قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند

"جستجو در مطالب ویلاگ "

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سایت های کاریابی و کارآفرینی

اهمیت خودشناسی در اسلام !!!

چهارشنبه, ۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۴:۱۲ ب.ظ

اخلاق هندی، اخلاق عاطفی است یعنی تکیه گاه در اخلاق هندی، عاطفه است. همچنان که در اخلاق مسیحی هم شاید بتوان گفت: یگانه تکیه گاه، عاطفه و محبت است. گاندی در کتابی که از او منتشر کرده اند، به نام «این است مذهب من» و یکی از فرنگی ها مقدمه بسیار جامعی بر آن نوشته و خلاصه کتاب را در آن مقدمه آورده است، می گوید:"من از مطالعه «اپانیشادها» به سه اصل رسیدم. یک اصل این که: در همه دنیا یک معرفت، یک شناخت وجود دارد و آن، شناخت ذات است (در ترجمه، کلمه ذات را نوشته اند لکن علامه شهید مطهری می فرمایند: «من حدسم خیلی قوی است که به جای ذات، کلمه نفس ترجمه می کردند») در عالم فقط یک معرفت وجود دارد و آن معرفت نفس است، یعنی خودشناسی. در باب معرفت، تکیه گاه فرهنگ هندی، معرفة النفس است یعنی این که انسان خود را باید بشناسد، خود را باید کشف کند. تمام ریاضت های هندی هم برای رسیدن به این مطلب است. می گوید: این را فهمیدم که یک اصل این است که در همه جهان یک معرفت و یک شناخت وجود دارد و آن شناخت و کشف کردن خود است.
اصل دوم این که: هر کس خود را شناخت، خدا را شناخته است و جهان را. این هم حرف درستی است. این هر دو اصلی که می گوید در کلمات پیامبر اکرم(ص) و امیرالمؤمنین(ع) هست، در کلمات امیرالمؤمنین در نهج البلاغه نیست ولی در غرر و درر آمدی است. می فرماید: «معرفةالنفس لتفع المعارف» (غرر و درر آمدی، صفحه 768، فصل 80، حدیث 151)؛ «شناخت خود از هر شناختی سودمندتر است.» راجع به این که هر کس که خود را شناخت، خدا را شناخته و جهان را، جمله ها از پیغمبر اکرم (ص) و امیرالمؤمنین (ع) هست به همین مضمون: «هر که خود را شناخت خدا را شناخته است.»
اصل سوم که گاندی می گوید: من این سه اصل را از مطالعه اپانیشادها کشف کردم این است که در همه دنیا یک نیرو و یک نیکی وجود دارد و بس. آن نیرو، نیروی تسلط بر خویشتن است. هر کس بر خود مسلط شود – به تعبیر او – بر جهان مسلط شده است و در همه جهان یک نیکی وجود دارد و آن دوست داشتن دیگران است، مانند دوست داشتن خود. این است که می گوییم اخلاق هندی بر پایه دوست داشتن بنا شده است.
در مسیحیت هم می بینیم که لااقل به حسب ادعا بر محبت تأکید شده است (هندی ها که شرقی هستند، دروغ و نفاقشان کم تر است و مسیحی ها که غربی هستند، اغلب نعل وارونه می زنند. این است که درباره آن ها می گوییم به حسب ادعا) مبشران و مبلغان مسیحیت، حرفشان همواره این است که ما پیام آور محبتیم، مسیح (ع) پیامبر محبت بوده است، محبت بورز، مهر بورز، تا آن جا که می گویند:"اگر یک نفر به طرف راست صورتت سیلی زد، طرف چپ صورتت را بیاور." طبق این نظریه، اخلاق، یعنی نیکی کردن به معنی محبت ورزیدن، دوست داشتن دیگران.
گاندی جمله ای دارد: من از مطالعه اوپانیشادها یعنی قدیمیترین کتاب های مذهبی و عرفانی هند، سه دستور فرا گرفتم و آن ها دستورالعمل من در زندگی شد. یکی این که: در جهان فقط یک شناسایی وجود دارد و آن شناسایی (خود) است. دوم این که: هر کس خود را شناخت خدا را شناخته است و جهان را و سوم این که: در همه دنیا یک نیرو (نیروی تسلط بر خویشتن) و یک نیکی (دوست داشتن دیگران) وجود دارد.
پس در اوپانیشادهای مربوط به چندین هزار سال پیش نیز می بینیم که یکی از کهن ترین مسایل و اندرزهایی که از بشر به میراث مانده است، خودشناسی است و امروز – مخصوصا در یک قرن اخیر و در زمان حاضر – مسئله انسان و انسان شناسی و علوم مربوط به انسان، مهم ترین و باارزشترین علوم بشری شمرده می شود.
یکی از قدیمی ترین دستورهای حکیمانه جهان که هم به وسیله انبیای عظام به بشر ابلاغ شده است و هم حکیمان بزرگ جهان آن را به زبان آورده اند و اعتبار خودش را همیشه حفظ کرده و بلکه تدریجا ارزش آن بیشتر کشف شده است، این جمله معروف است که: "ای انسان خودت را بشناس."
در اخبار و احادیث ما این تعبیر مکرر آمده است، هم از رسول اکرم (ص) روایت شده و هم به تعبیرات مختلف در کلمات امیرالمؤمنین علی (ع) آمده است که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» (غرر الحکم و درر الکلم، فصل 7، حدیث 301)؛ «هر کس خود را بشناسد پروردگار خود را شناخته است یا می شناسد» و یا تعبیراتی شبیه و نظیر این تعبیر مثلا «ای انسان! خود طبیب خود باش» که البته مقصود طب جسمانی و پزشکی نیست ولی این دستور هست

