- ۰ نظر
- ۱۳ اسفند ۹۳ ، ۲۱:۱۸
خاطره دیگر مربوط به عملیات کربلای 5 است که در آن لشکر 10 سید الشهدا ماموریت شکستن خط و تصرف دژ اصلی شلمچه به طول 5/5 کیلومتر را برعهده داشت. کار بسیار دشواری به نظر میآمد. لحظه ای بود که از عملیات نسبتا ناموفق کربلای 4 برگشته بودیم، حدود سه، چهار ماهی بود که نیروها اعزام شده و در جبهه مانده و بسیجیها به مرخصی نرفته بودند. در قرارگاه خاتمالانبیا و با حضور جناب آقای هاشمی رفنسجانی که آن زمان جانشین فرماندهی معظم کل قوا بود و با حضور فرماندانان لکشرها و نیروی زمینی ارتش و فرماندهی کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بحث سه روزهای پیرامون اینکه از کدام محور حمله کنیم، انجام شد. محورها و مکانهای مختلف عملیاتی مورد ارزیابی قرار گرفت و بحثها و گفتگوهای زیادی تا حصول نتیجه نهایی صورت گرفت و نظرات کارشناسی مخالف و موافق متعددی ابراز گردید تا بالاخره عمده نظرها بر منطقه عملیاتی کربلای 5 و محور شملچه متمرکز گردید.
شاید بارها آیه "ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیائ عند ربهم یرزقون" را شنیده و خوانده باشیم، اما در گذر ایام روزگار حادثه ای اتفاق می افتد که زنده بودن شهدا را دوباره برایمان یاد آوری میکند واز ما میخواهد با چشم دل، حقیقت آیات قرآن را بنگریم.
" عــــباس جـــــان چه خبر ؟
چه کــار میـــکنى ؟ "
گــــفت :
" به نگهبانى دل مشغولیم .. که غیر از خـــــــدا کسی وارد نشود .. ! "
|
شهید بابایی
ماجرای فارغ التحصیلی از دانشکده خلبانی آمریکا را چنین تعریف کرده است: «دوره خلبانی ما در آمریکا پایان یافته بود، ولی به دلیل گزارشهایی که در پرونده خدمتم درج شده بود، تکلیفم روشن نبود و به من گواهینامه نمیدادند، تا این که روزی به دفتر مسئول دانشکده ـ که یک ژنرال آمریکایی بود ـ احضار شدم و به اتاقش رفتم و احترام گذاشتم. او از من خواست که بنشینم. پرونده من در جلو او روی میز بود. |