قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند

"جستجو در مطالب ویلاگ "

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سایت های کاریابی و کارآفرینی

پیشگویی های شاه نعمت الله ولی ، از آخرالزمان !!!

دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۰۸:۵۱ ب.ظ

ما در اینجا به مقتضیات زمان صرفاً اشعاری از  این دیوان  که مربوط به  ایشان می باشد را منتشر می کنیم و تاکید می کنیم که ؛ تنها خداوند از زمان ظهور مطلع است و امر ظهور فقط در ید قدرت خدای مهربان است و تعیین وقت برای ظهور مورد تایید علمای شیعه نمی باشد، امید واریم به یاری خداوند  ظهور نزدیک باشد! انشاء الله !

برخی دوستان ، درخصوصی پیام دادن که برخی مطالب و اشعارش دستکاری شده ،  اکر کسی به اصل ش دسترسی داره بفرسته که انتشار بدیم 

پیشگویی های شاه نعمت الله ولی سید الکاملین نور الدین بن میر عبدالله بن محمد بن عبدالله بن کمال الدین یحیی بن هاشم بن موسی بن جعفر بن صالح بن میر حاتم بن سید علی بن ابراهیم

بن سید علی کاشانی بن میر محمد بن سید اسماعیل بن ابی عبدالله بن محمد باقر فرزند حضرت علی بن الحسین ( علیه السلام ) در روز دوشنبه چهاردهم ربیع الاول 731 هجری قمری در شهر حلب متولد شد از عرفای مشهور قرن هشتم و نهم هجری بوده است و در روز پنجشنبه بیست و سوم ماه رجب 832 و به روایتی 834 هجری در کرمان دعوت حق را لبیک گفت و در شهر ماهان به خاک سپرده شد .
در طول سال ها بعد از رحلت شاه نعمت الله ولی ، اشعار ایشان بر افراد متعددی انطباق داده شده است . مانند شاه اسماعیل صفوی و فرزندش. به همین جهت انطباق این اشعار بر افراد خاص ممکن است باعث انحراف گردد. به هر حال امر ظهوری امام زمان(عج) فقط در ید قدرت الهی می باشد و لذا نمی توان به صرف یک شعر زمانی را برای ظهور امام تعیین نمود.
بسم الله الرحمن الرحیم

