چرا کورشپرستان تا این اندازه دروغ میگویند؟
یکی از پاسخهای این پرسش، ساده و کوتاه است: چون دستشان از اسناد و منابع تاریخی خالی است. چون هنگامی که اولین دروغهایشان فاش شد، بجای آنکه متنبه شوند و روش شرافتنمدانهتر و بهتری از تحریف و تخریب و نابودی فرهنگ و هویت مردم را در پیش گیرند، برای جبران آن دروغهای برملا شده، دست به ساختن و بافتن دروغهای تاریخی تازه یازیدند. دروغهایی که بصورت تصاعدی و انگلوار به اندازهای فراوان شده و رشد کرده که چونان ریسمانی سفت و سخت و چونان تارهای در هم تنیده بر دست و پای خودشان بسته شده و اینک در نهایت استیصال و درماندگی چارهای ندارند جز آنکه پاسخ هر منتقد منصف و واقعگرا و متکی به منابع را با چماقکشی و هرزهدرایی بدهند. اما این نیز ریسمان سختتر دیگری بر دست و پای آنان خواهد شد و نابودی دروغ را تسریع خواهد کرد. چنانکه امروزه چشمانداز امیدبخش آن از همه سو پیداست و نوید روزهایی را میدهد که مردمان این سرزمین ستمکشیده به دام سلطهگران و عنکبوتهای استتار کرده و ماران خوش خط و خال دیگری نیفتند.
البته باید یادآور شد که حساب کورشپرستان از اشخاص بعضاً خوشقلبی که طعمه و قربانی کورشپرستان هستند و مهملات آنان را از روی سادگی و سادهدلی باور میکنند، جداست.
و اما در ادامه ی صحبت های جناب
این در واقع یک اصطلاح معروف در زبان انگلیسی است به صورت:
The first step is always the hardest
۲- دستانی که کمک می کنند پاکتر از دستهایی هستند که رو به آسمان دعا می کنند.
The hands that help are holier than the lips that pray
۳- کار بزرگ وجود ندارد، به شرطی که آن را به کارهای کوچکتر تقسیم کنیم
این جمله متعلق به هنری فرد آمریکایی صاحب کارخانه خودرو سازی فرد می باشد. اصل این جمله هم به این شکل بوده :
Nothing is particularly hard if you divide it into small jobs
این جمله متعلق به آنتونی رابینز نویسنده ی معروف آمریکایی است. اصل جمله هم به صورت زیر بوده:
If you do what you've always done, you'll get what you've always gotten
بله دوستان! و نتیجه ی این دروغ ها و توهمات انسان را به کجاها که نمی برد. عکس زیر یکی از قربانیان این توهمات را به تصویر کشیده است .
کتاب پی یر لوکوک "کتیبه های هخامنشی" به صورت انگلیسی در سطح اینترنت موجود است . من آن را هم برای علاقه مندان می گذارم تا با سایت ایران اطلس مقایسه کنند و تطبیق دهند. توجه کنید که هر کتیبه دارای اسم مخصوص و شماره مشخص است . مثلا DB اشاره به کتیبه داریوش (D) در بیستون (B) دارد. اکنون وصیت نامه کوروش، داریوش و یا جملات جعلی منسوب به کوروش نظیر "برای مبارزه با تاریکی شمشیر نمیکشم، بلکه چراغ روشن می کنم" را پیدا نمایید .
به هر حال اگر باز هم نتوانستهام شما را قانع کنم که این وصیت نامه ها تقلبی است ، سعی کنید اسم موزه ای را که این سنگ نبشته در آن نگهداری می شود پیدا کنید و اگر موفق شدید حتما به ما هم بگویید. چون اینگونه مثل نامه ی دروغین عمر ابن الخطاب به یزدگرد سوم ما می توانیم با موزه تماس گرفته و از بود و نبود این اثر در آرشیو آنها اطلاع پیدا کنیم و یا از سایت اصلی آنها این اثر را پیدا کنیم.البته خودتان هم اگر مایل هستید می توانید این کار را انجام دهید و از سایت موزه آن را پیدا کنید. اما به شما اطمینان خاطر می دهم که در این راه فقط وقت خود را تلف خواهید کرد. به هر حال انتخاب با خودتان است.
