قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

گروه هاو کانال های با امام خامنه ای تا ظهور - در ایتا ، سروش ، وات ساپ ، ای گپ و بله دنبال کنید

قرارگاه جهاد فرهنگی و اقتصادی

اهمیت مساله مهدویت مثل اهمیت نبوت است چون آن چیزی که مهدویت مبشر آن است که همه انبیا برای آن آمده اند و آن ایجاد یک جهان توحیدی و ساخته بر اساس عدالت و با استفاده از همه ظرفیت هایی که خدای متعال در انسان قرار داده دوران ظهور دوران جامعه توحیدی است دوران حاکمیت توحید است دوران حاکمیت حقیقی دین دوران استقرار عدل است به معنای کامل و جامع این کلمه انبیا برای این آمدند

"جستجو در مطالب ویلاگ "

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات
سایت های کاریابی و کارآفرینی
کاربردهای چفیه در دوران جنگ تحمیلی

کاربردهای چفیه در دوران جنگ تحمیلی :

  • از دور نشان گر خودی بودن فرد در مناطق عملیاتی بود... (البته زیاد اعتبار نداشت!)
  • چفیه رو بیشتر رزمنده ها داشتند... ولی همه بسیجی ها چفیه به گردن داشتند و البته از نمادهای بسجیان عزیز بود.
  • گاهی به عنوان سجاده نماز ، رزمنده ها استفاده میکردند.
  • بیشتر وقتها سفره غذای رزمنده ها نیز بود.
  • دم دست ترین باند و زخم بند برای زخمیها بود.(وقتی امدادگر می رسید اگر باند زخم نبود، محل جراحت هر رزمنده زخمی رو با چفیه خودش می بست یا اگر دست و پای کسی میشکست با چفیه آتل بندی میکردند..{معمولا رزمنده ها چفیه خود رو تمیز نگه میداشتن})
  • به عنوان بهترین کولر قابل دسترس در مناطق بود.وقتی خیس بود و به سوی خلاف جهت باد ،بهتر از کولر گازی عمل می کرد.(البته بیشتر به نحوه کار کولرهای آبی شبیه بود.)

نسل بی خاطره ی من

بزار صحبت کنیم این بار جای این که بنویسیم...!!
راجع به دو جین سوالو یه سری عقده ی بدخیم...!!

خط موشکو تو دستت نسل من خط کشی می کرد
واسه انفجار قلبت شعر من خودکشی می کرد

جعبه جعبه استخونو غم پرچمای بی باد
کودکی نسل ما رو به قرنطینه فرستاد!!


منزوی شو توی قلبت
یاد کارون شب دجله
سر کوچه های بن بست
یاد حجله پشت حجله

بچه های خاک و بارون
یادته ریختن تو میدون
مادراشون پشت شیشه
پدراشون ته دالون!!



پس چرا با تو غریبست، نسل بی خاطره ی من ؟
یادمون نیست که چه جوری، واسه همدیگه می مُردن ؟

پاش بیفته باز دوباره،روی مغربت می بارم...
باز توی منطقه ی مین،دست و پامو جا می ذارم...







    دلم برای کودکی ام تنگ شده
    نه استرسی بود
    نه نگرانی
    نه غصه ای
    و نه دلواپسی
    در دنیا.






    یادش بخیر... 3تا از اجناسش رو به انتخاب خودمون بر می داشتیم و 100 تومن بهش پول میدادیم.

    عصن منطقه آزاد اقتصادی بود برای خودش :)


    روزای اخر مدرسه توی دبستان همیشه گریه می کردم معلممون می گفت مرد که گریه نمی کنه ولی نمیدونم چرا .... دلم برای اون روزا تنگه دلم برای اون دل پاک که بدون هیچ ظاهرسازی گریه می کرد تنگه....یادش بخیر

    پ.ن: عکس از مشرق روز پایانی یک مدرسه روستایی








    یادش بخیر اون موقع ها کاغذ استسیل بود... الآن کپی و پیست. مثلا همین مطلبی که می بینید از 1360s.blog.ir کپی شده.
    • بازرگان

    نظرات  (۰)

    هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    پخش زنده حرم