قدرت کردگار می بینم حالت روزگار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم بلکه از سر یار می بینم
از سلاطین گردش دوران یک بیک را سوار می بینم
هر یکی را بمثل ذره نور پرتوی آشکار می بینم
بعد از آل ائمه اطهار دیگری را سوار می بینم
از پس شاهی همه اینها چند سلطان بکار می بینم
از بزرگی و رفعت ایشان صفوی بر قرار می بینم
چند سلطان ز نسل او پیدا همه را بر قرار می بینم
آخر پادشاهی صفوی یک حسینی بکار می بینم
از بخارا هرات و بلخ و سرخس لشگری بیشمار می بینم
باز بعد از خرابی ایشان سار بانی بکار می بینم
نادری در جهان شود پیدا قامتش استوار می بینم
بیست و شش سال پادشاهی او تا بگردون غبار می بینم
آخر عهد نوجوانی او قتل او آشکار می بینم
پادشاهی ز نو شود پیدا
تیغ او آبدار می بینم
بیست و پنج است پادشاهی او سکه اش بی عیار می بینم
چون ز نسلش بسی ولد ماند بوالعجب روزگار می بینم
پادشاهی بود محمد نام شهیش با وقار می بینم
ده و هفت است پادشاهی او اولش با وقار می بینم
لشکرش سی سه صف برای جلال جنگ او آشکار می بینم
عهد آن شاه کشور دوران دو بلا آشکار می بینم
یک تزلزل بود یکی طاعون حال مردم فکار می بینم
غارت و قتل شیعیان علی دست ایشان بکار می بینم
غین و شین چونکه بگذرد از سال این اساس آشکار می بینم
شهر تبریز را چو کوفه کند شهر طهران را قرار می بینم
جنگ او در میان تبریز است فتح او آشکار می بینم
در صفا هان چو او پیاده شود در ابر قو سوار می بینم
چون بهم می رسند شاه و سوار قتل او آشکار می بینم
قتل آن شاه کشور دوران در صف کار زار می بینم
اربعین است پادشاهی او دولتش کامکار می بینم
دائم او را همی ز کثرت لیل لیل او بی نهار می بینم
لیک آن شاه را زیانی هست محرم او نگار می بینم
چون فریدون به تخت بنشیند دولتش بر قرار می بینم
صر صر دیگرش شود پیدا پای او در رکاب می بینم
مسکن و فوت او در اصفهان بر سر مرغزار می بینم
حاکم قندهار مثل شتر بر دماغش مهار می بینم
حکم درباره اش صدور دهند سر او را بدار می بینم
ناگهان شخصی از توابع لر
حاکم کامکار می بینم
هست شاه و وکیل خوانندش کمترین هوشیار می بینم
پادشاهی کند چو بیست و دو سال کارش آخر بزار می بینم
بعد از آن لر , لر دگر آید ظالم و نابکار می بینم
سکه از نو زند چو بر رخ زر درهمش کم عیار می بینم
هشت سال است پادشاهی او دولتش بی مدار می بینم
چون زمستان پنجمین گذرد ششمین خوش بهار می بینم
حال امسال صورت دگر است نه چو پیرار و پار می بینم
پادشاهی به تخت بنشسته دولتش پایدار می بینم
آن حسن خلق و آن حسن طینت باب عالی تبار می بینم
فرد مردانه اولوالعزی محرم آشکار می بینم
میم از اول و دال از آخر نام آن نامدار می بینم
پادشاه تمام دانایی در همه کار زار می بینم
گرگ با میش و شیر با آهو در چرا بر قرار می بینم
ناگهان کشته میشود در خواب قاتل او چهار می بینم
این جهان را چو او کند بدرود نیک از او یادگاری می بینم
بعد از آنگه که او فنا گردد شاه دیگر بکار می بینم
که محمد بنام او باشد تیغ او آبدار می بینم
چهارده سال پادشاهی او دولتش کامکار می بینم
ناصر الدین به نصرت دوران چهارده هشت سال می بینم
کوکب روشنی بود پیدا بلکه دنباله دار می بینم
از خراسان و ری صفاهان هم چه دهل ها بکار می بینم
روز جمعه در شهر ذیقعده تن او در مزار می بینم
شاه دیگر بکار آید شاهیش نا گوار می بینم
چهارشنبه ز شهر ذیقعده مرگ او آشکار می بینم
بعد از آنگه که او فنا گردد پسرش یادگار می بینم
غین و ده دال چون گذشت از سال بوالعجب روزگار می بینم
گرد آیینه است سیر جهان گرد و رنگ و غبار می بینم
شه چو بیرون رود ز جایگهش
شاه دیگر بکار می بینم
نوجوانی مثال سرو بلند رستمش بنده دار می بینم
در امور شهی است بی تدبیر لیکنش بخت یار می بینم
احتساب و حساب در عهدش سست و بی اختیار می بینم
ظلم پنهان خیانت و تزویر بر اعاظم شعار می بینم
دولتش بی حساب میدانم مکنتش بیشمار می بینم
در حقیقت شهی بود ظالم عاری از حق شعار می بینم
علمای زمان او دائم همه را تار و مار می بینم
دائم اسبش بزیر زین طلا کهتران را سوار می بینم
نا بکاری مثال دیو مهیب ستمش بزروار می بینم
چون فریدون به تخت بنشیند پسرانش قطار می بینم
در امور شهیش بی تدبیر لیک بختش ببار می بینم
نیست فضل الخطاب در عهدش فضل را مات وار می بینم
کار و بار زمانه وارونه قحط هم ننگ وار می بینم
عدل و انصاف در زمانه او همچو هیمه به نار می بینم
در زمانش وفا و عهد درست همچو یخ در بهار می بینم
پس فرومایگان بی حاصل حامل کار و بار می بینم
کهنه رندی بکار اهرمنی اندرین روزگار می بینم
متصف بر صفات سلطانی ست لیک من گرگ وار می بینم
هست فصل حجاب در عهدش فصل را بی تبار می بینم
چون دو ده سال پادشاهی کرد از شهی بر کنار می بینم
روز شنبه ز شهر ذیقعده تن او بر مزار می بینم
پسرش چون به تخت بنشیند بوالعجب روزگار می بینم
سکه نو زند چو بر رخ یار درهمش کم عیار می بینم
غارت و قتل مردم ایران دست خارج بکار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار در یمین و یسار می بینم
کا ر و بار زمانه وارونه بلکه وارونه وار می بینم
پدران رحم بر پسر نکنند پسران را بدار می بینم
جنگ سختی شود تمام جهان کوه و صحرا تبار می بینم
مردمان جهان چه مرد چه زن همگی در فرار می بینم
اندکی امن اگر بود آنروز در سر کوهسار می بینم
دولت مرد و زن رود به فنا حال مردم فکار می بینم
کم ز چهل چونکه پادشاهی کرد سلطه اش تار و مار می بینم
بر سر کوی و بر سر برزن نام او زشت وار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار در کمین بیشمار می بینم
شور و غوغای دین شود پیدا سر به سر کار زار می بینم
بعد از این شاهی از بین برود دولتی پایدار می بینم
سیّدی را از نسل آل رسول نام او بر قرار می بینم
نایب مهدی آشکار شود نوع عالی تبار می بینم
پادشاهی تمام دارنده سروری با وقار می بینم
بندگان جناب حضرت او سر به سر تابدار می بینم
گرگ با میش و شیر با آهو در چرا هم کنار می بینم
تا چهل سال ای برادر جان دور آن شهریار می بینم
دور ایشان تمام خواهد شد
لشکری را سوار می بینم
قائم شرع آل پیغمبر به جهان آشکار می بینم
دولت مهدی آشکار شود بلکه من آشکار می بینم
( م ح م د ) می خوانند نام آن نامدار می بینم
صورت و سیرتش چو پیغمبر حلم و علمش تمام می بینم
در کمر بند آن سپهر وقار تیغ چون ذوالفقار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم بلکه بر سر یار می بینم
سمت مشرق زمین طلوع کند گور دجال زار می بینم
رنگ یک چشم او به چشم کبود خری بر خر سوار می بینم
لشکر او بود ز اصفهان هم یهود و مجار می بینم
هر قدم از خرش بود میلی دور گردن غبار می بینم
صورت نیمه همه خورشید به نظر آشکار می بینم
آل سفیان همه طلوع کند همه کس را فکار می بینم
سروری را که هست پاینده یا با ذوالفقار می بینم
هم مسیح از سما فرود آید پس کوفه غبار می بینم
آل سفیان تمام کشته شوند با هزاران سوار می بینم
از دم تیغ عیسی مردم قتل دجال زار می بینم
مسکنش شهر کوفه خواهد بود دولتش پایدار می بینم
کار داران نقد اسکندر همه در راه کار می بینم
ترک اغیار سید خواهد بود خصم او در مهار می بینم
نه درودی بخود همی گویم بلکه از سر یار می بینم
نعمت الله نشسته در کنجی همه را در کنار می بینم




