علم معصومین و نحوه شهادت (پرسش و پاسخ) !!!
چهارشنبه, ۱۳ اسفند ۱۳۹۳، ۰۴:۵۶ ق.ظ
با وجود اینکه پیامبران و ائمه معصومین از علم غیب برخوردار بودند؛ پس چرا گاهى اشیاى مسموم را تناول کرده و به شهادت مىرسیدند؟
پاسخ:
به نحو اجمال پاسخ سؤال این است که پیامبران و ائمه معصومین مکلف نبودند که بر اساس علم غیب خود عمل کنند؛ زیرا مشیت الهی به جریان امور هستی بر اساس نظام علل و اسباب طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است. اما در بیان تفصیل مطالب توجه به نکات ذیل راهگشا است:
یکم. هر چند پیامبران و امامان معصوم از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمىکند. به عنوان مثال، امام بر اساس علم عادى خود، میوهاى را پیشروى خود مىبیند که مانعى از خوردن آن نیست و تناول آن جایز است؛ هر چند بر اساس علم غیب، از مسموم بودن آن آگاهى دارد. در تأیید این مطلب دو دلیل ذکر شده است:
الف. عمل بر اساس علم غیب، در برخى از موارد، با حکمت بعثت پیامبران و نصب امامان منافات دارد؛ زیرا در این صورت، جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد و سایر افراد بشر، به بهانه برخوردار بودن معصومان از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادى، نسبت به آنان احساس جدایى و دوگانگى کرده و از وظایف فردى و اصلاحات اجتماعى سر باز خواهند زد.
ب. عمل دائمى بر اساس علم غیر عادى، موجب اختلال در امور است؛ زیرا مشیت و اراده غالب خداوند به جریان امور، بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر(ص) و ائمه، براى شفاى بیمارى خود و اطرافیانشان، از علم غیب استفاده نمىکردند. شاید یکى از حکمتهاى ممنوع بودن تمسّک به نجوم، تسخیر جن و ... براى غیبگویى و کشف غیر عادى حوادث آینده نیز همین اختلال در امور باشد.(صافى گلپایگانى، معارف دین، ج 1، ص 121).
دوّم. هر چند بر طبق روایات فراوان، امامان نسبت به حوادث گذشته، آینده و حال علم و آگاهى دارند. (اصول کافى، ج1، «باب ان الائمه: یعلمون علم ماکان و ما یکون ...»؛ بحارالانوار، ج 16، باب 14)؛ اما از روایاتى دیگر استفاده مىشود که این علم به صورت بالفعل نیست؛ بلکه شأنى است؛ یعنى، هرگاه اراده کنند و بخواهند چیزى را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه ذلک» (اصول کافى، ج1، «باب ان الائمه اذا شاؤا ان یعلموا علموا»؛ بحارالانوار، ج 26، ص 56، 116 و 117)؛ «هر گاه امام اراده کند که چیزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد».
پس علم غیب امام شأنى است نه فعلى؛ و براساس همین نکته، ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئیات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نکرده که بداند. (محمد رضا مظفر، علم امام، ترجمه و مقدمه على شیروانى، ص73؛ قابل ذکر است مظفر این پاسخ را به عنوان یک احتمال ذکر مىکند، ولى آن را نمىپذیرد). و یا در برخى موارد، دانستن چه بسا مانع کمال شود. چنانکه برخى گفتهاند در واقعه «لیلة المبیت» اگر امام على(ع) مىدانست که خطرى متوجه او نخواهد شد، خوابیدن در بستر پیامبر(ص) به منزله قبول خطر تلقى نمىشد.
سوّم. پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم، تکالیف و وظایفى مخصوص به خود دارند و به همین جهت، آنان در عین اینکه مىدانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد کرد، وظیفه داشتند اقدام کنند و یا با اینکه مىدانستند کارى که انجام مىدهند، منجر به شهادتشان خواهد شد، در جهت مصالح بالاتر و دستیابى به اهداف بلند، اقدام به انجام وظیفه مىکردند، چنانکه به دلایل متعدد امام حسین(ع) علم به شهادت خود داشت، ولى جهت انجام وظیفه اقدام کرد. (علامه طباطبایى، المیزان، ج18، ص194. وى این را به عنوان یک قول نقل کرده است).
چهارم. برخى از این موارد (مانند خوردن میوه زهرآلود به وسیله امام موسى کاظم(ع) و یا امام رضا(ع)) اجبارى و بدون اختیار بوده است. پس با اینکه مىدانستند به این وسیله به شهادت خواهند رسید؛ ولى به وسیله دشمن، مجبور به خوردن آن شدند و گزینه دیگرى فرا روى آنان نبود. البته این پاسخ اگر چه در جاى خود درست است و شواهد تاریخى بر آن مهر تأیید مىزند؛ اما نمىتواند پاسخى براى همه موارد باشد.
