلاق سهلالوصول شده است. و به جایی که مردم طلاق را بگذارند در گزینههای آخر گذر از مشکلات زندگی، همان اول میگویند برویم و از هم جدا بشویم و این بحث طلاق توافقی هم یک راهکار آسان شده که افراد با توسل به آن به راحتی از هم جدا شوند. ومن شنیدهام که برای اینکه افراد میخواهند از هم جدا بشوند یک جلسه مهمانی هم میدهند یعنی برای طلاق، جشن میگیرند. درست است که طلاق یک راهکار است ولی منفورترین حلال نزد خداست ولی متاسفانه امروز میبینیم که این منفورترین حلال تبدیل شده به مطلوب ترین حلال. و این دیدگاه آسیب رسان است.
اشاره کردید به بحث عادیسازی طلاق در جامعه، لطفاً بفرمائید که چه اتفاقی افتاد که آن دیدگاه سنتی که زن با لباس سفید عروس وارد زندگی میشود و با کفن از آن خارج میشود امروز به جایی رسیده که به قول جنابعالی مطلوبترین حلال در جامعه شده است و امروز شاهدیم که بعضاً برای آن نیز جشن هم میگیرند؟
ببینید عادیسازی نه تنها در مورد طلاق بلکه برای هر پدیده ضداخلاقی و ضد ارزشی در جامعه ما از زمانی شروع میشود که ارزشهای جامعه در بین مردم بیبهاء و یا کم بهاء می شود و به آن پرداخته نمیشود.
عادی سازی از اینجا شروع میشود. یعنی ما خودمان بستری ایجاد میکنیم که یک هجمه فرهنگی بیاید و این پذیرش انتخابی و یا پذیرش اجباری ما را دامن بزند. نکته دیگر اینکه ما باید بپذیریم که ما در مقابل هجوم فرهنگی نتوانستیم پاتک بزنیم. و اصلا آماده این حمله نبودیم، این به نظر من فقط در مورد طلاق نیست.
در بُعد همه مسائل ارزشی و اخلاقی در جامعه آن طور که باید در میزان یک نظام اسلامی مورد توجه قرار بگیرد متاسفانه توجه نشده است. مثلا دربُعد نظامی، اگر شما هماکنون اخبار تلویزیون را نگاه کنید، ما الان در این بُعد پیشرفتهای قابل توجه و تحسین برانگیز داشتهایم. خوب این اتفاقات باعث شده ما از نظر نظامی یک کشور مقتدر در منطقه باشیم، آیا همین اقدامات را ما در بُعد فرهنگی هم انجام دادهایم. پاسخ نه است. یعنی ما گذاشتیم غافلگیر شویم.
همانطور که ما امروز بالاترین ضربه فرهنگی را داریم از شبکههای اجتماعی میخوریم، بدلیل بی برنامه بودن و غافلگیریای که صورت گرفته است. اگر امروز سری به شبکههای اجتماعی و کامنتهایی که در پستهای این شبکهها قرار میدهند بزنیم میبینیم که حریمها و جارچوبهای اخلاقی به نازلترین حد خودش رسیده است.وقتی امروز باگسترش شبکههای اجتماعی در کشور دسترسی ارتباطی اینقدر سهلالوصول شده است و با تنوع خاص خودش، خوب برای همین است که یا ازدواج صورت نمیگیرد و یا اگر هم ازدواج انجام شود در معرض انهدام و انفجار قرار میگیرد. الان یکی از مشکلات اصلی ما در زمینه طلاق همین است.
آقای دکتر، از شبکههای اجتماعی گفتید، بفرمائید در استفاده از این شبکهها چه فرایندی طی میشود که به یک آسیب اجتماعی تبدیل میشود؟
اولا باید گفت یک رابطه معنا داری بین شبکههای اجتماعی و تقویت این شبکهها و توسعه این شبکهها با طلاق وجود دارد که با یک پژوهش ساده میتوان به آن رسید حتی انسانهای عامی جامعه هم میتوانند به راحتی آن را درک کنند. اما اینگونه چرا میشود اگر بخواهیم از نظر روانشناسی بررسی کنیم انسانهایی که خیلی راحت میتوانند در یک بستری نقسشان را جولان بدهند و جامعهای که این بستر و زمینهها برایش آمدهتر است، مسلم است که این جامعه راحتتر به سمت گناه و فحشا و مشکلات کشیده میشود.