شاه نعمت الله ولی در باره وقایع ایران از زمان صفویه تا بعد پیشگویی می نماید :

قدرت کردگار می بینم حالت روزگار می بینم
از نجوم این سخن نمی گویم بلکه از سرّ یار می بینم
از سلاطین گردش دوران یک به یک را سوار می بینم
...
شاید دوران قاجار و پهلوی منظور باشد:
نوحوانی مثل سرو بلند *رستمش بنده وار می بینم
در امور شهی است بی تدبیر* لیکنش بخت یار می بینم
احتساب و حساب در عهدش* سست و بی اختیار می بینم
ظلم پنهان خیانت و تزویر* بر اعاظم شعار می بینم
در حقیقت شهی بود ظالم* عاری از گیرو دار میبینم
علمای زمان او دائم* همه را تارومار می بینم
دایم اسبش به زیر زین طلا *کمتران را سوار می بینم
چون فریدون به تخت بنشیند* پسرانش قطار می بینم
کارو بار زمانه وارونه* قحط هم ننگ و عار می بینم
عدل و انصاف در زمانه او *همچو هیمه به نار می بینم
متصف بر صفات سلطانی است* لیکنش گرگ وار می بینم
چون دو ده سال پادشاهی کرد *شهیش را تبار می بینم
پسرش جون به تخت بنشیند *بوالعجب روزگار می بینم
جنگ و آشوب و فتنه بسیار* در یمین و یسار می بینم
شور و غوغای دین شود پیدا* سر به سر کارزار می بینم
پدران رحم بر پسر نکنند *پسران را به دار می بینم
جنگ سختی شود تمام جهان *کوه و صحرا تبار می بینم
مردمان جهان ز دخت و پری* جملگی در فرار می بینم

بعد از آن شاهی از میان برود* دولتی پایدار می بینم(شاید اشاره به دولت جمهوری اسلامی)
چونکه چند سال از زمانه گذشت* عالمی چون نگار می بینم(شاید حضرت امام خمینی)
پادشاهی تمام درانده *سروری با وقار می بینم
بندگان جناب حضرت او* سر به سر تاجدار می بینم(العمامه تیجان الملائکه- تیجان به معنی تاج می باشد)
تا چهل سال ای برادر جان* دور آن شهریار می بینم
پیشگویی دوران ظهور :
دور ایشان تمام خواهد شد* لشکری را سوار می بینم
سیدی را زنسل آل حسن* سروری را سوار می بینم
قائم شرع آل پیغمبر *به جهان آشکار میبینم
م ح م د می خوانند* نام آن نامدار می بینم(حضرت صاحب الزمان عج)
در کمربند آن سپهر وقار* حلم و علمش تمام می بینم
سمت مشرق زمین طلوع کند* گور دجال زار می بینم
رنگ یک چشم او به چشم کبود *خری بر خری سوار می بینم
لشکر او بود ز اصفاهان *هم یهود و مجار می بینم
هر قدم از خرش بود میلی* دور گردون غبار می بینم
صورت نیمه همه خورشید* به نظر آشکار می بینم
آل سفیان همه طلوع کنند *همه کس را فکار می بینم
سروری را که هست پاینده* یار با ذوالفقار می بینم
هم مسیح از سما فرود آید* پس کوفه غبار میبینم
آل سفیان تمام کشته شوند* با هزاران سوار میبینم
از دم تیغ عیسی مردمر* قتل دجال زار می بینم
مسکنش شهر کوفه خواهد* بود دولتش پایدار می بینم
زینت شرع دین از اسلام* محکم و استوار می بینم
ترک اغیار سید خواهد بود *خصم او در مهار می بینم
نعمت الله نشسته در کنجی *همه را در کنار می بینم

 از حکومت کریم خان زند تا احمد شاه قاجار 

اشکالات املایی و لفظی ویرایش و همچنین چند توضیح اضافه شده که منتظر نظرات هستیم

بسم الله الرحمن الرحیم

 سید نورالدین نعمت‌الله بن محمد بن کمال‌الدین یحیی کوه بنانی کرمانی معروف به سید نورالدین شاه نعمت الله ولی ماهانی کرمانی ، شاعر عارف ایرانیبود. وی از عرفای سدهٔ هشتم و نهم هجری است . 

قصیده ای معروف یه شاه نعمت الله منتسب است که در آن با تلویح و تصریح ، ظهور دوره‌های مختلف ‍صفویه، نادر شاه افشار، قاجاریه، پهلوی، و جمهوری اسلامی و حتی حضور نایب مهدی ( عج ) را پیش گویی میکند.