روز جهانی کوروش بزرگ جعلی است
نمی دانم می دانید یا نه اما دیروز روز جهانی(!) مجازی کوروش بزرگ بود . همان
روزی که خود کوروش هم از آن اطلاعی ندارد چون بنده خدا چند روز قبل بابل
را فتح کرد و منشورش را هم نوشت و رفت. اما به هر حال از نظر برادران کوروش
پرست مرغ یک پا دارد و بس. خود کوروش هم الان از قبر بلند شود و شهادت دهد
که آقا به جدتون قسم من چند روز قبل بابل را فتح کردم شما از کجا می گویید ۷
آبان بوده، اینها ساز خود را می زنند . تازه بعید هم نیست به خود کوروش
هم انگ وطن فروشی و ... بزنند که چرا با آنها مخالفت می کند . راستش ما
نفهمیدیم غیر از آقایان کوروش پرست آن هم در سطح اینترنت و یکی دو تا شبکه ی
در پیت ماهواره ای چه کس دیگری این روز مجازی را جهانی می داند ؟ نمی دانم
اگر خود بان کیمون بیانیه بدهد که روز جهانی کوروش وجود خارجی ندارد اینها
را کفایت می کند یا نه؟
راستش وقتی این افراد را می بینم یاد این شعر ابن یمین می افتم:
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
پیش از هر چیز باید بگویم که من نمی خواهم در مورد شخصیت
کوروش بزرگ صحبت کنم یا آن را زیر سؤال ببرم. بنده هم به شخصه با اینکه یک روز در
تقویم خودمان به نام این شخصیت تاریخی ثبت شود و یا تلاش برای ثبت جهانی آن کاملا موافقم. اتفاقا شاید همین امر
سبب شود دکان دروغ گویان برچیده شود. این یک واقعیت هست که
یک مشت دروغ گو مدام در حال شایعه پراکنی و توهم سازی هستند و این سبب می شود تا ما هم بیکار ننشینیم. البته قدمت
این دروغ (روز جهانی کوروش ) به چند سال می
رسد. ناگفته نماند که هر سال هم بسیاری از رسانه های خارج نشین فارسی زبان دایه ی دلسوز تر از مادر شده، این روز را به طور گسترده پوشش می دهند. شاید اکثر ما زمانی که از راه های مختلف نظیر پیامک(اس ام اس)، ایمیل و یا راه های دیگر شنیدیم
سازمان ملل روز ۲۹
اکتبر، سالروز ورود کوروش به بابل، مصادف با ۷
آبان را روز جهانی گرامیداشت کوروش قرار داده ، بسیار مسرور گشتیم ولی غافل شدیم تحقیق کنیم ببینیم واقعا این خبر راست هست یا نه. البته این را هم باید گفت که در همان زمان خیلی از سایت های معتبر متاسفانه
این خبر جعلی را پوشش دادند ولی بعد از سایت خود پاک کردند . همین امر موجب شد تا افراد بیشتری این روز جعلی را واقعی بپندارند و این روند متاسفانه همچنان ادامه دارد (+). این را هم باید اضافه کرد که متاسفانه توجه نامناسب و ناکافی در کشور ما به تاریخ قبل از اسلام سبب شده
برخی سودجویان و به ویژه اسلام ستیزان و باستان پرستان از این فرصت سو استفاده کرده و با
نشر اکاذیب سعی در تحریف تاریخ بکنند و آن را غیر از آنچه که هست نشان
دهند. بدتر آنکه برای مقابله با شخصیت های مذهبی، سعی در مقدس جلوه دادن
کوروش و تنی چند از شاهان هخامنشی می کنند و بعضا در سطح اینترنت جملاتی
جعلی منسوب به این شخصیت ها مشاهده می شود که هیچ سندیتی ندارند (در این
باره در آینده بیشتر توضیح می دهم ). حال آنکه اگر به این بخش از تاریخ
کشورمان بیشتر توجه می شد، کنکاش بیشتری صورت می گرفت و برخی ناملایمات به وجود نمی آمد، هرگز این جماعت
دروغ گو به خود این جرات را نمی دادند تا با بر انگیختن حس وطن دوستی در هم
میهنانمان، از آنها برای مقاصد سیاسی خود استفاده کنند. با این مقدمه بهتر است برویم سر اصل مطلب:
همانطور که در نامه ی دروغین عمر ابن الخطاب به یزدگرد و پاسخ وی گفتم، بهترین کار برای اینکه بفهمیم یک مطلب دروغ هست یا نه ، این هست
که به سایت اصلی مراجعه کنیم. پس اگر روز بزرگداشت کوروش روزی جهانی باشد که توسط سازمان
ملل به ثبت رسیده باشد ، باید در سایت سازمان ملل موجود باشد. اما در تقویم سازمان
ملل در مورد روز های جهانی و بین المللی (+)می بینیم
که ۲۹
اکتبر ، به هیچ وجه به اسم کوروش هخامنشی ثبت نگردیده و اصلا در این روز هیچ مناسبتی
وجود ندارد حال آنکه روز ۲۱ مارس به عنوان روز بین المللی نوروز در این تقویم شناخته شده و وجود دارد. توجه کنید که این تقویم مناسبت های سازمان یونسکو که از سازمان های تخصصی وابسته به سازمان ملل متحد هست را هم در خود گنجانده است .