مگر ما در اسلام و در کلام معصوم نداریم که یکی از راههای کنترل و نظارت بر نفس این است که ما خودمان را در محیط گناه قرار ندهیم، چون خود محیط گناه تشدید میکند حتی نفسهای خیلی قوی را به زیر میکشد. شما الان نگاه کنید وقتی آحاد افراد جامعه با رده سنی مختلف با وارد شدن به یک شبکهای میتوانند حریم خصوصی افراد را ببینند و بسیاری از موارد ناخوشایند اخلاقی را مشاهده کنند. خوب فکر میکنید چه بر سر آن فرد و خانوادهای که در آن زندگی میکنند خواهد آمد.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم فیلمها و سریالهایی است که در کشورهای غربی ساخته میشود و در آن عشقهای مثلثی و مربعی و.. را ترویج میکند و به این وسیله بنیان خانواده را متزلزل می کند. یعنی با ترغیب و تشویق به خیانت در بین زوجین و شیرین نشان دادن آن در سطحهای مختلف روابط به این مهم دست پیدا میکند.
در گذشته خانوادهها نسبت به مروادات و ارتباطات حساسیت نشان می دادند اما امروز میبینیم که حتی خانوادهها هم منفعل شدهاند و تسلیم شرایط و فرهنگ وارداتی شدهاند. به نظرم حمله به ما مهم نیست چرا که حمله همیشه در بُعدهای نظامی و فرهنگی وجود دارد. اینکه انسان در موضع تسلیم و پذیرش قرار بگیرد این یک خطر است. خطری که از هجمه فرهنگی بسیار آثارش زیان بارتر خواهد بود.
علاوه بر شبکههای اجتماعی و ماهوارهای از عواملی که اینگونه آسیب های اجتماعی(طلاق) را تشدید می کند بیحجابی زنان در معابر عمومی است، فکر میکنید بیحجابی زنان در معابر در رشد طلاق در جامعه چقدر سهم دارد؟
دوستی میگفت من زمین را نگاه میکنم با مشکل برخورد میکنم، هوا را نگاه میکنم با مشکل برخورد میکنم، به نظر من تغییر رفتار در مردم به جز با زبان خودشان اتفاق نخواهد افتاد. وقتی فردی میآید که خودش آسیب دیده و طلاق گرفته است در تلویزیون خودش را آسیبشناسی میکند این خیلی تاثیرگذار خواهد بود تا اینکه کارشناسان صرفا به این مسائل بپردازند.
ما باید برنامههای زنده و پویا راهاندازی کنیم راجع به همین مشکلات طلاق و بیحجابی و شکستن حریمها و خط قرمزها با شرکت خود مردم و در پر بینندهترین ساعات تلویزیون پخش شود. و یا در قالب فیلمها و سریالها این مفاهیم بیان شود که بسیار اثر گذار خواهد بود. هر یک روزی که در بیان مسائل فرهنگی و پیشگیری و سازندگی آن تعلل میشود با توجه به هجمه فرهنگی ما یک سال کار ما را به تعویق میاندازد.
البته رهبرانقلاب هم در این باره در دیدار با هیئت دولت گفتند که مسائل فرهنگی مثل مسائل اقتصادی نیست که بشود با دادن سبدکالا مشکل را بهراحتی حل نمود. آقای دکتر، این روزها با پدیدهای مواجهیم که مسئولین و دستگاهها ذیربط در مسئله ازدواج و طلاق هر روز به ارائه آمارهای شاذ میپردازند و به نظر می رسد در ارائه آمارهای سیاه از یکدیگر سبقت میگیرند نظر جنابعالی درباره بازخوردهای این آمار در جامعه چیست؟
به نظر من دادن این آمار در تشدید فضا بسیار موثر است و خود این آمارها آسیبزاست در بحث عادی سازی، همان نکتهای که در ابتدا به آن اشاره شد. ببینید در دنیا الان اینگونه است آمار برای مسئولینی است که میخواهند برنامه ریزی کنند و یک مشکلی را حل بکنند نه اینکه ما بیائیم این را در بوق تبلیغات ( رادیو، تلویزیون و مجلات) بکنیم.
خوب این اثراتش چی است؟ به جز اثرات بد روحی و روانی در جامعه و بالا بودن آمار خود به نوعی عادی سازی میکند وبه قبحشکنی از این آسیب اجتماعی کمک میکند. ببینید آمار چیزی نیست که ما بتوانیم هرلحظه و هرجا بیان بکنیم. آمار ابزاری است برای حل مشکلات در جامعه که باید در اختیار کسانی باشد که اهلیت آن را دارند و اگر بنا برگفتن و آگاه سازی جمعه است باید به صورت کلی بیان شود نه در جزئیات. من معتقدم که ارائه اینگونه آمار خود در اشاعه فحشا و بیبندو باری در جامعه کمک میکند.