او نیز میتوانست گوشت و هر چیز دیگری را حلال و حرام بودنش را تشخیص دهد روزی شاه و دربار زمان نعمت الله ولی به وزیر خود میگوید یک گوسفند را از اهالی روستا یا رعیت بگیرد و هر چه دارنده گوسفند خواهش و نفرین کرد به زور و سخت گیریه بیشتری بگیرد بدون آنکه شخص دیگری متوجه شود ، وزیر رفت و از یک پیر زن گوسفندی را به زور گرفت و آوررد و آشپزان دربار خورشتی از آن درست کردند و سپس نعمت الله ولی را دعوت کردند. او نیز آمد و خورشت را خورد و خیلی هم تعریف کرد در آخر شاه به نعمت الله گفت : این گوشت حلال بود یا حرام که نعمت الله گفت : حلال بود . شاه گفت : خیر این گوشت حرام بود نعمت الله نیز گفت : این گوشت برای شما حرام بوده و برای من حلال بوده بعد از اینکه پیر زن به دربار آورده و از آن پرسیدن که چرا گوسفدت را که به دربار دادی ناراضی بود پیرزن گفت : این گوسفند را نذر شاه نعمت الله ولی کرده بودم . 

در این سری مقالات به تبیین و تشریح پیشگویی های شاه نعمت الله ولی می پردازیم ، لازم به ذکر است بیان این اشعار و پیشگویی ها از این جهت است که مطابق با احادیث و روایات ائمه علیهم السلام و همچنین تاریخ است و ان شاء الله مژده ای برای دل منتظران حضرت مهدی روحی له افلدا باشد .

شاه نعمت الله ولی در این اشعار به کنایه و صراحت از زمان زندیه تا انقلاب اسلامی را به تصویر کشیده است و عجبا چقدر به دقت آن پیشگویی ها رنگ واقعیت به خود گرفته است . در این بخش به دوره حکومت کریم خان زند  تا حکومت احمد شاه قاجار اشاره می کند .

هست شاه و وکیل خوانندش
کمترین هوشیار می‌ بیینم

پادشاهی‌ می‌ کند چو بیست‌ و دو سال

کارش آخر به زار می‌ بینم

 

کسی که شاه شده معروف می شود به وکیل که منظور کریم خان زند سر سلسله زندیه است که اجازه نداد او را شاه بخوانند و به خود لقب وکیل الرعایا داد و می گوید چون پایان حکومتش سر آید و فوت کند کارش آخر به زار می بینم و همینگونه هم شد جسد کریم خان در کاخ حکومتی مدت چندین روز به زمین مانده بود و بزرگان زندیه در حال نزاع بر سر جانشینی او بودند که در همان لحظات  اولیه زکی خان پدر زن ابو الفتح خان پسر نا لایق و بی تدبیر کریم خان زند پانزده نفر از بزرگان خاندان زند را کشت و آشوب و بلوا  شیراز را فرا گرفت .


بعد از آن لر ، لر دگر آید
ظالم و نابکار می‌ بینم

سکه از نو زند چو بر رخ زر
درهمش کم عیار می‌ بینم

هشت سال است پادشاهی او
دولتش بی ‌مدار می‌ بینم

چون زمستان پنجمین گذرد
ششمین خوش بهار می‌ بینم

حال امسال صورت دگر است

نه چو پیرار و پار می‌ بینم

پادشاهی به تخت بنشسته
دولتش پایدار می‌ بینم

آن حسن خلق  و آن حسن طینت

باب عالی تبار می‌ بینم

فرد مردانه اولوالعزی
محرم آشکار می‌ بینم

میم از اول و دال از آخر
نام آن نام‌ دار می‌ بینم

پادشاه تمام دانایی
در همه کار زار می‌ بینم

گرگ با میش و شیر با آهو
در چرا بر قرار می‌ بینم

ناگهان کشته می‌ شود در خواب
قاتل او چهار می‌ بینم

شاه نعمت الله  در ادامه می گوید (بعد از آن  لر ، لر دگر آید) یعنی بعد از کریم خان زند که از طوایف لر و از طایفه دورکی بوده ، پادشاه بعدی هم لر می باشد که منظور ابو الفتح  خان می باشد که به ظاهر شاه بود و لیکن امور در دست زکی خان پدر زنش قرار داشت و بسیار سفاک و زورگو بود و در  بیت (سکه از نو زند چو بر رخ زر ...) در تاریخ است که وضعیت اقتصادی و مالی بر اثر جنگ  وکشمکش های داخلی بعد از کریم خان به هم خورده بود و پول بی ارزش شده بود .

و در ابیات بعد مدت کوتاه  حکومت کردن افراد  که توام با عدم ثبات است را توضیح داده و پس از چند سال که بدین منوال و بی ثباتی است و افراد در کشمکش هستند ، پادشاهی  به تخت می نشیند که کشور را دارای ثبات و اقتدار می کند که نامش میم از اول و دال از آخر می باشد  یعنی آقا محمد خان قاجار که بسیار دانا و زیرک  بوده  ولی کار هایش نتیجه منفی داشته و مورد تایید نیست با لشکر خود در جایی توقف نموده بودند شبانه در خواب کشته می شود .( ناگهان کشته می شود در خواب )