با جست و جو در اینترنت برای یافتن منبع این دروغ ، اولین سایتی که به
چشم می خورد بخش فارسی سایت ویکی پدیا است که در این مورد توضیح می دهد .(+)
همانطور که پیداست ، این روز به پیشنهاد سازمان بین المللی نجات پاسارگاد٬ انتخاب و نامگذاری شده است پس یعنی سازمان ملل و جهانی بودن این روز منتفی است . به عبارت بهتر این روز در هیچ کجا ثبت نشده و هیچ رسمیتی ندارد بلکه فقط توسط این سازمان پیشنهاد داده شده . اما چه کسی این سازمان را بین المللی خوانده هنوز معلوم نیست. در خود سایت مزبور هم هیچ توضیحی درباره اینکه این نهاد، یک نهاد بین المللی است و به ثبت رسیده باشد به چشم نمی خورد. نه آدرسی، نه شماره تلفنی و نه چیزی دیگر در حالی که یک شرکت کوچک هم اینها را دارد چه برسد به یک سازمان بزرگ بین المللی. بگذریم از اینکه ما تا به حال اصلا نام این سازمان را هم نشنیده بودیم.
نکته ی دیگری که وجود دارد ، انتخاب ۲۹ اکتبر یعنی ۷ آبان برای سالروز این بزرگداشت است. حال آنکه بر اساس تحقیقات رضا مرادی غیاث آبادی تاریخ نویس، این روز یعنی روز ورود کوروش به بابل، شادباش و پیمان صلح با مردم برابر با ۲۹ مهر ایرانی (۲۸ اکتبر سال فتح بابل یا ۲۰ اکتبر در حال حاضر ) می باشد (+). سؤال مهم اینجاست که چرا این نهاد به اصطلاح بین المللی که خود را پاسدار پاسارگاد هم معرفی می کند، روز ۷ آبان را انتخاب کرده است حال آنکه هیچ تحقیقی برای اثبات ادعای خود ارائه نمی کند؟ آیا نباید یک رخداد ایرانی ، مطابق با تقویم ایرانی یعنی ۲۹ مهر ماه مصادف با ۲۰ اکتبر میلادی معرفی شود؟ لازم به توضیح است که آقای غیاث آبادی انتخاب هفتم آبان برای ورود کوروش به بابل را بی اساس می داند.
نکته آخری که وجود دارد معرفی روز بزرگداشت مجازی کوروش به عنوان روز جهانی یا بین المللیحقوق بشر در برخی سایت هاست حال آنکه روز جهانی حقوق بشر برابر با ۱۰ دسامبر می باشد که می توانید از همان تقویم روز های جهانی سازمان ملل صحت آن را بررسی کنید و هیچ ربطی هم به فتح بابل توسط کوروش ندارد بلکه سالروز تصویب اعلامیه ی جهانی حقوق بشر در سال ۱۹۴۸ است(+).
بنابراین ، اینکه عده ای هر سال خواسته یا ناخواسته، دانسته یا ندانسته دنبال رو باستان پرستان و اسلام ستیزان می شوند و این روز را جشن می گیرند برای ما نیز مبهم است. چرا که این روز نه به تایید سازمان ملل (و نه هیچ سازمان معتبر دیگر) رسیده و نه از نظر تاریخی برای آن استدلال و مدرکی ارائه شده است.