آقای دکتر، در بخشی از فرمایشاتتان راهکارهای رسانهای مواجهه با این آسیبها را بیان کردید. بفرمایید وظایف دستگاههای دولتی در این رابطه چگونه است؟ آیا با ارائه آمار و تشویش اذهان کار دستگاههای ذیربط تمام است؟
از دو سه ماه پیش بحث نظارت و یا فیلتر شبکههای اجتماعی مطرح شده است. ببینید بعضی مواقع ما برداشت بدی از آزادی داریم که در جامعه ما خوشبختانه با بالا رفتن فرهنگ اجتماعی و سیاسی مردم، فضا آماده است که این موارد برای مردم تبیین شود. ببینید در دسترس قرار گرفتن فیلمها و عکسها و موارد این چنینی غیر اخلاقی به سلامت جامعه آسیب میرساند به همین دلیل است که در بسیاری از کشورها در این باره محدویتهایی قائل شدهاند. به نظر من این نظارت ، فیلتر و کنترل باید در حدی باشد که ما نتوانیم هر چیز خلاف اخلاق را در شبکههای اجتماعی ببینیم.
گذشته از مسائل اخلاقی حتی در بحث مسائل سیاسی نیز این شبکهها آسیبزایند. ما می بینیم که در تلویزیون در انتشار کتاب و سینما و... ممیزیهای داریم که هر مطلبی در اختیار مردم قرار نگیرد اما در فضای شبکههای اجتماعی هرآنچه اینجا کنترل انجام شده است یکباره تمام این حریمها و خطوط قرمز شکسته میشود. به هر حال باید یک نظارت فعال و اثر گذار وجود داشته باشد و این از وظایف و اختیارات دولت است.
حالا من نمیدانم چرا برخی وحشت دارند از انجام وظایفشون در مواجهه با این مسائل. مانباید به خاطر اینکه ممکن است در فلان شبکه خارجی و شخصیت سیاسی غربی بگویند که مثلا شبکه اجتماعی هم فیلتر و یا نظارت شد. ما بحث این را داریم که به واسطه این شبکهها چقدر قربانی در کشور میدهیم. ما باید به این فکر بکنیم.
والا ما هر جوری حرکت کنیم به قول حضرت آقا، دشمن ساز خودش را میزند. متاسفانه مسئله این است که ما در تصمیم گیری های کلان از مفاهیم کلام رهبرانقلاب فاصله میگیریم.امروز باید مسئله حجاب، شبکههای اجتماعی، مباحثی مثل فحشا و بی بندوباری در جامعه در اولویت کاری قرار بگیرد. یعنی همان جدیتی که در عرصههای دیگر حتی بُعد نظامی داریم در اینگونه مباحث هم داشته باشیم.
استاد کوهپایی، کارشناس تربیت و امور خانواده:
با تقویت فرهنگ دینی از افزایش طلاق در جامعه جلوگیری کنیم
امروزه در جامعه شاهد آمارهای متفاوتی از رشد طلاق توسط برخی دستگاهها هستیم ،به نظر شما علت افزایش وروند رو به رشد طلاق با توجه به اینکه در جامعه اسلامی هم زندگی می کنیم؛ چیست؟
اصلی ترین دلیلی که امروز می توان برای رشد طلاق در جامعه طرح کرد؛بحث تغییر وتفاوت اندیشه ای است که برای خانواده متصور است. واین شاید از نتایج بد جدی نگرفتن فرامین مقام معظم رهبری در موضوع تهاجم فرهنگی است که این طور خودش را نشان می دهد.
یکی از عناصری که در بحث تغییر تفکر رخ داد؛ از بین رفتن قداست خانواده بود که در اثر آن ازدواج دو نفر باهم در حد یک قرارداد معمولی نزول کرد. با این نگاه به ازدواج بیشتر نگاه قانونی میشود تا اینکه یک رابطه وپیوند دینی وقدسی که می تواند به یک زیر ساخت برای تربیت نسل آینده تلقی شود، در واقع به دید تربیتی مسئله توجه نشد.
البته عناصر دیگری به این قضیه دامن زدند.وآن نوع اختلافات فکری در بعضی ازمسائل فرهنگی بود که در بین برخی از مسئولین با سوء تدبیرآنها همراه شد. و آثار این اختلاف فکری به بیشتر شدن طلاق در جامعه انجامید وکار بدانجا رسید که متاسفانه طبق آمارهای رسمی وغیر رسمی ایران جایگاه دوم را در دنیا دارد.
برخی رفتارشناسان علت رشد طلاق در جامعه را به خاطر قبح زدایی از این عمل میدانند تا جایی که گزینه طلاق به عنوان اولین گزینه بعد از بروز اختلافات مطرح میشود؛این رفتار در جامعه به چه دلیل می تواند باشد؟
از آسیب های جدی عدم قداست خانواده ونبوداحترام به جایگاه آن بحث قبح شکنی طلاق است.یعنی در جاهایی که ما بحث طلاق را یک امر قبیح می دانستیم واز جمله در قرآن هم به عنوان آخرین راه حل معرفی شده است،به خاطر تغییر نگرش ها کم کم به عنوان امری عادی و رایج در جامعه تلقی گردید. در همین زمینه رسانههای تاثیرگذار ما از جمله صدا وسیما یک راهبرد روشنی ندارد که در برنامههای مختلف این مسئله را دنبال کنند تا اینکه عمل طلاق امری همچنان مذوم در افکار جامعه بماند. متاسفانه نگاه و تفکرات غربی برخی مسئولین نیز به این امر دامن زده است.