این  جهان را چو او کند بدرود
نیک از او یادگار می‌ بینم

بعد از آنگه که او فنا گردد
شاه دیگر به کار می‌ بینم

که محمد به نام او باشد
تیغ او آبدار می‌ بینم

چهارده سال پادشاهی او
دولتش کامکار می‌ بینم

سال کز مرغ می‌ شود پیدا
فوت او آشکار می‌ بینم

بعد از آنگه که او فنا گردد
شاه دیگر به کار می‌ بینم

ناصرالدین به نصرت دوران
چهارده هشت سال می‌ بینم

کوکب روشنی بود پیدا
بلکه دنباله‌ دار می‌ بینم

از خراسان و ری ، صفاهان هم
چه دهلها به کار می‌ بینم

روز جمعه ز شهر ذیقعده
تن او در مزار می‌ بینم

در ابیات بعد منظور مرگ آقا محمد خان و جانشینی برادر زاده اش فتحعلی شاه قاجار می باشد و در بیت که محمد به نام او باشد الی آخر منظور محمد شاه پسر عباس میرزا و نوه فتحعلی شاه می باشد و در شعر که گفته تیغ او آبدار می بینم و در تاریخ هست که محمد شاه شخصی جنگجو و نترس بوده و به محمد شاه غازی به معنای جنگجو معروف بوده ودر ابیات بعد حتی میزان پادشاهی محمد شاه را نیز ذکر کرده یعنی دقیقا چهارده سال ! ( ۱۲۲۷-۱۲۱۳ ) و در مصرع  ناصر الدین به نصرت دوران شاه بعدی که منظور ناصرالدین شاه قاجار است توضیح داده است ودر مصرع بعد میزان پادشاهی وی را که نزدیک به چهل و نه سال شده بود را به این شکل دقیق توضیح داده است : چهار ده هشت سال می بینم یعنی چهارتا  ده سال یعنی چهل سال به علاوه هشت سال و در ابیات بعد عزاداری تمام کشور در زمان مرگ ناصر الدین شاه را توضیح داده است و دقیقا مشخص می کند که مرگ وی در جمعه ای از ماه ذیقعده است که بنده با تحقیقات و استفاده از نرم افزار های معادل یابی تاریخ متوجه شدم که تاریخ مرگ ناصرالدین شاه که ۱۲ اردیبهشت ۱۲۷۵ است برابر جمعه ۱۹ ذیقعده ۱۳۱۳ است ! !

شاه دیگر به کار می‌ آید‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
شاهیش ناگوار می‌ بینم

چهارشنبه ز شهر ذیقعده
مرگ او آشکار می‌ بینم

بعد از آنگه که او فنا گردد
پسرش یادگار می‌ بینم

غین و ده دال چو نگذشت از سال
بوالعجب روزگار می‌ بینم

گرد آئینه است سیر جهان
گرد و رنگ و غبار می‌ بینم

شه چو بیرون رود ز جایگهش
شاه دیگر به کار می‌ بینم

نوجوانی مثال سرو بلند
رستمش بنده‌وار می‌ بینم

در امور شهی‌ است بی‌ تدبیر
لیکنش بخت یار می‌ بینم

احتساب و حساب در عهدش
سست و بی‌ اختیار می‌ بینم


سپس به توضیح وضعیت ناگوار در زمان شاهی مظفر الدین شاه که فرد کم تدبیری بود پرداخته  و بعد از آن به پادشاهی محمد علی شاه پسر مظفزالدین شاه میرسد   و تعبیر به بو العجب روزگار می بینم کرده و اگر کسی  تاریخ را خوب خوانده باشد متوجه تمامی ابیات دقیق و پر مغز شاه نعمت الله ولی می شود و در مصراع شه چو بیرون رود ز جایگهش  به صراحت گفته محمد علی شاه هنوز نمرده از پادشاهی ساقط و پادشاه دیگری جای او را می گیرد و ابیات بعدی نوجوانی را مثال  سرو بلند الی آخر واقعا بر جانشینی احمد شاه پس از محمد علی شاه صدق می  کند که دارای هیکل رشید و چهار شانه ای بود و در نوجوانی (چهارده سالگی) پادشاه شد و شخص ضعیف و بی تدبیر بود و لیکن ملایم طبع بود و در زمانش واقعا آنگونه که تاریخ هم ضبط نموده است حساب رسی از از متولیان حکومت بسیار ضعیف بوده است .

از ابتدای حکومت رضا خان تا حکومت اسلامی و ظهور حضرت بقیة الله روحی فداه


ظلم پنهان ، خیانت و تزویر

بر اعاظم  شعار می‌بینم

دولتش بی‌حساب می‌ دانم

مکنتش بی‌شمار می‌بینم

در حقیقت شهی بود ظالم

عاری از گیر و دار می‌ بینم

علمای زمان او دائم

همه را تار و مار می‌بینم

دایم اسبش به زیر زین طلا

کهتران را سوار می‌بینم

چون  فریدون به تخت بنشیند

پسرانش قطار می‌ بینم

نیست فضل‌الخطاب در عهدش

فضل را مات‌روار می‌ بینم

کار و بار زمانه وارونه

قحط هم ننگ و عار می‌ بینم

عدل و انصاف در زمانه اوی

همچو هیمه به نار می‌ بینم

در زمانش وفا و عهد درست

همچو یخ در بهار می‌بینم

بس فرومایگان بی‌ حاصل

حامل کار و بار می‌ بینم

کهنه رندی به کار اهرمنی

اندرین  روزگار می‌ بینم

متصف بر صفات سلطانیست

لیک من  گرگ‌ وار می‌ بینم

چون دو ده سال پادشاهی کرد

شهیش را تباه می‌ بینم

… در مصرع « ظلم پنهان ، خیانت و تزویر… » و در ابیات بعد وارد حکومت رضا خان میر پنج سر سلسله پهلوی می شود . توضیح می دهد که ظلم و خیانت و تزویر ملکه بزرگان کشور شده این شاه دارای مکنت ، در حقیقت  ظالم و زور گو است و علما در زمانش همه سرکوب می شوند و حتی علما اجازه پوشیدن  لباس طلبگی هم نداشتند و همه اینها در تاریخ ضبط شده است و در بحار الانوار چنین نقل شده که :

