افسردگیِ زنان را جدی بگیرید !!!
جمعه, ۲۴ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۲۵ ب.ظ
نتایج حاصل از مطالعات و پژوهش های همه گیر شناسی ، افسردگی را شایع
ترین اختلال روانشناسی گزارش نموده اند اعداد و ارقام در مورد افسردگی
گویای آن است که در جهان به صورت میانگین حدود ۲۰ تا ۲۵ درصد جمعیت را
افراد دارای افسردگی تشکیل می دهد . پرواضح است که این آمار در کشورهای
مختلف در شرایط متفاوتی فرق دراد . به طور مثال کشورهایی که درگیر نزاع و
جنگ است و یا سرزمینهایی که با رکود و یا به طور کل تغییرات اقتصادی زیادی
درگیر است ، شاهد میزان بالاتری از افسردگی می باشیم.
آرمین عرب ، کارشناسی ارشد جامعه شناسی دانشگاه علامه طباطبایی طی یادداشت اختصاصی به سلامت نیوز نوشت :
اطلاعات
آماری زیادی در ایران ، درمورد بیماری افسردگی انتشار یافته است ، به گونه
ای که مدعی هستند ۳۴ درصد ساکنین شهر تهران با افسردگی دست و پنجه نرم می
کنند و یا سن افسردگی در ایران از ۲۸ سال به ۱۷ سال رسیده است. محمد تقی
حسن زاده رئیس مرکز مطالعات وزارت ورزش و جوانان معتقد است : افسردگی در
بین بانوان ایرانی تا دو برابر بیشتر از مردان است. مطالعات دیگر نیز شیوع
بیماری افسردگی را میان زنان ۲ تا ۳ برابر عنوان کرده اند
با
توجه به ارقام اعلام شده نرخ افسردگی بانوان بین ۱۵ تا ۲۸ درصد از جمعیت
کل را تشکیل می دهد ، لذا با عنایت به نقش زن در جامعه و به طور ویژه نقش
پررنگ تربیتی وی می بایست افسردگی و شیوع آن را جدی تلقی نماییم ، صد البته
این موضوع زمانی نگران کننده تر می شود که مطلع شویم به طور تقریبی دو سوم
از بیماران افسرده به خود کشی می اندیشند و ۱۰ تا ۱۵ درصد از جمعیت آنها
از این طریق به زندگی خود خاتمه می دهند .
با
توجه به ارقام اعلام شده نرخ افسردگی بانوان بین ۱۵ تا ۲۸ درصد از جمعیت
کل را تشکیل می دهد ، لذا با عنایت به نقش زن در جامعه و به طور ویژه نقش
پررنگ تربیتی وی می بایست افسردگی و شیوع آن را جدی تلقی نماییم .
اختلال
افسردگی بر اساس DSM-IV دارای علائمی مانند اختلال در خواب ، خلق افسرده ،
کاهش علاقه ، کاهش تغذیه و کاهش اعتماد به نفس است . رویکردهای شناختی بر
این فرض استوار است که پاسخ های هیجانی به واسطه ی تعبییر و تفسیر های منفی
از تجارب و آموخته ها شکل می گیرد.
باید
توجه داشت که برخی از این تجارب توسط نابرابری های مردان و زنان که ماهیتی
روانی – اجتماعی دارد به وجود می آید ، چنانکه بسیاری از اندیشمندان و
صاحب نظران فرودسستی اجتماعی و فرهنگی زنان ، وضعیت روانی انها را تحت سلطه
قرار می دهد و زنان را در وضعیت نامطلوبی قرار داده است .
با
توجه به آنکه یادگیری و جامعه پذیری با توجه به کنش متقابل بی افراد جامعه
به یکدیگر و فرد و جمع یا نهادهای موجود فراگرفته می شود ، عوامل محیطی و
پیرامونی همانند ، خانواده و مدرسه و ... بسیار تاثیرگذار است .
گمان
می رود که فرهنگ مردسالارانه یا پدرسالار که بازتولید نظامهای تربیتی است
در نگرش بانوان بسیار تاثیرگذار بوده است ، بدین معنا که که برخی از آنها
خود را فرومایه تر و کمتر نسبت به جنس مخالف خود یعنی مردان در نظر می
گیرند.
پس
به طور متقابل هرچه ادراک در یک زن با خوانشهای مسلط پدرسالارانه و مرد
مرکز همسو باشد ، احترام به خود و خودباوری از بین می رود و در چنین شرایطی
زن خود را ناقص ، نالایق و محروم می پندارد ، به عبارتی دیگر می توان
اظهار داشت نگرشها و ویژگیهای منفی ارتباط مستقیمی با شدت بیماری افسردگی
دارد.
به
هرسان وابستگی به دیگران ، بی ارادگی ، احساس انفعال و نداشتن قدرت تصمیم
گیری مناسب می تواند از پیامدهای ارتباط با دیگران ، تاثیر محیط یا جامعه
پذیری باشد .
هرچه
ادراک در یک زن با خوانشهای مسلط پدرسالارانه و مرد مرکز همسو باشد ،
احترام به خود و خودباوری از بین می رود و در چنین شرایطی زن خود را ناقص ،
نالایق و محروم می پندارد.
بنابراین
می توان برای مطالعه منشاء بیماری های روانی مخصوصا افسردگی ، در کنار
عواملی نظیر دوران بارداری و زایمان ، کسالت و روزمرگی ، سوگ ، بیماری و
ژنتیک ، به عوامل تربیتی و اجتماعی استرس زا نیز توجه نمود که از مهمترین
آنها می توان به منزلت اجتماعی پایین ، نوع روابط قدرت در خانواده ، سن ،
تحصیلات ، جدایی وطلاق اشاره نمود ، که اگر با عوامل مستعد کننده ای همانند
احساس انفعال ، فقدان قدرت ، قابلیت اندک تاثیرگذاری در محیط و بی اختیاری
در زندگی همراه باشد تاثیر دوچندانی بر میزان و شدت افسردگی مخصوصا
افسردگی زنان بگذارد.
با
توجه به این مسائل نقش نهاد های گوناگون اجتماعی در انجام اقداماتی برای
کاهش میزان افسردگی بسیار مهم و چشمگیر است ، وزارت خانه های آموزش و پرورش
و و رزش و جوانان و سازمانهایی همانند صدا و سیما می توانند در این زمینه
یاری رسان باشند.