پیام روشنی که از رشد طلاق در جامعه دینی گرفته میشود به نظر شما چیست؟آخر کار این افزایش طلاق به کجا منتهی خواهد شد؟
اینجا چند مسئله را باید مد نظر قرار داد. یکی اینکه نگاه تفکرمادی به قضیه هر روز در جامعه علیالخصوص این مسئله در فرهنگ عمومی جامعه ما تقویت می شود.که متاسفانه از اثرات مخرب تهاجم فرهنگی دشمن نشات می گیرد. بدین سان که دنیا به جای اینکه ابزار تعالی جامعه باشد، هدف تصور شدکه در این صورت قبح این عمل برداشته شده وجامعه آماده این میشود تا یک عمل قبیح ومذموم که درجهان بینی وایدئولوژی ما عمل بسیار بدی هست،امری عادی ومعمول تلقی شود.
اما بهتر این بود که الگوهای فکری را از نظر جهان بینی وایدئولوژی برای مردم به صورت حقیقی وساده بیان کنیم.تا به مردم بگوئیم نگاه ما یک نگاه ابزاری به دنیاست تا مقدمه ای باشد برای تعالی وهدف بزرگتری باشد وهم اینکه در دنیای ماهوی هر چیزی از جمله لذت های مشروع وجود داردولی آن چیزی را که ما برمبنای استدلال وعقلانیت وحی قبول نداریم،ان دسته از بدیهایی هستند که اولا ما مکلف به آنها نیستیم وحرام هستند ودر ثانی وجودشان بهلحاظ عقلی وعلمی در زندگی انسانها آسیب وارد میکند.
مثلا اگر کانون خانواده تضعیف شد به طور قطع ویقین نسلها از هم گسیخته میشوند. این مسائل را شاید خیلی ها به آن بی توجه هستند وشاید از نظر فکری وعقلی نتوانند با آن ارتباط برقرار نمایند. از طرفی اگر انسان اسیر نفسانیات ولذتهای مادی قرا بگیرد عقل هم تاثیر پذیر می شود وثمره ای جز جایگزینی لذت نامشروع با لذت مشروع نخواهد داشت واین به کانون خانواده آسیب وبه رشد طلاق می انجامد.
با رشد شبکههای ماهوارهای مخرب وهمچنین شبکه های اجتماعی گوناگون معضل طلاق نیز فراگیرتر وعمومیتر شده است؟ در این باره بفرمائید چگونه فرایند مذموم طلاق در خانواده در این شبکهها شکل میگیرد؟
اصولا ماهواره ها یک ابزار مهم راهبردی روشن غربی، لائیک وغیر دینی است که می توانند بر علیه یک تفکر درست وحیاتی به کار گرفته شوند.اما در راستای مبارزه با این پدیده بهتر است که در کشور ما راهبرد ها در تفکر دینی به صورت حقیقی وروشن حتی در میان مسئولین به خوبی تبیین شود.
خیلی از ابزارهای که ما میدانیم به کانون خانواده آسیب میزند به راحتی از سوی مسئولین ما طرح میشود. بنابراین در جاهایی که ازکنترل ماهوارهای مخرب عاجز باشیم ونتوانیم خودمان را از منظر جهان بینی به سطحی ازقدرت برسانیم که بتوانیم آن را کنترل کنیم بی فایده خواهد بود.ضروری است که به اصل تفکر دینی برگردیم واین نیازمند محوریتی است که متاسفانه برخی از مسئولین ما خودمحور هستند وثمره این چیزی نیست جز اینکه که جامعه ما غرب پذیرشود و در نهایت کانون خانواده از تضعیف شود که طلاق نمونه بارزی از آن است.واین در حالی است که باتوجه به رشد فزاینده طلاق درجامعه سن اردواج هم به بالاترین درجه از رشد خود یعنی ۳۲و۳۳ سال رسیده است.واین جامعه را دچار بحران خواهد کرد.
به نظر شما راهکار حل این بحران چیست؟
به نظر من اگر بخواهیم این مسئله حل بشود، باید به لحاظ فرهنگی جامعه را قوی کنیم. اگر فرهنگ دینی در جامعه تقویت شود اثرات آن موجب کمرنگ شدن فرهنگ غربی می شود واین با توجه به امکانات موجود فرهنگی ورسانه ای شدنی است.