از: عمربن الخطاب خلیفه المسلمین به : یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد! من آینده خوبی برای تو و ملتت نمی بینم مگر اینکه پیشنهاد مرا قبول کرده و بیعت نمایی.. زمانی سرزمین تو بر نیمی از جهان شناخته شده حکومت میکرد لیکن اکنون چگونه افول کرده است؟ ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملت تو محکوم به فناست. من راهی برای نجات به تو پیشنهاد می کنم... شروع کن به عبادت خدای یگانه ، یک خدای واحد ، تنها خدایی که خالق همه چیز در جهان است.. ما پیغام او را برای تو و جهان می آوریم ، او که خدای حقیقی است... آتش پرستی را متوقف کن ، به ملتت فرمان ده آتش پرستی را که کذب می باشد متوقف کنند و به ما بپیوندند برای پیوستن به حقیقت. الله خدای حقیقی را بپرستید ، خالق جهان را. الله را پرستش نمایید و اسلام را بعنوان راه رستگاری خود قبول کنید... اکنون به راههای شرک و پرستش کذب پایان داده و اسلام را بعنوان ناجی خود قبول کنید. با اجرای این تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسیان را پیدا خواهی نمود. اگر تو بدانی چه چیزی برای پارسیان بهتر است ، تو این راه را انتخاب خواهی کرد. بیعت تنها راه می باشد. الله اکبر محل امضای عمر خلیفه المسلمین عمربن الخطاب
چندی است که در سطح اینترنت یک نامه جعلی از عمر ابن الخطاب به یزدگرد سوم و پاسخ یزدگرد به او در حال چرخش است و بحث های زیادی را به دنبال داشته است و خوب البته یک عده ساده لوح هم این حرف ها را باور کرده اند . واقعا من نمی دانم چطور برخی انسان های بی وجدان اینقدر راحت توی روز روشن دروغ شاخدار می گویند. تازه وقتی هم می گویی این دروغ است ، می روند یک عکس معلوم نیست از کجا و مربوط به چی جعل می کنند که بیا این هم عکسش . حالا نویسنده این مهملات کی بوده کاری نداریم اما طرف اینقدر بی سواد بوده که حتی نمی دونه که چنین نامه ای را در صورت وجود توی موزه ی لندن نگهداری نمی کنند چون همانطور که اسمش داد می زنه این موزه آثار مربوط به انگلیس و خود لندن رو نگهداری می کنه نه این نامه رو . یعنی اگر هم وجود خارجی می داشت، توی موزه لندن نمی بود بلکه توی موزه ی بریتانیا می بود. بهترین کار به نظر من برای اینکه باورتون بشه این نامه جعلی است این هست که خودتان با این موزه ها تماس بگیرید و آنوقت می بینید که به شما می گویند چنین نامه هایی در موزه ما نیست . اتفاقا ما که این کار را کردیم و برای همین این اطلاعات رو کسب کردیم . مسوولین محترم موزه ها هم خیلی خوب جواب ما را دادند و مسوول موزه بریتانیا به ما گفت که قبلا هم تماس هایی در خصوص این نامه جعلی داشته است اما گفت باور کنید چنین نامه ای توی موزه ما نیست و وجود نداره !
اما در پاسخ به این نامه ی کذایی که وقت ما را گرفت، یک دوستی یکم با اینها شوخی کرده که من فکر می کنم خواندن آن خالی از لطف نباشد. خواندن نامه های تقلبی به میل خودتون اما جواب رو حتما بخونید و اگه باز هم باورتون نشد خودتون زنگ بزنید بپرسید یا از سایت اصلی موزه ها سعی کنید این نامه را پیدا کنید تا باور کنید که وجود خارجی نداره.
این مطلب نامه پراکنی عمر و یزدگرد بدجوری مشکوک می زند!
مشکوک که چه عرض شود، به طرز خندهداری دم خروس «پانایرانیسم افراطی» و تعصب سلطنتطلبانه از گریبان لحن و نگارش آن پیداست.
این که آیا مکاتبات دیپلماتیکی با این شیوه و لحن و ادبیات در آن زمان بوده
و یا خط مذکور دقیقاً خط عربی صدر اسلام است و این که چنین سندی در موزه
لندن وجود دارد و اگر وجود دارد تا چه اندازه معتبر و واقعی است، کارشناسان
باید نظر بدهند.
اما اگر کارشناس هم نباشیم با کمی دقت میبینیم که شیوهی نگارش به ویژه
پاسخ شاه ساسانی به شدت امروزی است و همین مساله موجب می شود تا در جعلی
بودن این نامه بیشتر یقین پیدا کنیم.
این سوال را همیشه پرسیدهایم که چرا عدهای به خاطر لجاجت با زنبابا
میخواهند کل خانه را به آتش بکشند؟ اما پرسش مهمتر این است: چرا به خاطر
حب و بغض، تاریخ را باید از سر تعصبهای شخصی و منافع سیاسی تحریف کرد و
برای جوانان به جای آگاهی و منطق راستین، ایجاد عصبیت نمود؟
خندهدارترین و جالب توجه ترین و در حقیقت سوتی ترین و ضایعترین بخش نامه که جعلی بودن آن را به اثبات میرساند این پاراگراف است:
«افسوس و ای افسوس... که ارتش پارسیان ما از ارتش شما شکست خورد و حالا
مردم ما مجبورند همان خدای خودشان را این بار با نام الله پرستش کنند
و...».