شیخ طوسی در کتاب غیبت از محمد بن حنفیه روایت کرده که گفت : از او ( گویا مقصود پدرش امیرالمومنین علیه السلام  بوده ) پرسیدم : این امر کی واقع میشود و چه وقت خواهد بود ؟ حضرت سر خود را تکان داد آنگاه فرمود : چگونه این امر (به این زودی ) واقع می شود و حال آنکه زمانه هنوز فشار و سختی خود را وارد نساخته و بر برادران من جفا ننموده است ؟ چگونه ممکن است آن امر واقع شود  و حال آنکه هنوز آن سلطان ظلم و ستم نکرده است ؟ چگونه این امر بوقوع می پیوندد و حال آنکه هنوز آن زندیق از قزوین قیام نکرده که پرده ناموس مردم آنجا را بدرد و سران آنها را تکفیر کند و حصار آن را تغییر دهد و بهجت آن را از میان ببرد ؟ هرکس از آن زندیق فرار کند او را به چنگ آورد وهرکس با او جنگ کند به قتل رساند و هر کس از وی کناره گیری کند فقیر شود و هر کس از او متابعت کند کافر گردد تا آنجا که مردم دو دسته می شوند :یک دسته برای از دست رفتن دین خود گریه می کنند و دسته دیگر برای از دست رفتن دنیای خود می گریند!

 (کتاب شریف بحار الانوار اثر گرانقدر علامه مجلسی ج ۱۳ از چاپ قدیم  باب سی ام علامات ظهور حضر ت ولی عصر عجل الله تعالی فرجه  ص ۹۸۶ )

ما می دانیم که رضا خان از مردم آلاشت سواد کوه مازندران بوده است و می دانیم که رضا خان بسیاری از بزرگان مخالف خود از جمله سران بختیاری مشروطیت که صاحب قدرت بودند و مردم عام و همچنین  علما من جمله دو عالم صاحب کرامات آیات عظام بافقی و نجفی اصفهانی را به شهادت رساند . و این تاییدی است بر مصراع :« علمای زمان  او دائم  همه را تار و مار می‌بینم »  و در بیت بعد منظوراز  اسبش به زیر  زین طلا مراد  مکنت وی است ولی افراد کوته بین بر مصدر امور اند و باز می دانیم رضا خان چنین دوست داشت که افراد بیشتر از او ندانند  و همه  از نظر فهم در سطح خودش باشند . وی که  دارای فرزندان زیادی بود در شعر به قطار تعبیرشده است . و سپس دست داشتن فرو مایگان در حکومت را تبیین می کند و بعد از آن از کهنه رندی در لباس اهرمن سخن به میان می آورد که منظور انگلستان است !که این حریف کهنه کار و استعمار پیر مرتب در حال توطئه و برنامه ریزی در جهت استحکام قدرت خود در کشور بود و همگان می دانند که حکومت پهلوی محصول کار این کهنه رند اهرمن انگلیس بود و پادشاهی او (رضا خان) را دو ده سال (۲۰ سال ) می داند که دقیقا درست است از سال ۱۳۰۴ تا ۱۳۲۰ که پادشاه بود  و از اسفند ۱۲۹۹ تا آبان ۱۳۰۲ هم وزیر دفاع بود و سپس تا در سال ۱۳۰۴ رسما تاج گذاری کرد در ادامه می گوید شهیش را تباه می بینم و این همان کنار گذاشته شدن رضا خان از پادشاهی به فضیح ترین شکل توسط انگلیس و تبعیدش به جزیره ای دور افتاده در آفریقای جنوبی است و حتی انگلیس در ابتدا بنا به شاه کردن پسرش محمدرضا را  هم نداشت. (بنا به گفته نزدیک ترین فرد به شاه ارتشبد فردوست در کتاب خاطراتش)

پسرش چون به تخت بنشیند

بوالعجب روزگار می‌بینم

غارت و قتل مردم ایران

دست خارج به کار می‌بینم

جنگ و آشوب و فتنه بسیار

در یمین و یسار می‌ بینم

شور و غوغای دین شود پیدا

سر به  سر کارزار می‌ بینم

پدران رحم بر پسر نکنند

پسران را به دار می‌ بینم 

جنگ سختی شود تمام جهان

کوه و صحرا تباه می‌بینم

مردمان جهان ز دخت و پسر

جملگی در فرار می‌ بینم 

اندکی امن اگر بود آن روز

در سر کوهسار می‌ بینم

دولت مرد و زن رود به فنا

حال مردم فگار می‌ بینم

در ابیات بعد ،از پادشاهی فرزندش محمدرضا و غارت و قتل مردم ایران اشاره می کند در ادامه به به جنگ جهانی اول  و ورود متفقین به ایران و کشتار مردم در بسیاری از نقاط و غارت مواد غذایی و نفت و ارسال به جبهه ها جهت مقابله با آلمان ، سخن به میان می آورد . در ادامه از بدی افراد و اعمال آن ها در زمانه محمدرضا شاه سخن می گوید و می دانیم که وضعیت کلی در آن زمان بر این منوال بوده است . بعد از آن ازجنگ ایرن و جهان را خواهد گرفت که منظور جنگ
حهانی دوم می باشد و فقط مقداری از مناطق کوهستانی به علت صعب العبور بودن دارای امنیت بود .

