ماجرای معاون وزیر نفوذی منافقین که سال ۶۸ اعدام شد چه بود؟
آقایان!
جدینگرفتن بحث نفوذ باعث شد کشمیری تا شورای امنیت کشور و زریباف تا
مسئولیت شنود بالا بیایند
آیا هشدار رهبری درباره تلاش دشمن برای نفوذ در مراکز تصمیمگیری هم بازی با کلمه نفوذ است؟
خبر دستگیری چندخبرنگار دخیل در پروژه نفوذ خارجی در رسانهها طی روزهای اخیر خبرساز و باعث عکسالعمل رسانهها و جریانِ سیاسی همسو با آنها شد. به گزارش رجانیوز ویژگی مشترک اغلب این واکنشها «جناحی نشان دادن دستگیری اخیر» به «بهانه نفوذ» و نهایتا انکار تلویحی مسالهنفوذ بود. اما مروری برتاریخ انقلاب نشان میدهد این دیدگاه به خاطر واقعبینانه نبودنش چقدر آسیبزا خواهد بود.
آدرس غلط دولتیها: نفوذ اینچیزها نیست!
حسن روحانی فردای دستگیری این افراد اولین نفری بود که از این اقدام انتقاد کرد. او که درجلسه هیات دولت سخن میگفت با اشاره به اینکه «نباید خدای ناکرده برخی بخواهند از این کلمات و واژگان سوء استفاده کنند» گفت: «اینطور نباشد که از این پس با هر کس که مخالف هستیم، بخواهیم او را به نحوی متهم کرده و گروهی را به حاشیه برانیم.» او همچنین گفت: «باید به طور واقعی و جدی با هر گونه نفوذ بیگانگان مبارزه کنیم و نباید عده ای با کلمه "نفوذ" بازی کنند.» روحانی همچنین در دیداری فوری با همسر یکی از دستگیرشدگان ضمن ابراز تاسف از دستگیری او از پیگیری این مساله خبر داده بود.
واکنش حسن روحانی به این اقدام به مثابه چراغ سبزی بود تا دیگران نیز با تقلیل «نفوذ» به «دعواهای سیاسی و جناحی»، آن را تحریف و تخریب کنند و در نهایت نفوذ را انکار کنند. اکبر ترکان واژه نفوذ را «دکان و سوژه جدید دلواپسان» معرفی کرد. علوی وزیراطلاعات نیز در سخنانی که به سرعت به تیتر رسانهها تبدیل شدگفت: «کلمه نفوذ را باید با وزن مناسب خودش بکار ببریم و طوری نشود ارزش و تاثیر آن را کاهش دهیم تا به مطلب پیش پا افتادهای تبدیل شود.» علی شمخانی دبیر شورای عالی امنیت ملی نیز در برنامه نگاه یک همین خط را دنبال کرد و گفت: « آیا هر تماسی با بیرون به مفهوم نفوذ است؟ ما باید هوشیار باشیم. بدترین راه مقابله با نفوذ، تنزل موضوع نفوذ به یک مساله جناحی برای حذف رقیب است، چیزی که در این ایام برخی اوقات رخ داده است.»
با مروری بر اظهارنظرهایی از این دست میتوان «هویتزدایی از مساله نفوذ» و «تبدیل آن از یک واقعیت ملموس و عینی به یک مفهوم ذهنی و انتزاعی که هیچ مابهازای خارجی ندارد » را بزرگترین آدرس غلط این نگاه دانست. دیدگاهی که به خاطر سطحیدیدن مسائل هیچگاه به مساله نفوذ، عوامل نفوذی و سیاستهای القائی آنها حساسیت نشان نمیدهد. هرگاه هم دستگاههای امنیتی بر اساس وظیفه ذاتیشان با نفوذیهای جاخوشکرده در این جریان برخورد کنند؛ به جای بازنگری درخود، آنها را سوءاستفاده از بحث نفوذ و به تسویهحساب جناحی وسیاسی به بهانه نفوذ متهم میکند.