از پایگاه الکترونیکی پرسمان
پاسخ:
به نحو اجمال پاسخ سؤال این است که پیامبران و ائمه معصومین مکلف نبودند که بر اساس علم غیب خود عمل کنند؛ زیرا مشیت الهی به جریان امور هستی بر اساس نظام علل و اسباب طبیعی و علم عادی نوع بشر تعلق گرفته است. اما در بیان تفصیل مطالب توجه به نکات ذیل راهگشا است:
یکم. هر چند پیامبران و امامان معصوم از علم غیب برخوردارند و به وقایع گذشته و حوادث حال و آینده آگاهى دارند؛ اما تکلیف آنان مانند سایر افراد بشر، بر اساس علم عادى است و علم غیب براى آنان، تکلیفى ایجاد نمىکند. به عنوان مثال، امام بر اساس علم عادى خود، میوهاى را پیشروى خود مىبیند که مانعى از خوردن آن نیست و تناول آن جایز است؛ هر چند بر اساس علم غیب، از مسموم بودن آن آگاهى دارد. در تأیید این مطلب دو دلیل ذکر شده است:
الف. عمل بر اساس علم غیب، در برخى از موارد، با حکمت بعثت پیامبران و نصب امامان منافات دارد؛ زیرا در این صورت، جنبه اسوه و الگو بودن خود را از دست خواهند داد و سایر افراد بشر، به بهانه برخوردار بودن معصومان از علم غیب و عمل بر اساس علم خدادادى، نسبت به آنان احساس جدایى و دوگانگى کرده و از وظایف فردى و اصلاحات اجتماعى سر باز خواهند زد.
ب. عمل دائمى بر اساس علم غیر عادى، موجب اختلال در امور است؛ زیرا مشیت و اراده غالب خداوند به جریان امور، بر اساس نظام اسباب و مسببات طبیعى و علم عادى نوع بشر تعلق گرفته است. به همین جهت پیامبر(ص) و ائمه، براى شفاى بیمارى خود و اطرافیانشان، از علم غیب استفاده نمىکردند. شاید یکى از حکمتهاى ممنوع بودن تمسّک به نجوم، تسخیر جن و ... براى غیبگویى و کشف غیر عادى حوادث آینده نیز همین اختلال در امور باشد.(صافى گلپایگانى، معارف دین، ج 1، ص 121).
دوّم. هر چند بر طبق روایات فراوان، امامان نسبت به حوادث گذشته، آینده و حال علم و آگاهى دارند. (اصول کافى، ج1، «باب ان الائمه: یعلمون علم ماکان و ما یکون ...»؛ بحارالانوار، ج 16، باب 14)؛ اما از روایاتى دیگر استفاده مىشود که این علم به صورت بالفعل نیست؛ بلکه شأنى است؛ یعنى، هرگاه اراده کنند و بخواهند چیزى را بدانند، خداوند سبحان آنان را عالم و آگاه خواهد کرد: «اذا اراد الامام ان یعلم شیئا اعلمه اللّه ذلک» (اصول کافى، ج1، «باب ان الائمه اذا شاؤا ان یعلموا علموا»؛ بحارالانوار، ج 26، ص 56، 116 و 117)؛ «هر گاه امام اراده کند که چیزى را بداند، خداوند او را آگاه خواهد کرد».
پس علم غیب امام شأنى است نه فعلى؛ و براساس همین نکته، ممکن است نسبت به نحوه شهادت خود با همه جزئیات آن، علم نداشته باشد؛ چون اراده نکرده که بداند. (محمد رضا مظفر، علم امام، ترجمه و مقدمه على شیروانى، ص73؛ قابل ذکر است مظفر این پاسخ را به عنوان یک احتمال ذکر مىکند، ولى آن را نمىپذیرد). و یا در برخى موارد، دانستن چه بسا مانع کمال شود. چنانکه برخى گفتهاند در واقعه «لیلة المبیت» اگر امام على(ع) مىدانست که خطرى متوجه او نخواهد شد، خوابیدن در بستر پیامبر(ص) به منزله قبول خطر تلقى نمىشد.
سوّم. پیامبر اکرم(ص) و امامان معصوم، تکالیف و وظایفى مخصوص به خود دارند و به همین جهت، آنان در عین اینکه مىدانستند دشمن در فلان جنگ غلبه خواهد کرد، وظیفه داشتند اقدام کنند و یا با اینکه مىدانستند کارى که انجام مىدهند، منجر به شهادتشان خواهد شد، در جهت مصالح بالاتر و دستیابى به اهداف بلند، اقدام به انجام وظیفه مىکردند، چنانکه به دلایل متعدد امام حسین(ع) علم به شهادت خود داشت، ولى جهت انجام وظیفه اقدام کرد. (علامه طباطبایى، المیزان، ج18، ص194. وى این را به عنوان یک قول نقل کرده است).
چهارم. برخى از این موارد (مانند خوردن میوه زهرآلود به وسیله امام موسى کاظم(ع) و یا امام رضا(ع)) اجبارى و بدون اختیار بوده است. پس با اینکه مىدانستند به این وسیله به شهادت خواهند رسید؛ ولى به وسیله دشمن، مجبور به خوردن آن شدند و گزینه دیگرى فرا روى آنان نبود. البته این پاسخ اگر چه در جاى خود درست است و شواهد تاریخى بر آن مهر تأیید مىزند؛ اما نمىتواند پاسخى براى همه موارد باشد.
از پایگاه الکترونیکی پرسمان
- ۹۳/۱۲/۱۳