بعد از‌ آن شاهی از میان‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ برود

دولتی پایدار می‌ بینم

چونکه چن دسال از زمانه گذشت

عالمی چون نگار می‌ بینم

نایب مهدی آشکار شود

نوع عالی تبار می‌ بینم 

پادشاهی تمام دارنده

سروری با وقار می‌ بینم

بندگان جناب حضرت او

سر به سر تاج‌دار می‌ بینم

تا چهل سال ای برادر جان

دور آن شهریار می‌ بینم

دور ایشان تمام خواهد شد

لشکری را سوار می‌ بینم

 در همین اوضاع و احوال مردم حمیت دینی خود  را باز می یابند و کشمکش متدینین و حکومتیان شروع می شود تا آنکه پادشاهی از بین می رود  و حکومت مقتدری می آید یعنی انقلاب اسلامی ایران  به رهبری امام خمینی رحمة الله علیه که در کتاب شریف سفینةالبحار چنین آمده :

رجل من اهل قم یدعو الناس الی الحق یجتمع معه قوم کزبر الحدید، لاتزلهم الریاح العواصف، و لایملون من الحرب، و لا یجبنون و علی الله یتوکلون;
مردی از اهل قم قیام می کند، مردم را به سوی حق دعوت می نماید، جمعیتی نیرومند که مانند پاره های آهن (سخت و استوار) هستند، به گرد او جمع می شوند که طوفان های حوادث آن ها را نمی لرزاند ، و از جنگ با دشمن خسته نمی شوند، و ترس به آن ها راه ندارد، و توکلشان به
خداست 

 سفینة البحار،محدث قمی، ج ۲، ص ۴۴۶
و نیز

امام باقرعلیه السلام می فرماید: گویا می بینم که مردمی در شرق [ ایران ] قیام کرده حق را طلب می کنند [سال ۴۲شمسی ] به آنها نمی دهند ، دوباره حق را می طلبند  [ سال۵۶و۵۷ ] به آنها داده نمی شود وقتی مردم اوضاع را چنین دیدند شمشیرهای خود را برشانه ها می گذارند وقیامشان گسترده می شود ، حال سردمداران حکومت حاضر می شوند حق آنها را بدهند که دیگر مردم قبول نمی کنند [ همان جمله معروف شاه که من پیام انقلاب شما را شنیدم و از در مصالحه در آمد ] تا اینکه قیام می کنند وحکومت تشکیل می دهند واین پیروزی وحکومت جز به صاحب زمان تحویل نمی دهند . کشته های آنها شهید می باشند . آگاه باشید اگر من شخصا آن زمان را درک کنم خود را برای صاحب این امر نگه می دارم.

( کتاب شریف بحار الانوار اثر علامه مجلسی قدس سره ج ۱۳از چاپ قدیم باب درعلامات ظهور حضرت حجت روحی فداه)

    و می دانیم که امام خواستگاهش قم است و از آنجا با قول لین از شاه عمل به اسلام را خواست ولی او نپذیرفت و منجر به قضایای فیضیه و کشتار پانزده خرداد و دیگر کشتار ها در دیگر شهرها شد و بعد از آن کشور به سمت حرکت رادیکالی به رهبری امام رفت و نتیجه این حمایل کردن شمشیر ها توسط مردان مانند پاره های فولاد گرفتن حق و انقلاب اسلامی بود.

و در ابیات بعد اشاره به آشکار شدن نایب مهدی چند سال پس از شروع حکومت  اسلامی دارد :

نایب مهدی آشکار شود

نوع عالی تبار می بینم

والحق نائب امام مهدی روحی فداه لقب بجا و دقیق است برای مقام معظم رهبری امام خامنه ای مد ظله العالی و در مصرع بعد به تبار عالی او اشاره دارد و می دانیم که اجداد حضرت آقا از ناحیه پدر از سادات حسینی و از ناحیه ی مادر از سادات حسنی هستند و ایشان نسب به حسنین و مولی علی و فاطمه زهرا و رسول الله علیهم السلام می برند و به به واقعا تبار عالی است خوشا به سعادتشان.