تجربههای نفوذ در دهه۶۰، از شورای امنیت ملی تا معاون وزیر
انقلاب اسلامی از ابتدا با بحث «نفوذ عوامل دشمن» در نهادها و سطوح مختلف درگیر بوده است. خصوصا در دودهه ابتدایی انقلاب یکی از رسالتهای دستگاههای امنیتی مقابله با عوامل نفوذی منافقین در نهادهای مختلف مثل وزارتخانهها، کمیته، نخستوزیری، دادگاهها، زندانها، کارخانهها و... بود. شبکه نفوذیهای منافقین که زیر نظرمهدی افتخاری فعالیت میکرد توانست در سایه خوب و منافقانه نقشبازی کردن عوامل خود به عنوان انقلابیهای دوآتشه و متدین؛ در سطوح مختلفی موفق به نفوذ شود. نفوذیهایی که یا تا مدتها عامل انتقال اطلاعات مهم به بیرون بودند و یا عامل شهادت و از دستدادن چهرههای مهم و تاثیرگذار انقلاب.
معروفترین این چهرهها کلاهی عامل انفجار حزب جمهوری و شهادت شهیدبهشتی، کشمیری عامل انفجار دفترنخستوزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر، کاظم افجهای نفوذی منافقین در زندان اوین و عامل شهادت شهید کچویی، محمود فخارزاده نفوذی در دادستانی وعامل شهادت شهید قدوسی و چهرههایی مثل جواد قدیری و عباس زریباف بودند که در سطوح مختلف نهادهای امنیتی مثل رکن دوم ارتش، اطلاعات نخستوزیری و اطلاعات سپاه موفق به نفوذ شده بودند. قدیری، کشمیری و زریباف هرسه از اعضای ستاد خنثیسازی کودتای نوژه بودند. زریباف پس از آن در بخش مبارزه باالتقاط اطلاعات سپاه در قسمت شنود مشغول به کار میشود و کشمیری به اطلاعات نخست وزیری میرود. پس از شکست منافقین ودرگیری نظامی با جمهوری اسلامی نیز نفوذیهای منافقین در جبههها باعث خسارات مختلفی شدند.
به موازات منافقین سایر جریانهای مخالف انقلاب مثل حزب توده نیز شبکه نفوذ خود را جلو میبردند که اعضای آن درسالهای ۶۱ و۶۲ دستگیرشدند. طی سالهای بعد شبکههای مختلف جاسوسی وابسته به آمریکا و اسرائیل نیز کشف شد. مهمترین آنها کشف شبکه ۵۲ نفره جاسوسی آمریکا توسط وزارت اطلاعات بود که خبرش در اردیبهشت سال ۶۸ اعلام شد. اعضای این شبکه که شامل طیفها و اقشار مختلفی از نظامی و دیپلمات گرفته تا روحانی و کتابفروش بودند آنقدر موثر بودند که به تعبیر آیتالله ریشهری وزیراطلاعات وقت «بسیاری از مشکلات و معضلات سالهای پایانی جنگ وموفقیتهای رژیم بعث مرهون فعالیتها و اطلاعات ارسالی از سوی این افراد و ارائه آنها به عراق ازسوی آمریکا بود.» عوامل این شبکه با حضور در تلویزیون به بازگویی بخشی از فعالیتهای خود برای مردم پرداختند. پورمحمدی معاونت ضدجاسوسی وقت وزارت اطلاعات سالها بعد دراینباره گفت: « به لطف خدا آن شبکه بزرگ ضربه خورد و جمع آوری شد که در تاریخ فعالیت ضدجاسوسی بعنوان بزرگترین ضربه به یک سازمان جاسوسی تعبیر شد. مقامات آمریکایی ۱۶ سال سکوت کردند دم برنیاوردند تا ناچار شدند اوائل سال ۸۴ اعتراف کنند به خاطر آن ضربه کاری که در آن تاریخ وارد شد هنوز ما از دسترسی به جامعه ایران محروم هستیم. »
اما همزمان با اعلام خبر کشف شبکه جاسوسی آمریکا،کشف یک شبکه جاسوسی منافقین نیز اعلام شد. شبکهای که یکی از اعضای آن سیدحسین سیدتفرشی (تفرشیها) از معاونین وزارت صنایع بود و در انتقال اخبار و اسرار مهم مملکتی نقش داشت. تفرشیها، مصطفی خانبانی و رضا رضوانی از اعضای این شبکه بودند که با برخی ملی-مذهبیها و اعضای نهصتآزادی هم مرتبط بودند. رضوانی به همراه همسرش موفق به فرار شد اما تفرشیها و خانبانی دستگیر و نهایتا به جرم جاسوسی اعدام شدند.