اما چند خط پایینتر در کمال تعجب و تحیر میبینیم که:
«من از تو میخواهم که با الله اکبرت در همان بیابان های عربستان بمانی و به شهرهای آباد و متمدن ما نزدیک نشوی!!»
جلالخالق! گویا برادر نویسنده نامه (آق یزدگرد!) فراموش کردهاند که ارتش
شان شکست خورده و خودشان قرار است تا مرو فرار کنند بعد برای عمر قپی
میآیند که به شهرهای او نزدیک نشود! نه یزدگرد فراموش نکرده، این
نویسندهی جاعلِ حواس پرت و امروزی نامه بوده که قضیهی دهقان فداکار
وکوکب خانم را با هم قاطی کرده است.
سراسر نامه علاوه بر مضمونها و اصطلاحات ژورنالیستی امروزی، مملو از
فحاشی و اهانت و راسیسم است: «سگ شکاری»، «عربهای پست و مزخرفگو و
سرگردان در بیابانهای عربستان و انسانهای عقب مانده بیابان گرد»،
«مردک»!!
«تو و پدران تو داشتند سوسمار میخوردند و دخترانتان را زنده به گور میکردی»،
«شما فرزندان خدا را گردن میزنید، اسرای جنگی را میکشید، به زنها تجاوز میکنید، دختران خود را زنده به گور میکنید، به کاروانها شبیخون میزنید، دسته دسته مردم را می کشید، زنان مردم را میدزدید و اموال آنها را سرقت میکنید. قلب شما از سنگ ساخته شده است.ما تمام این اعمال شیطانی را که شما انجام می دهید محکوم می کنیم»
عجب! در زمان یزدگرد هم محکوم کردن اعمال نظامی مد بوده ولی خب آن موقع جامعه ملل و سازمان ملل و حقوق بشر که نبوده، محکوم میکردند که چه بشود!؟
«اعمال قبیح» و« به سرزمینهای دیگر حمله میکنید، مردم را دسته دسته قتل
عام میکنید، قحطی به ارمغان میآورید و ترس و تهیدستی به راه میاندازید،
شما اعمال شیطانی را به نام الله انجام می دهید. چه کسی مسئول این همه
فاجعه است؟»
این جملهی آخری خیلی جالب بود! شاه قدرتمند ساسانی و شاه پارسیان و آریاییان و خیلی سرزمینهای دیگر که بپرسد مسؤول کیست خیلی ضایع است!.
«غارت» «ویرانی»، «بیابانگردهای وحشی»، «تو و دار و دسته ات»
ها ها ها! طرف فکر کرده به دار و دسته نیویورکیها یا باند آلکاپون نامه نوشته! البته این دارودسته اکنون حدود 1.500.000.000 میلیون نفر شدهاند،
«سوسمار خوردنها و شیر شتر نوشیدنها»، «دستههای دزد»، «چهارپایان سنگدل»، «جنایتکاران»، «عقاید ترسناک»، «خوی وحشیگری»...
متن نامه عمر بن الخطاب نیز جالب توجه است.
حتی «بسم الله الرحمن الرحیم» مرسوم را ندارد!
بی مقدمه آغاز کرده از عمر بن الخطاب به...
طرف کمی بیشتر جوگیر می شد حتماً می نوشت: رونوشت: دبیرخانه وزارت امور خارجه مسلمین!
در ابتدا و پایان نامه نیز به جای «اسلام بیاور» تاکید شده: «با من بیعت
کن»!
در حالی که یزدگرد بیچاره هنوز اسلام نیاورده چطور بیعت کند!؟ لفظ بیعت میان همفکران و همکیشان به کار میرود. مثل این که یکی را بخواهیم به مسیحیت دعوت کنیم و بگوییم مثلاً: بیا و مراسم عشای ربانی را به جای بیاور! برادرمن! اول بپرس طرف مسیحی میشود، نمیشود و... .
حالا همین عنوان یعنی نامه عمر ابن خطاب ... را در گوگل جست و جو کنید تا ببینید چطور مشتی ساده لوح به همین سادگی این دروغ مزحک را باور کرده اند. امیدوارم شما جزو آنها نبوده باشید یا اگر هم بوده اید ، از این پس مطالب موجود در اینترنت را با دقت و هوشیاری بیشتری مطالعه کنید.
- ۹۵/۰۸/۱۰