محدود بودن امکانات عقلی بشر برای معرفت خدا

در سخنان امامان معصوم علیهم السلام به خصوص در کلمات امیرالمؤمنین (ع) جمله هایی دیده می شود که در ابتدا به نظر می رسد طرفدار تعطیل و تعبد در معارف الهی می باشد و هر گونه مداخله عقل را در مباحث معارف الهی ناروا می شمارند و شاهباز عقول را از رسیدن به قله شناخت حق ناتوان می شمارند و به گفته حافظ:
عنقا شکار کس نشود دام بازگیر *** کانجا همیشه باد به دست است دام را
به عنوان نمونه علی (ع) در خطبه اول نهج البلاغه می فرماید: «همت ها هر اندازه دور پرواز می کنند او را نمی یابند و زیرکی ها هر اندازه در ژرفای دریای اندیشه فرو روند به او نائل نمی گردند» و نیز در خطبه 89 می فرماید: «همانا تو آن خدایی هستی که در عقل ها نمی گنجی تا در معرض وزش اندیشه ها نقش پذیر کیفیت ها (چگونگی ها) بشوی و نه تحت کنترل فکر در می آیی تا محدود و قابل تغییر باشی» و نیز در گفتاری چنین می خوانیم: «هم چنان که از چشم ها پنهان است، از عقل ها نیز پنهان است»
آنچه از نمونه های یاد شده و مانند آنها می توان استفاده کرد این است که امکانات عقلی بشر برای معرفت ذات مقدس خداوند حدود معینی دارد که از آن حدود نمی تواند تجاوز کند. حتی کامل ترین افراد بشر حق دارد بگوید: «من نتوانم تو را آنچنان که بایست توصیف کنم، تو آن چنانی که خود توصیف کرده ای.»
جهان متفق بر الهیتش *** فرو مانده در کنه ماهیتش
نه بر اوج ذاتش رسد مرغ وهم *** نه در ذیل فهمش رسد دست فهم
در این ورطه کشتی فرو شد هزار *** که پیدا نشد تخته ای بر کنار
آنچه از راهنمایی های پیشوایان دین استفاده می شود، محدودیت قدرت سیر عقلانی بشر است نه ناتوانی و ممنوعیت کامل عقل بشر.


