داستانی از امام زمان !!!
علامه مجلسی (ره ) از قول پدرش نقل می کند که می گفت :در زمان ما شخص صالح و مؤ منی به نام امیر اسحق استر آبادی (ره ) بود که چهل بار پیاده به مکه رفته بود، و بین مردم مشهور شده بود که او طی الارض دارد - یعنی چندین فرسخ را در یک لحظه طی می کرده - در یکی از سال ها او به اصفهان آمد. من باخبر شدم و به دیدارش رفتم . پس از احوالپرسی از وی پرسیدم :- آیا شما طی الارض دارید؟ در بین ما چنین شهرت یافته است ؟در جواب گفت :در یکی از سالها با کاروان حج به زیارت خانه خدا می رفتم به محلی رسیدیم ، که آنجا با مکه هفت یا نه منزل (بیش از پنجاه فرسخ ) راه بود. من به علتی از کاروان عقب مانده و کم کم به طور کلی از آن جدا شدم . و جاده اصلی را گم کرده حیران و سرگردان بودم .تشنگی چنان بر من غالب شد که از زندگی ماءیوس گشتم . چند بار فریاد زدم :- یا اباصالح ! یا اباصالح ! (امام زمان )! ما را به جاده هدایت فرما!ناگاه شبحی از دور دیدم و به فکر فرو رفتم ! پس از مدت کوتاهی آن شبح در کنارم حاضر شد. دیدم جوانی گندم گون و زیبا است که لباس تمیزی به تن کرده و سیمای بزرگان را دارد. بر شتری سوار بود و ظرف آبی همراه خود داشت . به او سلام کردم ، جواب سلام مرا داد و پرسید:- تشنه هستی ؟- آری !ظرف آب را به من داد و از آن آب نوشیدم . سپس گفت :- می خواهی به کاروان برسی ؟مرا بر پشت سر خود سوار شتر کرد و به جانب مکه حرکت کردیم . عادت من این بود که هر روز دعای حرز یمانی را می خواندم . مشغول خواندن آن دعا شدم . در بعضی از جمله ها آن شخص ایراد می گرفت و می گفت :چنین بخوان !چیزی نگذشت که از من پرسید:- اینجا را می شناسی ؟نگاه کردم ، دیدم در مکه هستم .امر کردند:- پیاده شو!وقتی پیاده شدم ، او بازگشت و از نظرم ناپدید شد. در این وقت فهمیدم که او حضرت قائم (عج ) بوده است .از فراق او و از اینکه او را نشناختم متاءسف شدم . بعد از گذشت هفت روز، کاروان ما به مکه رسید.افراد کاروان ، چون از زنده ماندن من ماءیوس شده بودند، یکباره مرا در مکه دیدند و از این رو، بین مردم مشهور شدم که من ((طی الارض )) دارم .علامه مجلسی (ره ) در پایان اظهار می کند که پدرم گفت :دعای حرز یمانی را نزد وی خواندم و آن را تصحیح کردم ، شکر خدا که او به من اجازه نقل و تصحیح آن را داد.
عبدالحمید واسطی نقل می کند، به امام محمد باقر علیه السلام عرض کردم :به خدا قسم دکان های خود را به انتظار ظهور امام زمان (عج ) رها کردیم ، تا جایی که اکنون چیزی نمانده از فقر و بیچارگی ، دست گدایی پیش مردم دراز کنیم !فرمود:- این عبدالحمید! آیا گمان می کنی اگر کسی خود را وقف راه خدا کند، خداوند راه روزی را به روی او نمی گشاید؟ والله ! خداوند در رحمت خود را به روی او خواهد گشود.رحمت خدا بر کسی که خود را در اختیار ما گذاشته و ما را و امر ما را زنده نگه می دارد.عرض کردم :- اگر من پیش از آنکه به ملاقات قائم شما مشرف گردم ، بمیرم ، چگونه خواهم بود؟فرمود:- هر کدام از شما که می گوید:اگر قائم آل محمد (عج ) را ببینم به یاری او بر می خیزم ، مانند کسی است که در رکاب او شمشیر بزند و کسی که در رکاب وی شهید گردد، مثل این است که دوبار شهید شده است .(در روایت دیگری نقل شده :مثل کسی است که در رکاب او شمشیر زند؛ بلکه مثل کسی است که با وی شهید شود.)
پیامبر اسلام مى فرماید:
یا على ! تو از من و من از تو هستم ، تو برادر من و وزیر منى . هنگامى که رحلت نمودم در سینه هاى قومى عداوت هایى درباره تو پدید مى آید و به زودى آشوبى شدید رخ مى دهد که دامنگیر همه خواهد شد. این قضیه پس از غیبت پنجمین امام از فرزندان امام هفتم از نسل تو خواهد بود و اهل زمین و آسمان در غیبت او غمگین مى شوند.
در آن وقت چه بسیار مرد و زن مؤ من افسوس مى خورند و دردمند و سرگردان مى باشند!
سپس رسول خدا سر مبارک خود را به زیر انداخت . لحظه بعد سر برداشت و فرمود:
پدر و مادرم فداى کسى که همنام و شبیه من و موسى بن عمران است . او لباسى از نور بسیار درخشنده مى پوشد.
براى آنان که در غیبت او آرامش ندارند، تاءسف دارم . آنها صدایى را از دور مى شنوند که براى مؤ منان رحمت و براى کافران عذاب است .
امیرالمؤ منین : یا رسول الله آن صدا چیست ؟ پیامبر: در ماه رجب سه مرتبه صدا مى آید، دور و نزدیک همه مى شنوند:
صداى اول ، ((الا لعنة الله على القوم الظالمین ))و صداى دوم ، ((ازفت الازفة )) یعنى روز قیامت فرا رسیده است
و صداى سوم ، آشکارا شخصى را نزدیک خورشید مى بینید که مى گوید:
اى اهل عالم آگاه باشید!خداوند مهدى فرزند امام حسن عسکرى فرزند...تا على بن ابى طالب مى شمرد، برانگیخت و روز نابودى ستمگران فرا رسید! در آن موقع امام زمان ظهور مى کند خداوند دلهاى دوستانش را شاد مى گرداند و عقده هاى دلشان را برطرف مى سازد. امیرالمؤ منین : یا رسول الله ! بعد از من چند امام خواهد بود؟
پیامبر: پس از تو از امام حسین نُه امام خواهد بود و نهمى قائم آنهاست.
منابع : کتاب بحارالانوار جلد 45 و 50