تجربه تاریخ انقلاب حکم میکند خواص باید نفوذِ نفوذیها را سد کنند، نه فرافکنی علیه برخورد با نفوذیها
نفوذ در هر دورهای و باتوجه به شرایط مختلف ساز و کار و شکل و قالب و هدف متفاوتی دارد، گاهی امنیتی است، گاهی فرهنگی، گاهی سیاسی، گاهی اقتصادی و گاهی ترکیبی از همه اینها. هر «پروژه نفوذ» عوامل مشخصی دارد که آن سیاست را در سیستمِ مدنظر پیگیری و پیاده میکنند. «اعتماد» بستر نفوذ است، این اعتماد گاهی نتیجه غفلت مسئولین مربوطه، گاهی نتیجه خوب نقشیازیکردن عامل نفوذی وگاهی هردو است. اعتماد شهیدرجایی به کشمیری و ماجرای معروف حمایت ایشان از نگشتن کیف او جلوی درب ورودی بیت امام مصداق بارزی از محققشدن این قضیه است.
متاسفانه سخنان اینروزهای مسئولین دولتی از جمله آقایان روحانی، علوی و شمخانی در واکنش به دستگیری عوامل شبکه نفوذ در رسانهها را میتوان بیشتر برخاسته از احساسات و جدینگرفتن مفهوم نفوذ دانست؛ و شاید از جنس برآشفتن و گلایه از اینکه چرا برخی افراد همسو با جناح سیاسیشان و اطرافیانشان به خاطر نقشآفرینی در پروژه نفوذ دستگیرشدهاند. حال آنکه تجربه تاریخی انقلاب ثابت کرده که راهحل نه سر زیربرفکردن و فرافکنی علیه هشداردهندگان و تضعیف نهادهای مسئول و برخوردکننده با نفوذ و انکار تلویحی آن؛ بلکه جدیگرفتن مساله نفوذ و هشدارهای دلسوزان دراینباره و سد کردن راه نفوذ است. اما اینکه به خاطر نارضایتی از دستگیری برخی همطیفهایمان برآشفته بر هرکسی که درباره نفوذ حرفزده بتازیم بیشک اقدامی نسنجیده و شایسته مذمت است.
رهبرمعظم انقلاب هم طی ماههای گذشته ضمن هشدار درباره نفوذ یکی از اهداف این پروژه را تأثیرگذاری بر «مراکز تصمیمگیری و تصمیمسازی» و تلاش برای «تغییر محاسبات مسئولین و افکار مردم» اعلام کردند. مسالهای که نشانههای آن را بوضوح میتوان در نگاه غلط حاکم بردولت درباره اقتصاد و گرهزدن همه مسائل و مشکلات جامعه حتی آبخوردن مردم با تحریمها و دشمنشناسی وارونه و تعریف تضاد اصلی با منتقدان به جای دشمن خارجی و امثاال اینها پیدا کرد. ایشان در دیدار با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شهریورماه سالجاری دراینباره چنین میگویند: «نفوذ سیاسی هم این است که در مراکز تصمیمگیری، و اگر نشد تصمیمسازی، نفوذ بکنند. وقتی دستگاههای سیاسی و دستگاههای مدیریّتی یک کشور تحتتأثیر دشمنان مستکبر قرار گرفت، آنوقت همهی تصمیمگیریها در این کشور بر طبقِ خواست و میل و ارادهی مستکبرین انجام خواهد گرفت؛ یعنی مجبور میشوند. وقتی یک کشوری تحت نفوذ سیاسی قرار گرفت، حرکت آن کشور، جهتگیری آن کشور در دستگاههای مدیریّتی، بر طبق ارادهی آنها است؛ آنها هم همین را میخواهند... [هدف این است که] در مراکز تصمیمگیری نفوذ کنند، اگر نتوانستند در مراکز تصمیمسازی [نفوذ کنند]؛ زیرا جاهایی هست که تصمیمسازی میکند. اینها کارهایی است که دشمن انجام میدهد.»
- ۹۴/۰۸/۱۸