تکامل فکری و عقلی بشر

رادیو را در نظر بگیرید که با پیچ مختصری ازین سوی جهان به آن سوی جهان می جهد. تلویزیون را بنگرید که چیزها را از نقاط دور به شما نشان می دهد و در و دیوار برای آن حائل نمی باشد. دکمه ای را فشار می دهید یک هواپیمای بزرگ از جای برمی خیزد یا موشک آسمان پیما را به نقاط بسیار دور می فرستید. در تمام این مدت، به وسیله رادار آن را راهنمائی می کنید و در جای خود نشسته اید. ماهواره ها را ببینید که به گرد زمین می گردند و احوالات جو را به اهل زمین گزارش می دهند. سفینه فضائی را در نظر بیاورید که انسان را به ستارگان آسمان می رساند. رادار، مغز الکتریکی و صدها اختراعات بزرگ بشر که همه آنها نشانه رشد علمی و تکامل فکر می باشد. آیا این فکر بشر، این هوش بشر، از کجا آمده؟ آیا این دانش بشر از کدام دانش سرچشمه گرفته است؟ محال است که ماده فاقد فکر، فاقد عقل، فاقد دانش، الهام بخش فکر و عقل و دانش باشد. ناتوان هیچوقت نمی تواند، کسی را توانگر کند. تکامل یعنی افزوده شدن. پس ماده بدون آنکه از خارج چیزی بگیرد، محال است تکامل بیابد. پس تکامل علمی و فکری و عقلی بشر، از علم بی نهایت و فکر بی نهایت و عقل بی نهایت، سرچشمه گرفته است. همان علم و فکر عقل و قدرتی که این جهان را از نیستی به هستی آورده و نگه دارنده آن است.


عقل و عاطفه و انس

حیوانها از لحاظ جسمی، توانا هستند و می توانند تنها در هر جائی زیست کنند، ولی انسان ازین جهت، بسیار ناتوان است نمی تواند به تنهائی و در هر جائی زیست کند. انسان پوشاک می خواهد، پس احتیاج به تخم پنبه دارد، احتیاج به کاشتن پنبه دارد، احتیاج به ریسنده پنبه دارد، احتیاج به بافنده پنبه دارد، احتیاج به دوزنده پنبه دارد، تا پوشاکی بشود و بپوشد. خوراک وی اگر نان یا برنج باشد، بایستی بذر آن را کشاورزی بکارد پزنده ای بپزد، تا نان یا کته شود. بیمار که می شود باید پزشکی درمانش کند و داروی درمان را دگری فراهم سازد. مسکن که می خواهد، بنا و عمله ای لازم دارد، تا اطاقکی برایش آماده کنند. بدین علل و علل دیگر، انسان نمی تواند، تنها زیست کند و نیاز به فرد دیگر دارد. ولی او سه چیز به انسان داده است که این ناتوانی وی را در برابر حیوانها جبران می کند:
عقل و خرد: انسان بدین وسیله می تواند، از همکاری دیگران بهره بردارد و بهره بدهد و کمک بگیرد و کمک بدهد.
مهر و عاطفه: بدین وسیله، انسان برانگیخته می شود تا بدیگران کمک رساند و خدمت کند و فداکار شود.
انس: از خواص انسان، آن است که اگر چندی با کسی یا چیزی زیست کند به وی علاقمند می شود و جدائی برایش ناگوار است. فرزندانی که در دامان پدر و مادر بزرگ شوند نزد پدر و مادر محبوبترند از فرزندانی که در جای دیگر رشد کنند.
بدین وسیله انسان ناتوانی خود را، از حیوانها جبران کرده و توانسته آنهائی را که از خودش بسی نیرومندتر هستند، استثمار کند. چقدر بایستی، این انسان از او، سپاسگذار باشد؟ که نه تنها بقای او را در برابر قدرت حیوانها تأمین کرده، بلکه موجودهایی را با آن قدرت، تحت استثمار خود قرار داده است؟ ولی افسوس انسان ناسپاس است!!!



  • بازرگان

خداشناسی

خود شناسی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
پخش زنده حرم