پادشاهی تمام دارنده

سروری با وقار می‌ بینم

و انصافا باز هم صفت وقار و سروری ویژگی کیست ؟ بازهم تطابق کامل بر حضرت آقا دارد

بندگان جناب حضرت او

سر به سر تاج‌ دار می‌ بینم

و این بیت هم با ذکر این حدیث نبوی کاملا واضح است

سیوطى در «جامع الصغیر» آورده است که رسول خدا صلى الله علیه و آله گفته است:

  « العمائم تیجان العرب، فاذا وضعوا العمائم وضعوا عزهم »

«عمامه ‏ها ، تاجهاى عرب مى‏باشند ، و بنابراین هر وقت آنها را کنار بگذارند ، عزت خود را کنار زده ‏اند » 

(«جامع الصغیر» طبع چهارم، جلد دوم، ص ۷۰ و «کنز العمال‏» ج ۱۹ ص ۲۲۲ )

و یعنی اینکه خدمتگذاران حکومتی را با عمامه می داند که در هیچ دوره اینطور نبوده مگر در نظام مقدس اسلامی ایران

و مژده باد بر منتظران ظهور حضرت تا چهل سال دور حکومت انقلاب اسلامی متصل است به حکومت جهانی خداوند بر جن و انس به زعامت ابا صالح المهدی روحی و ارواح العالمین له الفدا .ان شاء الله

و الله اعلم و العاقبة للمتقین 

اللهم نحن نرغب الیک فی دولة الکریمة

اللهم صلی علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم

اللهم عجل لولیک الفرج والعافیة و النصر وجعلنا من خیر انصاره و اعوانه والمستشهدین بین یدیه


دانلود کتاب اشعار با لینک مستقیم:

برخی دوستان ، درخصوصی پیام دادن که برخی مطالب و اشعارش دستکاری شده ،  اکر کسی به اصل ش دسترسی داره بفرسته که انتشار بدیم



پسوورد: www.readbook.ir

(دقت کنید همه ی حروف کوچک وارد شود)

منبع : http://jelodari.blogfa.com/9311.aspx

  • بازرگان

نظرات  (۹)

سلام دوست عزیز. اولا میخواستم بگم ابیات این شعر کاملا دستکاری و تحریف و جابجا شده اصل شعرو نمیشه پیدا کرد. ثانیا در مصراع عالمی چون نگار می بینم منظور از عالم دنیا و جهان رو میگه نه عالم دینی یا مجتهد یا آیت الله خمینی.شما موقع خواندن کلمه عالم زیر حرف لام کسره میذارید در حالی که باید فتحه بذارید. ثالثا در مصراع نایب مهدی آشکار شود منظور از نایب مهدی سید خراسانی یا سید حسنی رو میگه نه آیت الله خامنه ای. رابعا در بیت ناصرالدین به نصرت دوران/چهارده هشت سال می بینم قافیه غلط اومده حروف قافیه ار هس نه ال.پس کلمه سال غلط هس. اصل بیت اینه: از شهنشاه ناصرالدین شاه / شیونی بیمدار می بینم. که اینجا در کلمه بیمدار حروف قافیه درست اومده. قافیه ها:کردگار - روزگار - سوار - آشکار... ردیفها: می بینم.
ممنون.خیلی تحریف شده.نسخه اصلی را من دیدم اصلا اینجور نیست،در متن شما خیلی ابیات جعلی اضافه شده و خیلی از ابیات اصلی حذف شده 
  • لطفا اصل نسخه کلییات شاه نعمت الله ولی را می خواستم چطور پیداش کنم
  • ؟لطفا اصل کلیاتش را می خواهم دانلود کنم چطور ممکن است راهنمایی کنید کلا طر یقه دانلود کتابهای مورد علاقه ام را به من آموزش  بدهید
    بدهید
    سلام من کتاب تالیف سال60رو دیدم اصلن این متن شما خیلی دستکاری داره اصلن درمودد سال وماه حکومت ننوشته و نامی از شاهان نبرده 
    این که همه اش تحریف شده بود تازه اونم به نفع خودتون!!!
    واقعا که چقدر بدبخت و خوار هستید شماها که یه متن رو هم باید به تفع خودتون تغییر بدید
    کلا ابیات تغییر دادن و تن شاه نعمت الله توی گور لرزید از این همه تحریف و دست بردن....

    دوستان خدمت اون دسته که جزو منتظرانن عرض کنم در نسخه اصلی اسم شاهان ذکرشده واما در نسخه های که اسم شاهان حذف شده درست نیست وایشون قصیده مشابهی درمورد هند دارند و من از زبان یکی از اولیا معاصرمیگم که منتظران مژده که حتما جمهوری اسلامی بدست امام زمان میرسد بدون اینکه خللی در ایران پیداشود الا ان وعدالله حق اگر کسی منتظر است از همین امروزبروید سراغ تزکیه نفس که وقت تنگ است وناگهان حسرت زده میشویم

    هیچ اسم شاهی در این قصیده نبوده و هر آنچه در منابع فعلی آمده صحیح است,نمی توان نایب حضرت مهدی عج را سیدخراسانی دانست واین حرفهارااز کجا می سازید؟نایب ایشان خانمی به نام نگار است و واقعا حذف ایشان خجالت آورترین کار انسانهای این دوران است. واقعا آقا را ببینید از این تفسیرها و تحریفها خجالت نخواهید کشید؟ حضرت کارشان عمران و آبادی است و اینقدرواضح نام نایبشان خانم نگار است که به شک افتادید! همان نگار دیوان حافظ 
    http://dl.nlai.ir/UI/Forms/BasicViewerContinues1.aspx?id=9490642a-3365-43ea-89d7-85b88c8ffc53

    نسخه خطی، صفحه 376 رو بخونید و به دروغ بودن پیشگویی پی ببرید

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    پخش زنده حرم